همانطور که میدانید تا یکی دو ماه آینده مابقی نیروهایی که هنوز به آلبانی منتقل نشده اند٬ باین کشور انتقال خواهند یافت. افرادی که به معنی واقعی کلمه خسته و سرخورده از این همه سال بودن درعراق هستند. عراقی که روزی برای مجاهدین در قرارگاه اشرف خلاصه میشد و همه چیز آنها بود٬اکنون برای آنها به خاطره ای تبدیل شده است که به اعتقاد من هرگزدر ذهن مجاهدین و نیروهای سازمان تعیین تکلیف نخواهد شد و همواره این سوال بزرگ باقیست که واقعاچرا؟ چرا آمدیم و چرا اینهمه اصرار به ماندن کردیم و چرا اینهمه سنگ خاکی که مال ما نبود را به سینه زدیم و چرا آنرا ناموس خود خواندیم و چرا این همه برای نگه داشتنش خون دادیم آنهم خون بهترین ها و آخرش هیچ! یک هیچ خیلی بزرگ! به بزرگی سی و اندی سال!
واقعیت اینستکه مسئولین سازمان بدلیل اینکه سالیان سال تحت آموزشهای مستقیم مسعود بوده اند٬خوب یاد گرفته اند که سر نیروهایشان را شیره بمالند و آنها را ساکت کنند. اما هرگز نمیتوانند آتشی که زیر خاکستر ذهن این افراد هست و هر لحظه امکان شعله ور شدنش وجود دارد را خاموش کنند! آنها یک سوال جدی دارند و آن اینست که چرا؟ ماکه میدانستیم که بالاخره بایستی عراق را ترک کنیم چرا اینهمه بخاطرش کشته دادیم؟ چرا اینهمه سال عمرمان را در بیابانهای عراق بخاطر هیچ و پوچ تلف کردیم و دست آخر با آبرو ریزی و خجالت مجبور به ترک آن کشور شدیم؟ به اعتقاد من وقتی که کمی مسئله اسکان این افراد به سرانجام رسید٬ مسئولین سازمان دوباره شروع میکنند به برگزاری نشستهای تشکیلاتی و اینکه خودتان را بایستی نقد کنید که آیا از آمدن به آلبانی خوشحال شدید یا نشدید و چی به ذهنتان زد و خلاصه تحت فشار قرار دادن نیروها و آنجاست که دیگر شاید آنهایی که منتظر بودند که از جهنم عراق خلاص شوند بتوانند تصمیمی برای آینده خود بگیرند.هرچند برای کسی که چند دهه تحت شدیدترین شستشوی مغزی بوده است اینکار بسیار سختی است ولی دور از واقعیت هم نیست!
چالش بزرگ مجاهدین وقتی است که این نیروها بصورت دسته جمعی از مسئولین سازمان و مشخصا شخص مسعود و مریم بخواهند که به آنها جواب دهد که چرا اینهمه سال را در عراق ماندیم در شرایطی که میدانستیم که عاقبتمان این میشود؟ و البته ده ها و صدها چرای دیگر که بایستی رجوی ها پاسخگو باشند!!
الف عباسی