نوزدهم فروردین سال نود، برای اعضای اسیر در فرقه رجوی خاطره بسیار تلخی را یادآوری می کند
روزی که فاجعه ای باور نکردنی در اسارتگاه اشرف رخ داد گوشت و پوست و استخوان در برابر باتوم و گلوله و چرخهای خودروهای نظامی روزی که سی و پنج نفر از اعضای فرقه رجوی که اغلب آنها را می شناختم و سالها با آنها زیسته بودم جان خود را از دست دادند و بیش از پانصد نفر نیز زخمی جانکاه برداشتند که تا پایان زندگی بایستی آنرا تحمل کنند انسانهایی که برای آزادی میهن و مردمشان به فرقه رجوی پیوسته بودند ولی اکنون در مقابل نیروهای میزبان قرار گرفته بودند البته که حمله و هجوم به افراد غیر مسلح در هیچ دین و مرام و مسلکی روا نیست و خالی از انسانیت و مروت است اما باید ببینیم چه شد که به چنین فاجعه ای ختم شد؟
روز هیجده فروردین بود که تانکهای سازمان ملل برای بار آخر به اسارتگاه اشرف رفتند وخبر حمله ارتش عراق را برای حاج مسعود رجوی و فرقه اش برای آخرین بار اخطار دادند.
ولی کو گوش شنوا!
هدف حاج مسعود رجوی حمایت از اسارتگاه اشرف و جان اعضای اسیر در فرقه اش نبود بلکه تنها هدف حاج مسعود رجوی از میان برداشتن ناراضیان و جداشده های بود که تاریخ مصرف آنها برای حاج مسعود رجوی و فرقه اش تمام شده بود و واقعا” موی دماغ حاج مسعود رجوی و فرقه اش بودند و به هر نحوی باید کشته می شدند.
تانک های عراقی به اسارتگاه اشرف وارد شدند، اولین کاری که حاج مسعود رجوی به فرقه اش دستور داده بود انجام بدهند تمام بنگالها که انبار چندین ساله فرقه اش بود منفجر وآتش بزنند در اثر انفجار و آتش زدن بنگالها، دود بود که به هوا می رفت، هیچ کدام از اعضای ناراضی و مخالفان در فرقه رجوی از حمله ارتش عراق به اسارتگاه اشرف اطلاع نداشتند چراکه حاج مسعود رجوی فقط می خواست اعضای ناراضی و مخالف فرقه اش را پاکسازی و به قتل برساند حاج مسعود رجوی دستور شلیک از پشت سر را جلوتر صادر کرده بود.
تمامی صحنه ها و سناریو حاج مسعود رجوی یعنی جنگ نمایشی به صورت زنده از سیمای سازش آزادی و اینترنت پخش میشد یعنی از قبل حتی برای فیلم برداری و پخش زنده آن به دستور حاج مسعود رجوی تدارک دیده بودند،مکانهای که لازم بود از سیمای سازش آزادی فرقه رجوی پخش می شد
سناریو و به قتل رساندن اعضای ناراضی و مخالف به دستور حاج مسعود رجوی که انجام شد سیمای سازش آزادی تمام کشته ها و زخمی ها را جلوی دروبین سیما سازش آزادی آوردند اکثر کشته شدگان ازپشت سر تیر خلاص خورده بودند و عده کثیری هم بشدت زخمی شده بودند
این جنگ نمایشی، کارزار اسارتگاه اشرف نبود بلکه نقشه ای از قبل طراحی شده بود که حاج مسعود رجوی ملعون دستور آنرا صادر و مریم قجر عضدانلو اجرا کرد وجنایتکاران و خائنانی همچون مژگان،بهاری و عادل ودیگر خونخواران،قاتلان اصلی هستند که ایاب و ذهاب کشتار اعضای ناراضی و مخالفان حاج مسعود رجوی و فرقه اش را دراین ” کارزار” مهیا کردند
مریم قجر عضدانلو نیز در پاریس عکسهای آنها را قاب گرفت و در کنار آنها گل گذاشت و با حالتی بشدت تصنعی که سعی می کرد همچون انسانهای ماتمزده نمایانده شود، گفت:
کاش من هم در کنار شما بودم
کاش من هم در کنار شما بودم
کاش من هم در کنار شما بودم
کاش من هم در کنار شما بودم
باید به مریم رجوی گفت کاش شما به فدا و صداقت اعضای اسیر در فرقه رجوی خیانت نمیکردید و پا به فرار نمیگذاشتید.
واقعا میخواستید از خودتان مایه بگذارید خیلی راحت میتوانستید به اسارتگاه اشرف بر گردید و در کنار اعضای اسیر فرقه باشید دیگه نیازی به این مظلوم نمایی نبود که بگوید کاش من هم در کنار شما بودم.
