جنایتهای سران سازمان تروریستی مجاهدین که به برخی خانواده های عزیز کشورمان وارد آورده هیچگاه قابل جبران نخواهد بود و این خباثتهای آنها در برخی موارد همچنان ادامه دارد که اقدام برخی نهادهای بین المللی که البته در مورد این خیانتهای سران فرقه رجوی چشمشان را میبندند رو میطلبد که باید با فشارهای بین المللی از تکرار جنایتهای تروریستهای فرقه رجوی جلوگیری نمود.
شاید در بین نفراتی که از سازمان ضدبشری و تروریستی مجاهدین جدا شده اند کمتر کسی باشد که نام قربان ترابی را از یاد برده باشد و یا در مورد چگونگی کشته شدن او اطلاعاتی نداشته باشد که البته خانم مریم سنجابی که از این فرقه آدمکش جدا شده اند، در مورد چگونگی کشته شدن قربان ترابی بدست جلادان فرقه رجوی کاملا توضیح داده اند و آن را تشریح نموده اند ولی فقط ذکر این مطلب که امثال قربان ترابی و آلان محمدی بسیارند که در این گروه تروریستی به دلیل مخالفت با اهداف و ایده های سرکرده آن براحتی از میان برداشته شده و هیچ نهاد بین المللی نیز پیگیر آنها نبوده اند.
آقای نادعلی ترابی به همراه پسرش محمود امروز مهمان دفتر انجمن نجات میباشند که در مورد وضعیت تنها فرزند برادرشان احساس نگرانی نموده و برای درخواست کمک از مجامع بین المللی به دفتر انجمن نجات تشریف آورده اند.
وی در مورد دیداری که با خواهرانش در پادگان نظامی اشرف در سالهای قبل داشته اینگونه توضیح میدهد که بعد از انکه از چگونگی کشته شدن برادرم توسط ایادی فرقه رجوی توسط اقای میرعسگری مطلع شدم، عزم خودم را جزم نمودم تا هرطور شده به عراق بروم و از وضعیت برادرم و خواهرانم مطلع شوم که به همت انجمن نجات این امر برای من و خانواده ام میسر شد و در سال 1383 توانستم به اتفاق همسرم با کاروان انجمن نجات به اشرف بروم و خواهرانم را بعد از سالها دوری ببینم و از انها در مورد قربان سئوال نمودم که به من گفتند او بر اثر بیماری و عارضه قلبی درگذشته که من به آنها که چندتا زن که خودشان را فرمانده خطاب میکردند گفتم که شماها همتون دروغ میگویید و قربان را به قتل رسانده اید و او را زیر شکنجه های سختی که بهش وارد آورده ید کشته اید و الان جلوی من و با خیال راحت میگویید بر اثر بیماری کشته شده در صورتیکه من میدانم قربان ادم سالمی بود و همیشه تندرستی خودش را داشت.
آقای ترابی ادامه میدهد که در همین حین بود که زهرا سراج که همسر قربان میباشد به جمع ما اضافه شد و از دور که صدای من را شنیده بود با داد و بیداد به پیش من امده و گفت تو نادعلی هستی که من گفتم بله و او ادامه داد که تو گماشته رژیم هستی و تو غلط کردی به اینجا امدی و در همین حین بود که من دیگر طاقتم به اوج خود رسیده و دیگر هیچ چیز و هیچ کس را نمیدیدم و او داشت به من و خانواده ام توهین میکرد و به همین خاطر کفشم را در اورده و او را در همان سالن دنبال نمودم که مثلا چند زن عفریته میخواستند جلوی من را بگیرند و نگذارند که به او آسیبی برسانند که من به آنها هم توجهی نکردم و او را تا انتهای سالن دنبال کردم که به حیاط فرار کرد و من دیگر ادامه ندادم.
وی میگوید که بعد از ان تنها یادگار برادرم یعنی محمدرضا پیشم امد و از عملکرد مادرش عذرخواهی نمود و پیشم نشست و من در چهره او رخ برادرم را دیدم و خیلی ناراحت شدم و دیگر چیزی نگفتم.
آقای ترابی چند لحظه ایی سکوت نموده و سپس ادامه داد که من با چشم خودم دیدم که چگونه در مورد از بین بردن برادرم به من دروغ میگفتند و حال که محمدرضا نیز در انجا با فشارهای روانی که به او وارد میاوردند، قطع یقین او نیز روزی به سرگذشت پدرش دچار خواهد شد و من از این موضوع واهمه داشته و امروز از جوامع بین المللی و نهاد صلیب سرخ و کمسیاریای پناهندگی و هر ارگانی که بتواند خانواده ترابی را در نجات دادن برادرزاده ام نجات دهد درخواست یاری و کمک دارم و تقاضامندم ما را در نجات جان محمدرضا از چنگال سران شیطان صفت فرقه رجوی نجات دهید.
براستی آیا نهادهای بین المللی که خود را صاحب حقوق انسانها در دنیا میدانند، جنایتهایی را که سران فرقه رجوی بر خانواده های مظلومی همچون ترابی وارد میاورند را نمیبینند؟
چرا هیچ ارگان و نهادی در دنیای متمدن امروزی از وضعیت اسفباری که سران گروه تروریستی مجاهدین بوجود اورده اند و در ان به برده داری نوین میپردازند نظارتی نمیکنند؟
چرا شخصیتها و نهادهای بین المللی در برابر خیانتها و جنایتهای سرکرده سازمان تروریستی مجاهدین سکوت اختیار میکنند و براحتی از پاسخ دادن به سئوالات خانواده ها نیز طفره میروند؟
انجمن نجات استان گلستان به کلیه نهادهای بین المللی و ارگانهای مرتبط با سازمان تروریستی مجاهدین، برای نجات جان محمدرضا ترابی فرخوان میدهد و از انها میخواهد برای رهایی محمدرضا ترابی اقدام عاجلی انجام دهند تا خدایی نکرده سران بدذات فرقه رجوی او را نیز مانند پدرش سربه نیست نکنند.