خانواده های گلستانی و پیگیری وضعیت فرزندانشان در جلوی لیبرتی – قسمت سوم

بعد از دو روز حضور مدوام و پیگیر خانواده ها در برابر لیبرتی، در روز سوم نیز همانند روزهای گذشته خانواده ها از همان صبح که در رستوران صبحانه خوردند، قرارهای بعد از ظهر را میذاشتند و به افرادی که نتوانسته بودند با خانواده ها همرا بشوند نیز اصرار میکردند که حتما امروز را از دست ندهند و با خانواده ها همراه شوند و به آنها توصیه میکردند که حتما سر وقت نیز در لابی هتل باشند.
بعد از ظهر شد و در گرمای طاقت فرسای عراق که خود مردم ان دیار جرات بیرون امدن را نداشتند، تمامی خانواده ها یا علی گفتند و بطرف مینی بوسها حرکت کردند تا بتوانند به امید حق فرزندانشان را ملاقات نمایند و یا حداقل خبری از او بدست بیاورند و حتی در این بین برخی از مادرانی که توان راه رفتن را نداشتند نیز با ویلچر همراه خانواده ها به سمت ماشینها میامدند تا انها را همراهی کنند.
بعد از طی مسیری که نزدیک هم نبود به ورودی پادگان ارتش عراق رسیدیم که با هماهنگی های انجام شده و انجام برخی بازدیدهای اولیه که در همه پادگانها مرسوم میباشد، به سمت لیبرتی حرکت نمودیم و به درب اصلی رسیدیم و تمامی خانواده ها برای صدا نمودن و دیدن داخل لیبرتی که یه وقت فرزند آنها در آن نزدیکی باشه، به سمت جلو درب اصلی رفتند و تعدادی نیز به روی سکوهای بتنی که متاسفانه سران خیانتکار و جانی فرقه رجوی از قبل برنامه ریزی نموده و قلوه سنگهایی رااماده نموده بودند که به محض حضور خانواده ها شروع به پرتاب انها نمودند که متاسفانه چند نفر از پدران و برادران زندانیان فرقه شدیدا زخمی شدند که حال یکی از آنها وخیم بود که با آمبولانس به بیمارستان منتقل شد تا تحت مداوا قرار بگیرد.
blankخانواده های گلستانی نیز که جمعی از پدران و مادران و همسر و فرزند بودند نیز همگام با خانواده های داغدیده از فرقه رجوی، در آن بیابان گرم و بی آب و علف، وابستگان خود را صدا مینمودند تا شاید بتوانند او را بیابند.
هوا روبه تاریکی بود ولی خانواده ها انگار تازه گرم فعالیت شده باشند و با وجود ممانعت ارتش عراق مدام روبه جلو میرفتند و فرزندان خود را صدا مینمودند و حتی از سربازان عراقی نیز تقاضای رسیدگی میکردند تا شاید آنها اسیران رجوی را شناسایی کنند و از سلامتیشان خبر بدهند.
خانواده های گلستانی با افراشته نمودن نام فرزندان خود و نیز بنرهایی که حاوی درخواست کمک از نهادهای بین المللی و کمیساریای پناهندگی برای یک ساعت ملاقات با فرزندانشان، عزم خود را جزم نموده و فعالیتهای بسیاری در جلوی درب انجام دادند و نیز به خانواده های دیگر نیز کمک میکردند و دست انها را نیز میگرفتند.
بعد از غروب افتاب بود که سربازان خانواده ها را مجبور نمودند تا بطرف مینی بوسها حرکت کنند که در ان موقع نیز برخی خانواده ها مانند خواهران ایرانپور از موقعیت استفاده نموده و نام برادران خود را صدا مینمودند و همچنین تعداد دیگری از خانواده ها که واقعا صحنه های دردناکی را بوجود اورده بود و دل ارتشیهای عراقی نیز به حال این خانواده ها میسوخت.
با تمام سختیهایی که در این سه روز گذشت، تمام خانواده ها به محل استراحت خود برگشتند و برای روز دیگری آمادگی خود را اعلام مینمودند که متاسفانه دیر هنگام اعلام شد که دیگر عراقیها اجازه تردد نمیدهند و خانواده ها باید به سمت کشور برگردند که این خبر شوک عجیبی به آنها وارد نمود و متاسفانه امیدهای انها را به یاس تبدیل نمود.
پدران ومادرانی که با هزاران امید به ملاقات فرزندانشان رفته بودند اکنون با درماندگی به فکر جمع اوری وسایلشان بودند و از حرمین کاظمین نیز درخواست کمک عاجزانه نمودند تا انشالله بتوانند به مرادشان که دیدار با فرزندانشان میباشد برسند.
با امید رهایی تمامی زندانیان فرقه رجوی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا