توهم سرنگونی در استراتژی رجوی – قسمت دوم

در قسمت قبلی گفتیم که رجوی از همان شروع پیروزی انقلاب اسلامی سعی کرد با حقه بازی و فریبکاری قدرت را بدست بیاورد و با شعارهای سرنگونی و اینکه حکومت ایران بعد از شش ماه مبارزه مسلحانه سرنگون خواهد شد سعی کرد به فریبکاری ادامه دهد اما این تحلیل وی با شکست مواجه شد. رجوی در شروع سال 1365 عنوان داشت که دکل سرنگونی دیده شده است این تحلیل وی نیز با شکست مواجه شد و خبری از سرنگونی نبود و اکنون به ادامه موضعگیری های رجوی در مورد سرنگونی می پردازیم .

– سال 66 تشکیل ارتش آزادی بخش

رجوی قبل از وارد شدن به عراق اعلام کرد “می رود که بر فروزد آتش بر کوهستانها”! و فکر می کرد می تواند ابعاد حمله به مراکز نظامی ایران در مرز را گسترش دهد و حتی تعدادی از این گونه عملیات ها را نیز انجام داد. این خود عاملی شدکه بعد از یک سال از ورودش به عراق دستور تشکیل ارتش آزادی بخش را صادر نمود تا شاید بتواند با گسترش داده به عملیات نظامی هم امتیاز بیشتری از صدام بگیرد و هم در چشم دشمنان خود در خارجه فرو کند که آمدن وی به عراق بیهوده نبود و زائده جنگ عراق علیه ایران نیست و در جنگ مستقل عمل می کند.
از طرف دیگر این مسئله و شروع عملیات ها می توانست به نیروهایش انگیزه بیشتری بدهد .
این تشکل که به نام ارتش آزادی بخش نامگذاری شد عملاٌ به یکی از ارتش های صدام تبدیل شد و شاهد بودیم چگونه در عملیات های مختلف علیه ایران با ارتش عراق همکاری نزدیک داشتند از جمله می توان به عملیات آفتاب و چلچراغ و فروغ جاویدان اشاره نمود .
رجوی در تحلیل های خود می گفت این ارتش بازوی نظامی خلق قهرمان در مبارزه است که بعد از انقلاب مشروطه بنیان نهاده شده است ولی رجوی هیچ وقت اعلام نکرد که این ارتش در زیر حاکمیت دشمنی تشکیل شده که در حال جنگ با ایران بوده است و تشکیل این گونه ارتش ها هیچ مشروعیتی ندارد . اما در مورد کارکرد این ارتش هم شاهد بودیم چگونه در عملیات فروغ جاویدان شکست خورده و در مقطع سرنگونی صدام هم خلع سلاح شد و آن همه تعریف و تمجیدهای رجوی در مورد تشکیل ارتش آزادی بخش باد هوا شد و از بین رفت ولی اکنون شاهد هستیم باز مریم رجوی بر این شعار می دمد و انگار سعی دارد به جای عراق از آلبانی فرماندهی آن را در دست داشته باشد .

– سال 67 وعده رجوی برای سرنگونی

سال 66 در حالی به پایان رسید که باز شاهد شکست تحلیل های رجوی در مورد وعده سرنگونی بودیم .
بعد از تشکیل ارتش آزادی بخش و انجام سلسله عملیات های مرزی رجوی به فکر عملیات های گسترده تر افتاد. در ابتدای سال وعده داد که سال جدید می تواند حاوی خبرهای مهمی باشد و این در حد نام ارتش آزادیبخش می باشد. با شروع سال 67 ابتدا دست به عملیات آفتاب زد و بعد در سی خرداد همان سال عملیات چلچراغ در نوار مرزی مهران انجام داد و شهر جنگ زده مهران را تصرف نمود این مرحله ای بود که شعار امروز مهران ، فردا تهران ابداع شد و رجوی در ذهن پوکش فکر می کرد که عملیات بعدی حتماً باید فتح تهران باشد و به همین خاطر برای 5 مهر همان سال برنامه ریزی برای سرنگونی و فتح تهران نمود. رجوی که سرمست از عملیات چلچراغ و تصرف شهر مهران بود فکر می کرد که زمان برای برنامه ریزی عملیات بعدی را دارد.
در اینجا بهتر است به تحلیل دیگری که رجوی در مورد حکومت ایران مطرح می کرد هم اشاره ای داشته باشم. رجوی در تحلیل هایش عنوان می کرد حکومت ایران هرگز تن به صلح نخواهد داد و اگر این اتفاق بیفتد باید سرنگونی را در چشم انداز دید یعنی صلح طناب دار حکومت ایران است .
رجوی در تحلیل خود مسئله دو سر برد را مطرح می کرد که اگر حکومت ایران صلح کند باعث سرنگونی می شود و اگر جنگ را ادامه دهد چون توان مقاومت و ادامه جنگ را ندارد و از طرف دیگر با ادامه جنگ با نارضایتی مردم مواجه می شود و در نهایت مجبور است تن به صلح بدهد که این راه هم به سرنگونی ختم می شود و این گونه ارتش آزادیبخش وارد ایران شده و حکومت را سرنگون می کند.

ادامه دارد

هادی شبانی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا