روزگاری رجوی، رئیس فرقه مجاهدین افتخارش این بود که به توده ای ها و چریک های فدایی خلق اکثریت و اقلیتی وتمام چپی ها توسری بزند که آنها اهل جنگ و فدا و ازخودگشتگی نیستند.
رجوی با جوسازی و بلوف های خاص خودش داد می زد که آنها هروقت حرف از جنگ و سلاح و خون دادن و پیشتاز بودن وجلودار شدن می شود، خطر را حس می کنند به شعار "رفقا عقب نشینی" به میان توده ها روی می آورند و این مجاهدین هستند که باید خونش را بدهند.
اما چه شد یک دفعه رجوی شعار "رفقا عقب نشینی به دامن امپریالیزم " را برگزید؟!
به زبان ساده رجوی همه چیز برای خودش مشروع و برای دیگران ممنوع و حرام و غیرمشروع است. حتی بین خود ومریدان ایدئولوژیک خودش –ازجمله داشتن زن و زندگی و عشق و خوشگذرانی به نام مبارزه.
همه دیدیم که او چگونه با انقلاب سازی و بند بازی و ترفند سوء استفاده از قرآن و احادیث، همه ی زنان را به خود حلال و به شوهران و همسران شرعی شان حرام کرد.
رجوی ابتدا در سال 60 موقع فرار از ایران نیروهای خود را هم مکلف کرد صحنه را ترک نکنند وخود را به کشتن دهند اما خودش را نجات داد.
در سرفصل خطر در پاریس و بوی پول از طرف صدام دوباره فتوا آمد و مشروعیت تولید شد و رجوی همه را متهم وخود را به صحنه پول و جاسوسی و خیانت رساند.
درمرحله اشغال عراق هم، رجوی اولین کسی بود که پیشاپیش برای امریکا دم تکان داد و ازماه ها قبل از سقوط صدام رفتن به دامن امپریالیزم راشروع کرد وتمامی تعهداتش را هم امضاء نمود. اینها برای رجوی مشروع است و کسی حق ندارد آنرا به چالش بکشد چون رجوی آنرا خلق کرده وضرورت بوده و درراستای مقاومت خلق است.
رجوی اکنون دیگر نه متعهد به هیچ شعاری است و نه پایبند به هیچ اصولی.چون او دیگر دنبال این چیزها نیست و اساسأ خود را از لحاظ وابستگی به هرقدرتی که طالبش باشد بیمه کرده مثل مقاطعه کار و شرکت پیمانکاری یک روز در خدمت صهیونیزم و روزی هم در خدمت سیاست ضد انسانی آل سعود و امریکا و حتی در خدمت کشورهای کوچک مثل امارات و قطر مزدوری منطقه ای میکنند.
رجوی مثال آن شیرجه روی که با سر به ته استخر بدون آب کوبیده شده باشد است و به ته استراتژی خورده و اکنون شعارعقب نشینی به دامن امریکا علیرغم شعارهای پرطمطراق گذشته و اصولی امریکایی کشی و ضد امپریالیزمی اش اصل و استراتژی شده است و ابایی هم از آن ندارد.
همه ی این واگشت های وحشتناک و غیر انسانی حاصل ضدیت با ملت ایران و اصل خویش است و ضدیت با خانواده خونی و قومی خود وتبدیل شدن به موجودی ددمنش است و لاغیر.