یادم است مسعود رجوی ملعون در تحلیل های آبکی و آب دوغ خیاری می گفت خاکریز اول نظام ایران، لبنان، دوم سوریه و سوم عراق است، بعد از سرنگونی صدام فرقه رجوی خط اش این بود که در عراق به هر قیمتی است خودش را تثبیت کند و در عراق باقی بماند در همین رابطه رجوی پروژه کلانی را تحت نام اجتماعی دائر کرد تا به اصطلاح با تمام قوا افکار اجتماعی عراق را به خودش جذب کند و با کمک آنها و با فشار افکار عمومی عراق پای خودش را در عراق سفت کند، من که در ستادهای اجتماعی فرقه کار میکردم شاهد بودم چگونه عراقی های را که به کمپ اشرف دعوت می کردیم و در دسته های مختلف البته رده بندی داشتند. بعضی ها در استخدام فرقه بودند حقوق ماهیانه خیلی بالائی می گرفتند و برای فرقه در پهنه اجتماعی کار می کردند و به آنها ماموریت های داده می شد باید خط رجوی را پیش می بردند از رفتن به سفارت خانه ها گرفته تا جمع آوری امضاء از مردم عراق به ازاء هر امضاء پولی هم دریافت می کردند و ایضا سخنرانی برای قبایل و شیوخ و تشکیل جلسات کوچک و بزرگ با پلاکاردها و پوسترها و شعارهای که فرقه تدارک دیده بود را اجرا می کردند در این رابطه بخش اجتماعی در همه استانهای عراق تشکیلاتی را دائر کرده بود که در توجیه ما به عراقی های که به اشرف می آمدند می گفتیم حرف اول و آخر شما برای مردم این باشد بگوید دشمن اصلی مردم عراق ایران و دخالت هایش در عراق است در این زمینه ما بحث های بنیادگرائی و افراطی گری را با توضیح و تفسیر مبسوطی به آنها منتقل می کردیم و از آنها می خواستیم این بحث را در اذهان مردم عراق به عنوان محوری ترین بحث مطرح کنند و جا بندازند، اما دومین بحث فرقه رجوی با نیروهای عراقی این بود که می گفتیم در حال حاضر امریکا دشمن مردم عراق نیست حضور امریکائیها در عراق موقتی است و بالاخره روزی امریکا از عراق خواهد رفت با این بحث ها، دشمنی و اشغالگری امریکا را کم رنگ و یا منتفی دانسته و باید فلش دشمنی را به سوی ایران نشانه گرفت که با بنیادگرائی و افراطی گری خطر بزرگی برای مردم عراق و منطقه محسوب میشود و مریم قجر هم در این زمینه به صراحت گفته بود خطر اصلی بنیادگرائی نظام جمهوری اسلامی است که خطرش صد بار از اتمی بیشتر است نه اشغالگری امریکا، رهبران فرقه تلاش می کردند تحت پوش بحث های بینادگرائی در اذهان مردم عراق نفوذ کنند و مردم عراق را تشجیع کنند که با ایران بجنگند نه با اشغالگری.
خلاصه کلام فرقه رجوی در عراق سرمایه گذاری کلانی کرده بود تا خط اش را پیش ببرد نهایتاً دیدیم مردم عراق به دامی که برای آنها پهن کرده بودند گرفتار نشدند و باز هم رجوی ها بور شدند و پوزه آنها به خاک مالیده شد در واقع به قول خودشان این خاکریز را هم از دست دادند اما روسیاهی برای ذغال باقی ماند.
سپس نوبت خاکریز دوم، سوریه شد بعد از شکست قطعی فرقه در عراق رجوی روی درگیریهای داخلی سوریه متمرکز شد و در سوریه هم برای پیشبرد خط اش سرمایه گذاری و کارهای زیادی کرد از جمله ارتباط با تروریست های سوریه و توجیه رهبران و سران آنها توسط مریم قجر در پاریس و همچینین آموزش نظامی و تشکیلاتی تروریست ها در سوریه توسط عوامل فرقه و انتقال تجارب تروریستی و جنگی خویش به آنها و همچنین سران فرقه به آنها پیشنهاد کردند که به اسم "آرتش آزادیبخش" تروریست ها را سازماندهی کنند تا از این اسم استفاده برده و خودشان را مشروع قلمداد کنند. البته این اسم برای فرقه دو تا کاربرد داشت، یکی این که به نیروهای وارفته خودش در عراق بگوید سوری ها این اسم را از آنها گرفتند و نبرد تروریست ها با حاکمان سوریه، ادامه نبرد ما با نظام جمهوری اسلامی است همچنان که مسعود رجوی خائن گفت خاکریز دوم نظام جمهوری اسلامی سوریه است پس امیدوار باشید راه ما در فراسوی منطقه ادامه دار است فرو ریختن این خاکریز ما را به سرنگونی نزدیکتر می کند و نهایتا به سرنگونی نظام ایران راه می برد، کاربرد بعدیش این بود که تبلیغاتش را فرقه رجوی به سوی سوریه و سرنگونی بشار اسد متمرکز کرد رسانه های تبلیغاتی فرقه بیست و چهار ساعته روی درگیریهای سوریه متمرکز بودند و در این رابطه خبرهای ضد و نقیضی را انعکاس می دادند.
اما پروژه سوریه هم با آتش بسی که قرار شد روز جمعه 07/12/94 برقرار شود پیامدش دکان و دستگاه های رجوی باز هم بار دیگر تخطئه خواهد شد و دیگر بار رجوی لاجرم مجبور است شکست بعدی را به جان بخرد، اما حالا با پروئی در سیمای نفاق مطرح می کند ترس نظام از آتش بس، در حالیکه بحث یک طرف حسابها سعودی و دوستانشان که با پوش اپوزیسیون (منظور همان تروریستها) که تا دیروز عنوان می کردند بشار اسد باید برود اما در مذاکرات اخیر طرف حساب های اصلی به این نتیجه رسیدند که رفتن بشار اسد منتفی است،این تغییر به خودی خود صورت نگرفت بلکه محصول تعادل قوای جدید که همان روسیه و ایران است محقق شد.
رجوی باز هم فرار به جلو کرد عنوان آتش بس را ناشی از ترس نظام مطرح نمود در حالیکه خواسته سیاستمداران ایران و روسیه حفظ بشار اسد و آتش بس بود دقیقا خط شان پیش رفت و همین امر محقق شد، اما حال رهبران فرقه باید دنبال سوژه جدیدی باشند تا بتوانند باز هم شانس شان را جهت سرگرمی نیروهایشان شده امتحان کنند، نتیجه سوژه نخست که به ظن فرقه عراق بود شکست را برای آنها در بر داشت جزء رسوائی چیز دیگری برای آنها بهمراه نداشت، سوژه دوم فرقه، سوریه بود که در مذاکرات اخیر تعیین تکلیف شد باز هم شکست را برای فرقه رجوی به جا گذاشت، اما سوژه بعدی سومی هر چه که باشد شکی نیست آوارش بر سر و روی آنها خواهد ریخت و برای همیشه دفترشان را خواهد بست.
محمدرضا گلی