امروز علیرضا مهمان انجمن بود. علیرضا را دورادور از چندسال پیش می شناختم. قبل از کشته شدن مرتضی اسم او را از طرف مادربزرگش بسیار شنیده بودم. می گفتند بسیار دلتنگ پدرش است. بعد از اینکه در درگیری رجوی ساخته اشرف با کمال تاسف خبر کشته شدن مرتضی بهشتی منتشر شد، پیگیری ها و دلتنگی های علیرضا از طریق خانواده اش به اطلاع ما می رسید و اینکه بسیار در تکاپوی رفتن به عراق و حضور جلوی قرارگاه اشرف و لیبرتی بود. متاسفانه شرایط سنی علیرضا اجازه رفتن وی به عراق را نمی داد.
ولی اینبار خود علیرضا با قامتی استوار و چهره ای که حضور مرتضی را تداعی می کند، جلوی رویم نشسته است و می گوید:" الان دیگر 16 ساله ام، از این به بعد می خواهم خودم پیگیر آنچه بر پدرم رفت را بنمایم، مصطفی بهشتی عمویم است و نزدیک ترین شخص به پدرم در این سالیان بوده است. عزمم جزم است و باید من را نیز کمک کنید تا دین خودم را ادا کنم."
علیرضا با ارایه نامه اش به دفتر انجمن نجات خواست تا صدایش به گوش دیگران برسد.
متن نامه علیرضا بهشتی:
"در ابتدای کلام از زحمات بی دریغ شما که همیشه شامل حال خانواده ی من شده کمال تشکر را دارم. به نمایندگی از طرف فرزندانی که همانند من دوری از پدر یا مادر را تجربه کرده اند روزگاری که از نوازش پدر و محبت او محروم بوده ام،آرزوی دیدار پدر عزیزم به دلم ماند. چه روزها که به امید دیدار او به سر کردم و با خاطره هایی که مادر و اطرافیان از او برایم گفتند به سر کردم. تقدیر چنین شد که آرزوی دیدارش به دلم بماند و حال برای رفتن بر سر خاکش لحظه شماری می کنم.
از شما مسئولین محترم که حامی خانواده هایی چون ما هستید عاجزانه در خواست می کنم که به داد عموی عزیزم مصطفی بهشتی برسید چرا که او بوی پدرم را می دهد و کلی خاطره از پدرم برایم دارد. با تشکر از شما."
حسینی
امثال صدام که به انقلاب اسلامی به دستور امریکا واسرائیل خیلی پست بود واز صدام پستر رجوی بود که به وطن خود پشت کرد وخیلی از جوانان را اغفال کرد
وخودش هم حرمسرا درست کرد