با مروری مختصر درتاریخچه و وضعیت فرقه ها درمی یابیم که آنها با استفاده از تکنیک های روانی و بکارگیری روش های کنترل ذهن نوعی رابطه مطلق و بسیارخطرناک بین فرقه وعضوآن بوجود میاورند تا بدینوسیله دفاع ضروری روانی فردی را به میزانی درآنها از بین ببرند که توان وجسارت نه گفتن را از آنها بگیرند.و وی را به ابزاری تبدیل کنند که که تحت تاثیر القائات ذهنی هردستوری را به اجرا در آورند. بنیان گذاران فرقه ها با بازسازی ذهنی و فکری تمایل دارند با برنامه ای هماهنگ نفوذ سرکوب گرایانه وکنترل رفتاری خصوصیات فردی اعضا را تغییر دهند.
فرقه ها با ایجاد قرنطینه وجدا کردن پیروان از دنیای آزاد سعی میکنند با شستشوی مغزی وایجاد نوعی ترس و وحشت از واقعیت های دنیای خارج آنها را دراسارت خود نگه دارند.آنها با مطلق کردن باورهای اعتقادی ومقدس جلوه دادن آن دراعضا احساس نوعی ترس وخیانت بوجود آورده وچنین تلقین میکنند که درصورت جدایی از فرقه قادربه ادامه زندگی شرافتمندانه نخواهند بود. فرقه تروریستی رجوی که درحال حاضرتمامی مولفه های یک فرقه کنترل ذهن مخرب را درخود دارد درطی این سالیان تلاش نموده مرزهای غیرقابل ترسیمی برای اعضا بوجود آورده وچنین درذهن وضمیرآنها القا نماید که درصورت ترک این فرقه به وادی خیانت واعتیاد وخودکشی خواهند افتاد.
برگزاری نشست های طعمه نمونه بارز آن است.درجریان این نشست ها که بصورت طولانی ودرفضای ترس و وحشت برگزار میشد به اعضا القا می گردید که درقالب یک سناریو کاملا ساختگی خود را درنقش یک شکنجه گر وزارت اطلاعات و یا مامورشعبه سپاه پاسداران درجمع بزرگی از دیگر اعضا بازخوانی کنند.
اعضا صرف نظر از سابقه و سطح وسطوح می بایست درشکل کاملا جدی خود را از سازمان جدا کرده از مرز عبور و وارد ایران شده با نیروهای اطلاعات ایران درلو دادن وشکنجه دیگر دوستان شرکت نموده ودرنهایت تیرخلاص زن شوند. هدف رجوی از برگزاری چنین نشست هایی این بود که به اعضا القا کنند که درصورت جدایی از فرقه هیچ زندگی شرافتمندانه و سالمی برایشان متصور نیست وآنها به وادی خیانت خواهند افتاد.
ازآن تاریخ به بعد هریک از اعضا که نسبت به خط و خطوط فرقه مسئله دار و معترض بوده و خواهان جدایی میشدند مارک بریده مزدور و خائن می خوردند و افراد تحت تاثیرهمین القائات ذهنی قدرت تصمیم گیری برای جدا شدن را از دست میدادند. بدنبال انتقال اعضا از عراق به آلبانی که سرکردگان فرقه درمفتضحانه ترین شکل به آن تن دادند خوشبختانه تحت تاثیر شرایط جدید وقرارگرفتن درمعرض واقعیت ها بسیاری از اعضا جدا شدند وتعداد زیاد دیگری درآستانه جدا شدن هستند برهمین اساس سران فرقه بسرکردگی مریم رجوی با بکارگیری ترفند و شیوه جدید تلاش میکنند همچنان با ایجاد القائات ذهنی مانع از جدایی آنها گردند. فرقه رجوی درآلبانی با تنظیم دست نوشته از قول نیروهای خواهان جدایی عملا سعی دارد علت جدایی اعضای معترض را نداشتن توان مبارزه وانتخاب زندگی عادی و شخصی وانمود نماید و موضوع را غیرسیاسی نشان دهد در حالیکه کاملا واضح و قابل فهم می باشد که فردی که طی سالیان شرایط سخت ماندن درفرقه با آن وضعیت نا امن عراق وتهدیدات جانی را تحمل کرد بطریق اولی شرایط فعلی درآلبانی بدون هیچ ریسک جانی را می تواند تحمل کند پس بهانه نکشیدن شرایط مبارزه که رجوی ها به عمد تلاش دارند آن را سرپوشی برای اعتراض به عملکرد فرقه اش درافکارعمومی جلوه دهد استدلال مسخره و کودکانه ای بیش نیست. فرقه رجوی و شخص مریم با این ترفند جدید دوهدف ضد انسانی را دنبال میکند.
1- بحرانی که بعد از مسئله انتخاب ریاست جمهوری وشرکت حماسی مردم وشکست تحلیل های آبکی سران فرقه بدنه تشکیلات را گرفته تا حدودی رفع و رجوع نماید واز دادن پاسخ به اعضای مسئله دار ومتناقض طفره رود.
2- با زیرسوال بردن تشکل اعضای جدا شده که نقش اساسی وتعیین کننده درافشای عملکردهای فرقه وجذب نیروهای جدید درآلبانی دارند به سفارت ایران و وزارت اطلاعات مانع از تاثیرگذاری بیشترآنها گردد واز طرف دیگربا گرفتن اعتراف از اعضا و انتشار آنها درسایت های وابسته بخود بقول خودش آنها را بسوزاند وهمچنان هوادار فرقه عنوان نماید.
ترفند مشمئزکننده ای که تحویل اعضای معترض به شکنجه گاه های استخبارات و زندان مخوف ابوغریب را دراذهان زنده میکنند تا بدینوسیله اعضای جدا شده ای که تحمل شکنجه های دژخیمان صدام را ندارند بار دیگربه فرقه بازگردند. براستی از فرقه ای که اعضای معترض وخواهان جدایی را بهمراه قاچاق چیان انسان درمرز ایران ومیادین مین رها میکرد بیش از این توقعی نیست. ولی باید به مریم و دیگر جنایتکاران فرقه گفت وضعیت آنها خراب تر از آن است که با نوشتن چند برگ اعتراف جعلی و از قبل تنظیم شده بتوان آن را رفع و رجوع کرد.هیچ فرقه ای نتوانست تا آخر قربانیان خود را در اسارت نگه دارد.
آلبانی قبرستان ابدی تفکرات پوسیده رجوی خواهد بود.
علی اکرامی