هفده ژوئن: بیم های بی شمار برای مجاهدین خلق
" جالب آنکه، از طریق ندا حسنی بود که من با شوهر آینده ام آشنا شدم زیرا که او در دفتر تبلیغاتی مجاهدین خلق در وست مینیستر کار می کرد که من هم در آن جا مستقر بودم و برای کار با او فرستاده می شدم. اکنون چقدر طعنه آمیز به نظر میر سد که درست هنگامیکه من و مسعود {خدابنده} داشتیم سازمان را ترک می کردیم، او داشت بیشتر و بیشتر درگیر می شد. مانند کشتی هایی در تاریکی شب از کنار هم گذشتیم بدون آنکه از سرنوشت هم چیزی بدانیم. حتی در آن زمان هم یادم هست که سعی کردم با ندا صحبت کنم و برایش توضیح هم که مجاهدین آن چه او فکر می کند نیستند اما صد البته که او از خیلی پیش تر درگیر فرایند مغزشویی شده بود و نمی توانست هشدارهای مرا بپذیرد."
آن سینگلتون عضو جدا شده از سازمان مجاهدین خلق
سرنوشت ندا حسنی به دستگیری مریم رجوی توسط پلیس فرانسه در 17 ژوئن 2003، گره خورده بود. برای اعتراض به دستگیری رهبر فرقه، ده ها تن از اعضا و هواداران گروه خود را در خیابان های پایتخت های اروپایی به آتش کشیدند. ندا حسنی یکی از این افراد شستشوی مغزی شده بو که برای آزادی رهبر فرقه اش از جان خود گذشت. بنا به تبلیغات فرقه ی رجوی مریم "امید آن ها برای آزادی" بود!
صدیقه مجاوری نیز زن دیگری بود که بر اثر این خودسوزی ها جان سپرد و چندین تن دیگر برای همیشه دچار آسیب های سوختگی شدید شدند. متعاقب این حوادث مریم رجوی آزاد شد اما نتیجه ی حوادث دلخراش ژوئن 2003 برای سازمان و برای جهان چه بود؟
چند ماه به عقب برگردیم. پس از حمله ی امریکا به عراق در مارس 2003 و سقوط دیکتاتورعراق صدام حسین، مجاهدین خلق حامی مالی و نظامی اصلی خود را از دست دادند . نظامین امریکایی نخست کمپ های سازمان در عراق را بمباران کردند ولی پس از پیشنهاد صلح از سوی سازمان تفاهم نامه ای با امریکا امضا کردند. پیرو این تفاهم نامه ارتش امریکا مجاهدین خلق را خلع سلاح کرد. خلع سلاح سازمان در واقع به مثابه خلع هویت آن ها بود چرا که جوهره و هویت سازمان مبتنی بر مبارزه ی مسلحانه و خشونت بود. تانک ها و نفربرها و اسلحه های دستی همه همچون اشیا مقدسی بودند در دست اعضا که دیگر وجود نداشتند.
بدین ترتیب خلع سلاح سازمان و سقوط صدام، تقاضای خروج بسیاری از اعضا را در پی داشت اعضای مخالف و متنقد نمی توانستند اتحاد مجاهدین و امپریالیسم امریکا را که تا پیش از آن دشمن اصلی خلق شمرده می شد، بپذیرند. آن ها بدون سلاح ماندن در عراق و تحت حفاظت امریکا قرار گرفتن را مغایر با همه ی شعارها و آموزه های سازمان می دیدند. سوال هایی که در ذهنشان ایجاد شده بود را از مقامات سازمان می پرسیدند و پاسخ منطقی دریافت نمیکردند ودر پی آن سیستم کنترل ذهن فرقه ای گروه را ترک می کردند. از سال 2003، فرارها از فرقه ی رجوی موجی عظیم از افشاگری ها درباره ی سیستم وحشتناک و سوء استفاده گر مجاهدین خلق در پی داشت.
سقوط صدام سازمان را ترسانده بود. مریم رجوی به همراه چنیدن تن از اعضای رده بالا از عراق به فرانسه گریخته بودند و درست چند هفته بعد پلیس فرانسه در یورشی هماهنگ به مقر مجاهدین در اوورسورواز رجوی و 165 تن از اعضایش را دستگیر کرد. این بار مسعود رجوی به هراس افتاد و از نظرها ناپدید شد و تا امروز از مخفیگاهش بیرون نیامده است!
دولت تازه تأسیس عراق، دوست کشور همسایه اش ایران بود و دشمن گروه هایی چون مجاهدین خلق که با صدام حسین همکاری های طولانی مدت و گسترده در سرکوب قیام کردها و شیعیان عراق داشت و نمی خواست که فرقه ی مجاهدی خلق در خاک کشورش بماند. چند سالی طول کشید تا عراق توانست کمپ اشرف را تخلیه کند و زمین های وسیع آن را از مجاهدین بازپس گیرد ودر پی آن با کمک مقامات سازمان ملل مجاهدین را از کشورش اخراج کند. اکنون اعضای مجاهدین خلق به تدریج از عراق به آلبانی انتقال داده می شوند.
بدین ترتیب از سال 2003 افول سازمان رقم خورد. از سوی دیگر، مشعل های انسانی که پس از 17 ژوئن در خیابا ن های اروپا چشمان شهروندان اروپایی را خیره کردند به روشنی ماهیت فرقه ای و خطرناک مجاهدین خلق را به جامعه جهانی نمایاندند. به گواهی تاریخ و پژوهشگران خودکشی و خودسوزی رفتار طبیعی همه ی فرقه ها است در شرایطی که رهبرانشان در خطر قرار بگیرند و یا هر زمان که رهبرانشان دستور دهد. از این رو، خودسوزی ها برگ تاریک دیگری به تاریخ سراسر بدنامی و رسوایی مجاهدین افزود.
هر چند که ماشین تبلیغاتی مجاهدین خلق از نام ندا حسنی و صدیقه مجاوری به عنوان شهیدان و قهرمانانی که خود را برای رهبرشان فدا کردند، سواستفاده می کند دنیا بوضوح درمرگ این دو زن نشانه های رفتار فرقه ای، همگرایی اجباری و مغزشویی می بیند. در دیدگاه جامعه بین المللی مجاهدین خلق قطعاً با این رفتارهای خشن از سطح یک جنبش به اصطلاح سیاسی یا مبارز به سطح یک فرقه ی مخرب نزول کردند.
مزدا پارسی