درد دل جگرسوز خواهری چشم انتظار به برادر اسیرش – مهدی نوروزی

سلام به تو برادر عزیزتر از جانم، مهدی عزیزم من طاهره هستم زمانی که تو رفتی سربازی من کلاس اول دبستان بودم. همیشه برات با ذوق نامه مینوشتم، مهدی عزیزم ما تو دوری تو خیلی سختی کشیدیم. مامان بعد از رفتن تو هیچ وقت شاد نبود جمع ما به خاطر وجود خوبی هات و شوخی هات و مهربونی هات گرم بود، مهدی جان همه ی ما چشم انتظار تو هستیم. تا کی دوری از خانواده! به چه قیمت؟! همه ی زندگی تو در دوری و فراق از خانواده گذشت به خاطر یک عده و گروه طرد شده که هیچ جای دنیا دیگه قبولشون ندارن و شما رو دستاویز خودشون کردن. به چه قیمت تو که خانواده خواهر برادر همه برات تو درجه اول ودر اهمیت بود تو که خیلی ما رو دوست داشتی برادر مهربونم،عزیزتر از جونم بخدا آرزوی قلبی خواهر کوچکیته که ی بار دیگه روی ماه تو رو ببینم بارها خواب دیدم که تو رو در آغوش گرفتم بیا و تعبیر این خواب باش بسه انتظار بسه دوری بسه مهدی جان بیا بخدا قسم اگه میدونستم که آمدنت به ضرر تو هست هرگز ازت نمیخواستم که برگردی من به تو اطمینان میدم که در کشورت امن و امان زندگی میکنی همانطوری که خیلی های دیگه اومدن و دارن کنار خانواده زندگی میکنن. بیا که دوباره همه باهم دور هم جمع باشیم بیا تا شادی و خوشی رفته دوباره به خونه برگرده، خواهرت و همه ی خانواده منتظر دیدار دوباره تو هستیم، بیا برادرزاده و خواهر زاده ها تو ببین که ندیده چطور عاشق تو هستن از بس که ما از خوبیهای تو و مهربونی هات گفتیم، همه شون دوست دارن تو رو ببینن، بخدا وقتی شنیدم که چقدر شرایط بدی اونجا داری و با شرایط خیلی سطح پایین اونجا زندگی میکنید قلبم درد گرفت که چطور این از خدا بی خبرا شما رو به بازی گرفتن و این همه سال ما رو عذاب دادن،تو این همه سال به اونا اعتماد کردی آیا نتیجه ای دیدی؟ فکر کن به حرفای پوچ اونا گوش نده به حرف من که از گوشت و استخوان تو هستم که خواهر تو هستم گوش بده تو داداش من هستی هیچ خواهری نمیخواد خار به پای برادرش بره، برادرم مهدی جانم عزیز دلم این بار به حرف خواهرت گوش کن برگرد و به این انتظار خاتمه بده بذار بقیه ی عمرمون کنار هم شاد و خرم و خوش زندگی کنیم و تو رو کم نداشته باشیم روی ماه تو رو میبوسم و تو رو به خدای بزرگ میسپارم.به امید دیدار

خواهر چشم انتظارت "طاهره"

 

***

سلام دایی مهدی

من "طنین " دختر طاهره هستم

ما خیلی چیزها دربارتون شنیدیم.درباره ی شوخی هات،مهربونی هات.من خیلی دوست دارم ببینمت.من مطمئن هستم که شمارو از همه ی دایی ها بیشتر دوست خواهم داشت.اونجا کسی پیشت نیست و تنهایی.من که اصلا تنهایی رو دوست ندارم.اگه بیای کل خانواده مون باهم جمع میشن.تازه!من واست پیش حاج آقا نجفی نذر کردم.من میدونم تو خیلی مهربونی.و من همیشه انرژی میدم که تو برمیگردی.با اینکه ندیدمت ولی خیلی دوستت دارم.

یادم رفت بگم من ی دونه خواهر کوچیک به نام "آیلین" دارم خیلی شیرینه. بیاین و ببینینش

دوستدار شما طنین

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا