این روزها باز به دستور شخص رجوی در زندان لیبرتی اعضای مغزشویی شده اش را اجیر کرده تا علیه خانواده هایشان ناسزا بگویند و حتی به آنها حمله ور بشوند، راستی مهر و عاطفه در فرقه رجوی کجا رفته است؟!!
حالا بگذارید برای اینکه بدانید چطور رجوی عاطفه ها را در اعضایش می کشد به یک نمونه از عاطفه کشی در فرقه رجوی اشاره ای مختصر داشته باشم، رجوی تلاش زیادی می کرد تا اعضای خانواده از هم جدا باشد و هیچ گونه علاقه و عاطفه ای بین اعضای خانواده وجود نداشته باشد تا به این گونه عشق و علاقه را از بین ببرد و آدم ها را تبدیل به سنگ کند. در سازمان چندین خانواده بودند که کلیه اعضای آنها در سازمان حضور داشتند مثل خودم و یکی از دوستانم بنام علی کعبی. هیچ وقت این جنایت رجوی و دارودسته اش از ذهنم پاک نمی شود که پدر علی از بیماری فشار خون بالا رنج می برد تا اینکه نهایتاً سال 78 بود که خبر رسید پدرش فوت کرده است. آن زمان من و علی را در سازماندهی جدا کرده بودند که به قول خودشان با هم، هم محفلی بودیم. ولی او را در قرارگاه جلولا همیشه می دیدم. برای پدرش یک مراسم مختصر در اشرف گرفتند ولی چون در راستای اهداف شوم رجوی شهید نشده بود!!! هیچ یاد و خاطره ای از او به یاد نماند.
یک روز که گذری او را دیدم بعد از چند روز که از فوت پدرش گذشته بود دیدم خیلی ناراحت و گرفته است، گفتم: چی شده؟ علی گفت: در نشست های عملیات جاری من را سوژه کرده اند که چرا ناراحتم!!! و نباید گرفته باشم و حق ندارم غم پدرم را این همه در دلم نگه دارم!!! من مات و مبهوت مانده بودم که رجوی چه جانوری است و نمی تواند غم عزیز از دست رفته کسی را تحمل کند چون اسمش وابستگی و عشق و عاطفه است.
چند وقت بعد از این ماجرا مادرم را دیدم که صحبت از مادر علی شد چون مادر علی و مادر من دریک بخش کار می کردند که جریان فوت پدر علی صحبت شد و او از مادر علی گفت که برایم تعریف کرده شب فوت همسرش او را خواب دیده و در خواب پریشان و وضعیت خوبی نداشته است و فردای آن روز خبر فوت شوهرش را به او می دهند و چون طلاق ایدئولوژیک داشته ایشان حق ملاقات در زمان بستری بودن همسرش را که نداشته هیچ برای خاکسپاری همانند سایر رزمنده ها فقط بالای سر قبر حاضر شد و با او وداع کرد.
شاید باورش سخت باشد چنین خاطراتی اما واقعیت هایی است که یک هزارم آنچه در آن قرارگاه شوم اتفاق افتاده است بازگو نشده و هر یک از بچه هایی که جدا شده اند اگر خاطراتشان را بنویسند یک کتاب صد جلدی می توان چاپ کرد. البته سازمان و کسانی که هنوز باور به اراجیف سازمان دارند می گویند این خاطرات ساختگی است و ما جدا شده ها برای نوشتن این مطالب و حقایق خط و حقوق می گیریم…!
ماه هیچ گاه پشت ابر نمی ماند و حقایق روزی برملا می شود کما اینکه تعدادی از افراد رده بالای سازمان که جدا شده اند و حقایق را برملا کرده اند خیلی چیزها روشن شده است و خدا رو شکر این تعداد کم نیستند که بگویند خط گرفته اند و همه عوامل رژیم هستند…
امید به رهایی کلیه بچه ها و خانواده ها از این سازمان دروغین و برملا شدن کلیه حقایق برای ملت ایران و کل دنیا.
مهران کریمدادی