پنجشنبه مورخه 2/2/95 اعضای انجمن خوزستان درشهر اهواز با خانواده مجید مهدوی دیدار و ازپدر دردمند وی آقای سلطان مهدوی که مدتی است بدلیل بیماری درمنزلشان بستری شده عیادت کردند.
اعضای انجمن نجات بعد از ورود به منزل ابتدا در کنار بستر آقای سلطان مهدوی قرارگرفته واحوال او را جویا شده و برایش آرزوی سلامتی و بهبودی هرچه زودتر کردند .آقای سلطان مهدوی درحالیکه اشک درگوشه چشمانش جمع شده بود و به سختی حرف می زد ازاعضای انجمن بخاطر حضورشان در منزل و عیادت از وی تشکرکرد.
آقای عزیز مهدوی برادرمجید بعد ازخوش آمدگویی به اعضای انجمن ابتدا درمورد علت و روند بهبودی بیماری پدرش توضیحاتی داد و گفت پدرومادرم ازبابت دوری و بی خبری سالیان ازمجید خیلی رنج وعذاب کشیدند. پدرم بخصوص طی این مدت که در بستر بیماری بوده مرتب اسم مجید را صدا می زند و گریه می کند، می گوید نگران این هستم که نکند نتوانم دوباره مجید را ببینم! وضعیت مادرم هم بهتر از پدرم نیست او هم مریض احوال و به سختی راه می رود هربارمی رود پای عکس مجید می نشیند و گریه می کند.متاسفانه ما دراین مواقع جزاینکه به نحوی آنها را سرگرم کرده و دلداری دهیم کار دیگری نمی توانیم بکنیم.همسر و پسرمجید هم که الان دراستان دیگری زندگی می کنند آنها هم سالهاست که از دوری وبی خبری ازمجید رنج می برند، خوشبختانه پسرش ازدواج کرده ولی اصلا او خاطره ایی ازپدرش ندارد! واقعا چرا خانواده ما، پدرومادر، همسروفرزند مجید باید این همه سال ازاو بی خبر و دورباشند؟! درحالیکه می دانند کجاست ولی رجوی پست فطرت نه تنها نمی گذارد برادرم را ببینیم بلکه طی این سالیان حتی نگذاشته صدایش هم به گوش ما برسد! البته خانواده های زیادی هستند که به نوعی وضعیتی مشابه ما را دارند نمی دانم چگونه رجوی جانی می خواهد درمحضر خداوند جواب این همه ظلم وجنایتی که درحق همه ما کرده را بدهد؟!اما همینجا می خواهم به برادرم مجید پیام بدهم وبه او بگویم:" مجید جان بعد ازخدا هیچ چیزدراین دنیا با ارزش ترازخانواده، پدرومادر، همسر وفرزندت نیست آنها چشم به راه بازگشت توهستند پس به هرطریقی که می توانی با جداشدن از گروه بی غیرت و جنایتکار رجوی دل آنها را شاد کن " همچنین ازاو می خواهم که واقعا باخودش بنشیند وبه این فکرکند که رجوی جز نابودکردن زندگی اش چه دستآورد دیگری برایش داشته؟! بهرحال امیدوارم که برادرم مجید هرچه زودترتصمیم عاقلانه ای گرفته و راه خودش را از رجوی و گروهش جدا کند.دقایقی بعد ازصحبت های آقای عزیزمهدوی مادررنجدیده مجید درحالیکه اشک می ریخت گفت: واقعا ناتوان وخسته شدم دوری وبی خبری ازمجید خیلی مرا عذاب می دهد،مرتب موقع نماز دعا می کنم که قبل ازمرگم بتوانم مجید را دوباره ببینم واورا درآغوش بگیرم.اینهایی که فرزندم را دربی خبری ازمن گذاشته و شنیدن صدای اورا ازمن دریغ کردند دین و ایمان ندارند؟! اینها به خدا و روز قیامت اعتقادی ندارند.این مادر دردمند درپایان صحبت هایش به اعضای انجمن نجات گفت شنیدم که شما هم مثل فرزندم مجید سالها گرفتار بودید و الان هم برای نجات امثال فرزندم مجید تلاش می کنید، که ازشما ممنونم امیدوارم که همیشه درکارتان وزندگی خود موفق باشید.
اعضای انجمن نجات که از شنیدن درد و ناراحتی های این خانواده بخاطر دوری و بی خبری از فرزندشان متاثر شده بودند ضمن تشکر از لطف و مهمان نوازی آنها گفتند ما بخوبی شرایطی که شما دارید را درک می کنیم چون هم خودمان وهم خانواده هایمان زمانی درچنین وضعیتی بودند.اما شما باید اول امیدتان به خدای بزرگ باشد و بعد به همت وتلاشی که برای نجات عزیزتان دارید وقطعا ما هم بعنوان اعضای انجمن نجات ودوستان سابق فرزند اسیرتان درکنارشما خواهیم بود.
در پایان این دیدار اعضای انجمن نجات خوزستان یکبار دیگر ضمن تشکر از مهمان نوازی خانواده محترم مهدوی بهبودی هرچه زودتر پدر مجید را از درگاه خداوند خواستار شدند.