نکته مهم و دم خروس مریم قجر عضدانلو: تا ظهر ۱۹ فروردین هیچ زنی در بین کشته شدگان وجود نداشت. بر اساس اطلاع موثق از صحنه آن روز مریم قجر عضدانلو از پاریس با مژگان پارسائی در اسارتگاه اشرف که دائم در تماس بودند و گزارش لحظه به لحظه به مریم قجر عضدانلو می دادند. ظهر مریم قجر عضدانلو به مژگان پارسائی دستورمی دهد برای مظلوم نمائی و انعکاس بیشتر باید تلاش کنند که تعدادی از زنان در درگیری کشته شوند.(این فرمان شخص مریم قجر عضدانلو از پاریس بوده) لذا تعدادی زنان با یکسری حرکات و درگیری فیزیکی با سربازان عراقی باعث شدند تعدادی از دختران جوان کشته شوند که دختران عبارتند از: صبا هفت برادران، مرضیه پورتقی، فاطمه مسیح، مهدیه مدد زاده،انسیه رخشانی، شهناز پهلوانی، فائزه رجبی، نسترن عظیمی. تمامی اینها از دختران جوان بودند. هیچ کدام از افراد باسابقه یا فرماندهان نبودند. تماما افراد جدید بودند که بعضا هم مسئله و ناراضی و مخالف فرقه رجوی بودند. و این همان جنایتی بود که مریم قجرعضدانلو دستور داده اتفاق بیفتد و بعد میگوید کاش من هم در کنار شما بودم.
باید ازمریم قجر عضدانلوسوال کرد چرا مژگان پارسایی و فرمانده هان دیگردر فرقه رجوی هیچ خدشه ایی به آنها وارد نشده و در صحت و سلامت بسر می برند؟
مریم قجر عضدانلو باز هم بگو کاش من هم در کنار شما بودم.
سالهاست این سؤال همواره بی پاسخ از حاج مسعود رجوی و فرقه اش پرسیده می شود، که چه شد ثمره آن همه خون و خونریزی؟
حاج مسعود رجوی چه شد آن شعارهای سرنگونی که امروز وقیحانه می گوئید کاری از دست ما ساخته نیست و زمان سرنگونی را ما تعیین نمی کنیم؟
حاج مسعود رجوی آیا با آن همه کشتار که در اسارتگاه اشرف با سناریو از پیش تعیین شده به راه انداختید توانستید اسارتگاه اشرف را حفظ کنید؟
ولی متأسفانه حاج مسعود رجوی به هیچ کس پاسخگو نیست.
حاج مسعود رجوی که دید شعارهای توخالی اش هیچگونه کارآیی ندارد و بقول معروف «سمبه پر زورتر از این حرفهاست» مجبور شد عقب نشینی کند. دیگر حفاظت از وجب به وجب خاک اسارتگاه اشرف به هر قیمت مرز سرخ نبود. دیگر نیاز نبود برای نگهداری اسارتگاه اشرف خونی ریخته شود چون حاج مسعود رجوی عوض شده بود. اما بهای این دیر فهمیدن و سخت سری حاج مسعود رجوی را باید با به قتل رساندن اعضای ناراضی و مخالف فرقه اش میداد و البته میدانست چه می کند.
قریب به چهل کشته و هزار مجروح! در پاییز همان سال حاج مسعود رجوی قرارداد خروج ازاسارتگاه اشرف را امضا کرد و اعضای اسیر دراسارتگاه اشرف گروه گروه به کمپ لیبرتی منتقل شدند.
اما آنهایی که بهای شعارهای توخالی حاج مسعود رجوی را پرداخته بودند، دیگر وجود نداشتند.
این سئوال قطعا برای خانواده ها پیش آمده است و برای رضا هفت برادران. پس چرا صبای من کشته شد؟ برای خانواده رجبی هم پیش آمده است که پس فائزه ما برای چه کشته شد؟
برای خانواده مددی هم. پس چرا پسر و دختر من کشته شدند؟
برای مادر حنیف کفایی و برای سایر خانواده ها… اگر قرار بود از اسارتگاه اشرف برویم چرا زودتر تصمیمگیری نشد؟
راستی حاج مسعود رجوی چه چیزی بدست آورد؟
تنها و تنها چیزی که خروج ازاسارتگاه اشرف برای حاج مسعود رجوی منفعت داشت، خارج شدن از لیست سیاه وزارت خارجه آمریکا بود.
حاج مسعود رجوی که می خواست آنرا مهم جلوه دهد، چند شبانه روز جشن گرفتند و از اروپا و آمریکا گرفته تا عراق سعی کردند با جشن و پایکوبی به خود بقبولانند که این فراز مهمی در مسیر آنهاست
کنون چند سال از این داستان می گذرد. چه منفعتی برای حاج مسعود رجوی داشته است؟
آیا خروج از لیست آمریکا راه آنها را برای رسیدن به قدرت فراهم کرده است؟
هدف حاج مسعود رجوی فقط و فقط از بین بردن نفرات ناراضی و مخالف خودش در فرقه اش بود.
شرم و ننگ بر حاج مسعود رجوی و مریم قجر عضدانلو که جان کثیف خودشان را در بردند اما اعضا را گوشت دم توپ کردند. و جالب تر اینکه حاج مسعود رجوی خائن خودش را با امام حسین مقایسه می کند و مدعی است که سردار عاشوراست.
تف به این بی شرفی که تاریخ را هم تحریف کرده است.
بهر حال این خلاصه ای بود از جنایت و خیانت حاج مسعود رجوی و مریم قجر عضدانلو و ریختن خون اعضای ناراضی و بی گناه می خواهند به حیات ننگین خودشان ادامه بدهند.
مسعود و مریم رجوی میخواهند همین تعداد اعضایی که در هنوز عضو فرقه هستند را نیز مانند همه آن کشتارهای بی فرجام در فروغ، مروارید، اشرف و… قربانی خودکامگی و قدرت طلبی خود می کنند و خانواده ها را در حسرت دیدار فرزندانشان ناکام بگذارند و این اعضای اسیر و باقی مانده در کمپ لیبرتی و آلبانی نیز هیزم تنور جنگ طلبی حاج مسعود رجوی و مریم قجر عضدانلو شوند.