هوس حمله نظامی به ایران و از پای در آوردن آن، تبدیل به کابوس جانسوزی شده است که فرقه رجوی را یک لحظه آرام نمی گذارد. اوضاع بحرانی خاورمیانه و به ویژه کشورهای همسایه ایران در بیست سال گذشته، همواره آتش این هوس را شعله ورتر ساخته است و رهبری به بن بست رسیده مجاهدین را در آرزوهای دور و دراز فروبرده است.
مجاهدین که روزگاری با تیر و ترقه در کردن در خیابانهای تهران خیال می کردند می توانند جمهوری اسلامی را سرنگون کنند، حالا به دنبال متحد در کشورهای منطقه می گردند تا با شکست حلقه مقاومت سرانجام بتوانند جنگ را به ایران برسانند. تلاشهای مجاهدین در سوریه و عراق و لبنان و یمن و بحرین و … نشانگر این رویکرد است.
معنا و مفهوم این حرکت مجاهدین که در جهان یک دشمن به جز جمهوری اسلامی نمیشاسند و دشمنیشان با دولتها و گروههای دیگر از آن سرچشمه میگیرد به بیان ساده یعنی این که با «عمق استراتژیک» جمهوری اسلامی درگیرند!
عمق استراتژیکی که آمریکا و قدرتهای اروپایی نیز آن را پذیرفته و مثل آدم پای میز مذاکره نشسته اند و بعد از سه دهه فهیمدند که زور چاره ساز نیست و آنها هستند که باید خود را با این واقعیت منطبق سازند.
اما از آنجا که رهبری مجاهدین، آمیزه ای از حماقت و تخیل را برای تحلیل مسائل سیاسی به کارگرفته است و راهی جز خشونت و زور نمی شناسد، نظامی گری را راه حلی می داند که با توسل به آن به قدرت برسد و یا بهتر است گفته شود راهی می داند که تشکیلاتش را از بحران و بن بست نجات بدهد.
از این رو رهبری مجاهدین به عرصه تحولات منطقه از جمله در سوریه و یمن نه به عنوان صحنهی واقعیت، بلکه به عنوان صفحه رؤیاهایش می نگرد و آن را برای بازیگران بین المللی که وجه روئین تن برایشان قائل است بازی برد و برای جمهوری اسلامی شیشه عمر می داند که در هر صورت به زمین خواهد خورد و خواهد شکست، بازی باخت می داند!
گمان ابلهانه رهبری مجاهدین این است که قدرت منطقه ای ایران مثلاً ربطی به ماندن یا رفتن اسد دارد و به دنبال کلید واژه ای است که اثبات کند جمهوری اسلامی مجبور به برکناری اسد شده است، هر چند ماندن اسد خواست جمهوری اسلامی بوده است اما این مربوط به ۵ سال قبل می شود که دشمنان منطقهای و جهانی اش آمده بودند که یک ماهه اسد را سرنگون سازند و پس از زورآزمایی با جمهوری اسلامی، ترجیح دادند که مذاکره کنند.
این که رهبری مجاهدین گمان کند که جمهوری اسلامی بدون گرفتن امتیاز به رفتن اسد رضایت داده است (اگر چنین رضایتی باشد) نشآت گرفته از همان آمیزه حماقت و تخیل است و ربطی به واقعیت ندارد و به همین دلیل هم مجبور است که واقعیت تحولات و مواضع را وارونه کند و آنطور که دلش می خواهد بزک کند و به خورد اعضا و هواداران بیسوادش بدهد!
مثلاً در یک نمونه در مقاله ای با عنوان «چشم انداز سوریه و برنده و بازنده آن!» می نویسد:
«حسن روحانی در سفر اخیر خود به پاکستان و طی یک کنفرانس مطبوعاتی، از اینکه «مذاکرات پایه و اساسی برای نیل به یک راهحل و دوره انتقالی برای مشخص شدن آینده سوریه شود» سخن گفت. از آنجا که رژیم ولایتفقیه تا کنون با تمام قوا پشت دیکتاتور خونریز سوریه قرار داشت؛ این سخنان، توجه بسیاری را برانگیخت. چرا که معنای «دوره انتقالی»، همانگونه که اپوزیسیون سوریه، کشورهای منطقه و طرفهای غربی تأکید کردهاند، بهمعنی کنار رفتن بشار اسد است.. بهاین ترتیب اظهارات حسن روحانی، گامی در راستای خوردن زهر منطقهیی ارزیابی شده است..»
در پایان همین تحلیل به این نتیجه می رسد که: این اعتراف به آغاز پایان ناگزیر استراتژی «عمق استراتژیک»است.
اما اظهارات رئیس جمهور ایران در تماس تلفنی با همتای روسی اش را سانسور می کند تا تحلیلش درست درآید:
حسن روحانی، در تماس تلفنی با «ولادیمیر پوتین» رییس جمهوری روسیه، هماهنگی، همفکری و همراهی روسیه و ایران در روند تثبیت پایههای صلح و آرامش در سوریه را ضروری خواند و با اشاره به مواضع اصولی کشورمان تصریح کرد: تنها مردم سوریه می توانند درباره سوریه و آینده نظام سیاسی این کشور تصمیم بگیرند.
رییس جمهوری کشورمان همچنین بر ضرورت تداوم آتش بس در سوریه تاکید کرد و اظهارداشت: همزمان با آتش بس،مذاکرات سیاسی باید شتاب بگیرد و توجه شود که این آتش بس و مذاکرات سیاسی، نباید در روند مبارزه بی امان با تروریست ها و گروههای تروریستی در سوریه خلل ایجاد کند.
رییس جمهوری با ابراز خرسندی از تحولات نظامی اخیر و آزادسازی شهر تاریخی تدمر که بیانگر تقویت توانمندی ارتش و مردم سوریه است، افزود: کنترل مرزها و جلوگیری از انتقال تسلیحات و عناصر تروریستی به داخل سوریه و ممانعت از پیوستن تروریست ها به جمع مذاکره کنندگان تحت عنوان معارضین، ضرورتی غیرقابل انکار است.
رییس جمهوری روسیه نیز در این گفت وگو با تشریح آخرین رایزنی های مسکو – واشنگتن در موضوع سوریه گفت: همه تلاش ها بر حل و فصل مسالمت آمیز تحولات سوریه متمرکز شده و مسکو در این عرصه کاملا با ایران هماهنگ است.
آقای «ولادیمیر پوتین» همچنین بر ضرورت کنترل بیش از پیش مرزهای سوریه برای جلوگیری از ورود تسلیحات و عناصر تروریستی تاکید کرد و افزود: نباید به تروریست ها اجازه داد به جمع معارضان در میدان و در گفت و گوهای سیاسی بپیوندند.
این گفتگو به خوبی نشان می دهد که چه کسی اجازه داده است که معارضین سوری فرصت مذاکره داشته باشند و آینده سیاسی سوریه چگونه رقم خواهد خورد، اما رهبری مجاهدین از شدت بلاهت همچنان تا لحظه آخر این بازی امیدوار است که عربستان پیروز میدان باشد!