برای شناخت ماهیت فرقه ای رجوی، باید به زمان شروع اعلام جنگ مسلحانه یعنی سی خرداد 60 برویم و اینکه اعلام به اصطلاح پیروزی های پی در پی فرقه رجوی شروع شد. بعد از سی خرداد 60 مرحوم رجوی با فرار به فرانسه و اعلام عملیات های ترور در داخل کشور سعی نمود در محافل سیاسی وقت در اروپا اینگونه وانمود کند که سازمان وی به پیروزی های بزرگی رسیده است!! و اکنون دیگر حکومت ایران به سرنگونی نزدیک است و بر این اساس با تحلیلی غلط اعلام نمود که سرنگونی حکومت ایران در عرض شش ماه امکان پذیر می باشد. اعلام سرنگونی خیالی رجوی در شرایطی انجام می گرفت که نیروهای وی در داخل کشور هر روز تلفات زیادی می دادند. حکومت ایران درگیر جنگ ضد میهنی عراق علیه ایران بوده و از طرف دیگر در منطقه کردستان هم درگیر گروه های کردی بود که سعی داشتند با زور سلاح و کشتار بر مردم منطقه کردی حکم برانند. البته باید به نکته دیگری هم اشاره نمود که نیروهای فرقه رجوی در مناطق جنگلی شمال ایران نیز دست به ترور و کشتار می زدند حال در این شرایط بود که حکومت و مردم ایران توانستند این توطئه های بزرگ را خنثی و همه را شکست بدهند.
در آن شرایط بود که فرقه رجوی دستور داد که دیگر ماندن نیروهای وابسته به وی دیگر در داخل کشور کارآیی نداشته و باید به مناطق کردی و عراق بروند و هر روز شاهد بودیم که در مناطق کردی هر روز شکست خورده و در نهایت به عراق گریختند و عملاً دست در دست ارتش صدام درگیر جنگ با سربازان ایرانی در مرز شدند.
در این مرحله هم مرحوم رجوی دست از اعلام پیروزی بر نداشت و هر سال را سال سرنگونی خیالی خود نامگذاری می نمود. ولی چیزی که نمود بیرونی داشت محاط شدن این فرقه در عراق بوده چرا که دیگر در داخل کشور نیرویی نداشته و همه آنها را در محلی که صدام به رجوی هدیه داده بود جمع شدند و این مسئله هم باز رجوی را از اعلام پیروزی ها باز نداشته است و در هر عملیاتی که علیه سربازان و رزمندگان ایرانی انجام می داد باز هم اعلام سرنگونی و شکست جمهوری اسلامی ایران از طرف رجوی گور به گوری بود!!!.
در سال 67 که ایران آتش بس را قبول نمود مرحوم رجوی در یک عملیات از پیش شکست خورده سعی نمود تا خودی نشان دهد و به خیال خامش به تهران برسد این دیوانگی و جنون رجوی هم باعث کشته شدن تعداد زیادی از اعضای وی و ناقض شدن تعدادی دیگر برای وی به ارمغان داشت ولی در این مقطع هم رجوی که از سنگ پای قزوین رویش بیشتر است اعلام پیروزی نمود و اینکه جمهوری اسلامی ایران شکست خورده است!!! ولی چیزی که نمود داشت ما در اشرف گیر کرده بودیم و جمهوری اسلامی ایران در جای خودش باقی ماند و باید سالیان دیگر عمر خود را در اشرف می گذراندیم. اتفاقات دیگر در پس هر سال می گذشت و رجوی ملعون از رو نرفته و و همچنان اعلام می کرد که کار حکومت ایران تمام است!!.
