سلام پسرم حسین شجاعی من ومادرت از اینکه ازکشور عراق و آن زندان مدرن نجات پیدا کردید و به کشور آلبانی منتقل شدید واکنون یک قدم به آزادی نزدیک شدی بسیار خوشحالیم.البته انتظار داشتیم در حین انتقال شما اعلام جدایی کرده و از فرصت استفاده کنی و خودت را نجات بدهی و این همه از ما دور نشوی. فرزندم حسین جان از آخرین ملاقات ما سالها میگذرد یادم هست که به من قول دادی که در اولین فرصت خودت را نجات بدهی واز آن جمع خارج شوی خیلی دلمان برایت تنگ شده همه خانواده نگران تو هستیم خواهش میکنم با توجه به شرایط جدید وآگاهی وشناخت بیشتر از فرقه تروریستی رجوی که سالها جسم ورح شما را تصرف کرده تصمیم درستی گرفته ومانند دوستانت که تعداد قابل توجهی از لیبرتی وهمچنین از آلبانی جدا شده اند تو نیز خودت را نجات بدهی واز باقی مانده عمرت برای خودت زندگی کنی.
حسین جان فرزندم من و مادرت پیر وناتوان شده ایم و هم اکنون تنها آرزوی ما آزادی ودیدار تو می باشد این روزها که کم وبیش خبر جدایی دوستانت را در خبرها می شنویم مادرت شدیدا بی تابی می کند! برادران وخوهرانت همگی برای شما سلام می رسانند امیدوارم هر چه سریعتر تصمیم درستی برای آینده خودت بگیری همگی منتظرت هستیم. چشم به راهت هستیم
پدرت حسن شجاعی