خودکشی اولین و آخرین راه حلی است که افراد شاید به ذهنشان خطور کند ولی آنچه در فرقه رجوی اتفاق می افتد و افتاده ناشی از چه می باشد.تقریبا تمامی نفراتی که در این فرقه و به دست رجوی به قتل رسیدند یا بهتر بگویم به نوعی از سر راه بر داشته شدند را می شناختم و با آنها در ارتباط بودم لذا خواستم در سلسله مقالاتی به جزئیات آن پرداخته و مخاطبین مقالات را متوجه فاجعه و خشونت در این فرقه حتی علیه اعضای خودشان نمایم.
دراین قسمت به خاطراتی از یعقوب کر، از گنبد و یاسر اکبری نسب از تبریز اشاره می کنم، یعقوب کر از ترکمنان گنبد بود که بعد از عملیات دروغ جاویدان در یک مقر بودیم با هم آشنا شدیم وی از اعضای فرقه بعد از انقلاب اسلامی بود که با درخواست فرقه به عراق آمد اما دریغ از اینکه آواز دهل از دور خوش بود به محض آمدن وی در قرارگاه های فرقه رجوی اول باید گزارشی از خود به عنوان نقطه ضعف و بای دادن را می نوشت و رجوی هم هر گاه دوست داشت آنرا چماق می کرد و بر سرش می کوفت.وی بعد از دوسال که درون مناسبات بود دچار تناقضات شدید در خصوص شعارهای فرقه از جمله ریخت و پاش های رجوی و انقلاب های ایدئولوژیک و از هم پاشیدن کانون خانواده ها در فرقه در مقابل شعار جامعه توحیدی وآزادی که رجوی از آن دم می زد، شد و نمی توانست کارها و اقدامات رجوی را تحمل کند او که بنام مجاهد به آنجا آمده بود دیگر شعائر رجوی را قبول نداشت این مخالفت با اعلام انقلاب ایدئولوژیکی رجوی شدت گرفت و وی را از مسئولیت هایی که داشت سلب کردند و هر روز برای پاسخگوئی به قداره بندهای رجوی می بردند در صحبتی که داشتیم گفت فقط تحمل می کنم مردن بهتر است او عملا در برابر خودخواهی رجوی سر خم نکرد تا اینکه چند سال بعد اعلام کردند یعقوب به علت شلیک ناخواسته کشته شده است.تمام افرادی که او را می شناختند بخوبی می دانستند این حادثه عمدی بوده است واو قربانی خودکامگی های رجوی شده است. چون رجوی روشش این بود افراد قدیمی تر الگو هستند و به هر میزان که کج دار مریض بیایند فضای مناسبات را شخم می زنند و نمی توان پائین تر را کنترل نمود و با اعلام این موضوع براحتی پرونده یک انسان بسته شد و کسی هم قادر نبود سئوالی کند و علتی بپرسد. هیچ مراسمی برایش نگرفتند وشلیک ناخواسته مطامع رجوی شد. ما به همدیگر می گفتیم مواظب باشید شما دچار شلیک نا خواسته نشوید.
نفر بعدی یاسر اکبری نسب فرزند مرتضی به اصطلاح فرقه رجوی از میلیشای سازمان بود سال 69تا70 آنها را بدلیل جنگ عراق به اردن و از آنجا به آلمان منتقل کردند.یاسر به همراه برادرش موسی و خواهرش در اوائل دهه 70 روانه خارج از کشور شد اینکه رجوی آنها را به دست خانواده هائی می سپرد و چه اذیت و آزاری داده می شدند در این بحث نمی گنجد اما رجوی هدفی داشت با انتقال بچه ها و جدا کردنشان می خواست تمام موانع بین اعضا با خودش را بر دارد و هیچ حسی افراد به خانواده نداشته باشند به همین خاطر اجازه تلفن و مکاتبه هم نمی داد این موضوع گذشت تا سال 76 که رجوی اکثرا بچه هائی که به خارج از کشور فرستاده بود را به بهانه های مختلف از جمله تفریح، یک دوره 3 ماهه و دیدن خانواده به عراق بیایند خیلی از آنها به دلیل اینکه کودکی بیش نبودند اساسا خاطراتی از پدر و یا مادر نداشتند و تمایلی به آمدن نداشتند با این اوصاف رجوی در حرکتی بصورت قاچاق آنها را به عراق آورد طوری که اگر مسئولین امر آن کشورها متوجه می شدند مانع این اقدام رجوی می گشتند.من با یاسر در مقری بنام هنگ حنیف چند سالی را با هم بودیم و مسئول آموزش آنها بودم یاسر مخالف حضور در قرارگاه اشرف و همکاری با فرقه بود و چندین بار در خواست خروج و جدایی از فرقه را داده بود و هر بار با مخالفت فرقه مواجه شد. هر بار به بهانه ای او را دست بسر می کردند یک بار با فرستادن پدرش که با او صحبت کند، یک بار مسئول اول مقر ومسئولین مختلف فرقه می آمدند.حرف او یکی بیش نبود من نمی خواهم مبارزه کنم و اساسا با نظام ایران مشکلی ندارم وی علنا مخالفت می کرد بحث راه انداختند و درگیر شدند تا اینکه وقتی دید به هیچ شکلی نمی تواند از آنجا خارج شود با ریختن بنزین بر روی خود که شاید فرقه را با اینکار تهدید کند و اجازه خروج بگیرد به زندگی خودش پایان داد و فرقه رجوی هم کوچکترین کاری در مواجهه شدن با این موضوع نکرد و اینگونه رجوی قربانی دیگری گرفت .افسوس که هیچ کس نفهمید اقدام یاسر به چه منظور بود و این در شرایطی بود که رجوی از حمایت های دیکتاتور عراق بهره مند بود و سوال و جوابی در کار نبود و قائله در همانجا ختم شد و جنازه بی جان و سوخته یاسر بود که در محوطه افتاده بود من سوالم از پدر یاسر مرتضی است آیا وقت جدائی از فرقه و انتقام گرفتن از رجوی به دلیل جنایاتش نرسیده است.
سوال این است وقت آن نرسیده است ارگانهای حقوق بشری از رجوی باز خواست اینگونه اقدامات شنیع را نمایند و پرونده ای جدید برای وی باز کنند و مقصر و مسبب آنرا آشکار کنند افراد و اعضای اسیر باید بدانند یاسر و غیره فقط قربانیان این فرقه نیستند خود آنها هم طمعه های بعدی رجوی هستند و نباید اجازه بدهند دوستان آنها اینگونه سلاخی خودخواهانه رجوی گردند در مقالات بعد باز به موارد دیگری در این رابطه اشاره خواهیم کرد.
دفتر انجمن نجات – استان سمنان