وقتی صدام سرنگون شد و ارتش رجوی بی یال و کوپال شد رجوی در کمال دریدگی خاص خود اعلام کرد که پیروزی بدست آورده است و سالیان از این اراجیف رجوی گذشته است تا وقتی از لیست تروریستی آمریکا بیرون آورده شدند مریم قجر خوشحالی نمود و مسئولین در اشرف جشن گرفتند که دیگر زمان آن رسیده که غرب به ما سلاح بدهد و با سلاح های جدید و پیشرفته غربی به جنگ ایران برویم و سرنگونی در دسترس است ولی همه می دانستند که از غرب برای فرقه رجوی آبی گرم نمی شد چرا که آنان به ماهیت فرقه ای رجوی پی برده بودند و این پیروزی خیالی رجوی مانند بادکنک بعد از مدتی ترکید و روسیاهی برای رجوی باقی ماند.
بعد از اخراج از اشرف، این سران فرقه بودند که گلوهایشان را پاره می نمودند که دیدید به جای یک اشرف هزار اشرف درست کردیم!!! شعار مسخره ای که بیشتر سرکاری بوده تا بتوانند باز هم با عوامفریبی جلوی ریزش نیرو در مناسبات بگیرند.
و همچنین با اخراج کامل از عراق و رفتن به کشور آلبانی، سران فرقه در بوق و کرنا کردند که دیدید ما پیروز شدیم و قرار بود در عراق کشته شویم همه به اروپا آمدیم. این یعنی پیروزی فرقه و شکست برای جمهوری اسلامی ایران!!!.
البته باید به نکته دیگری هم اشاره نمود توافق هسته ای ایران با کشورهای 1+5 که سالیان فرقه رجوی با کمک دشمنان ایران سعی نمود کارشکنی کنند و حتی پس از توافق هسته ای، نتیجه را برای ایران باخت – باخت ارزیابی نمود و اینکه این به اصطلاح جام زهر بوده که در آینده نزدیک اثرش را نشان خواهد داد.
سئوال این است اگر در این سالیان فقط فرقه رجوی به پیروزی رسیده و ایران شکست خورده است پس چرا جمهوری اسلامی ایران همچنان در قدرت باقی مانده است؟ از سال 60 تاکنون تمام حرکت های ضد انقلابی فرقه رجوی پیروزی برای تشکیلات و مناسبات به ارمغان آورده به جای رفتن به داخل کشور اکنون در کشور آلبانی لمیده و لغز به اصطلاح سرنگونی سر می دهند؟
چرا طی این سالیان هیچ وقت رجوی زیر این حرف نمی رود که حداقل یکی از کارها و یا یکی از عملیات های مرزی اش اشتباه بوده است؟ چرا اکنون که از کشور عراق اخراج شدند به نقد و بررسی این حرکت نمی پردازد که ما در استراتژی و تاکتیک برای به اصطلاح سرنگونی شکست خوردیم؟ برای جواب دادن به این سئوال باید گفت که شخصیت مرحوم رجوی دارای سه وجه است یکی فردیت ناب و خلص که حاضر نیست از حرفش کوتاه بیاید حتی در شکست. دوم اینکه همیشه به دنبال قدرت طلبی است و فکر می کند می تواند با به کشتن دادن تعداد زیادی به قدرت برسد و سوم زن بارگی او می باشد البته می توان شکل گیری شخصیت او را در دوران کودکی جستجو نمود و اینکه در دوران کودکی با چه مشکلی مواجه بوده که اکنون این شخصیت ضد انقلابی وی نمود بیرونی پیدا کرده است که حاضر نیست به حرف هیچ کسی گوش کند. وقتی نگاهی به شخصیت وی در دوران کودکی و نوجوانی و… انداخته به عملکرد وی اکنون در مورد فردیت و جنسیت کاملاً روشن می شود.
پس می توان نتیجه گرفت که رابطه اعلام پیروزی های فرقه رجوی با شکست های جمهوری اسلامی ایران رابطه معکوس دارد چون در دنیای واقعی زندگی می کنیم و می توانیم مسائل را تجریه و تحلیل کنیم و در می یابیم که آیا فرقه رجوی به پیروزی رسیده و به سرنگونی خیالی خود در کشور آلبانی نزدیک است یا ایران نسبت به قبل قوی تر شده است؟ این سئوالی که باید به آن جواب داد؟
هادی شبانی