بسیار کسان میدانند و خاصه جداشده ها و رهایی یافتگان ازفرقه بدنام رجوی شاهد هستند که رجویها براساس اعتقادشان که هدف وسیله را توجیه میکند ؛ بسیاردروغگو هستند ودرسایه دوز و دغل و نیرنگ و فریب و اغفال فرافکنی میکنند ؛ دچارمغلطه میشوند ؛ عضوگیری میکنند ؛ وارونه نمایی میکنند وبه اسم این وآن موضع میگیرند وبیانیه صادرمیکنند واساسا هیچ حد و مرزی را درپایبندی و التزام به اخلاق وتعهدات رایج رعایت نمیکنند که بدین صورت از نظر بنده فرقه رجوی نه یک سازمان سیاسی با دارا بودن تعهدات اخلاقی و انسانی بل یک مافیا و شارلاتانیسم قهار بحساب می آیند.
جهت اثبات و صحت و سقم موضوع به یکی ازموارد بی پرنسیبی و دروغگویی که فرقه رجوی روی من اعمال کرد بسیارمختصرومحوری بقرار زیر گواهی میدهم.
درتاریخ 12 خردادماه 1382 طی نامه ای به عذرا علوی طالقانی از زنان سرکوبگر و مسئول وقت مقراشرف که خود درسیستم حفاظت آن بودم ؛ رسما درخواست خروج ازمناسبات را دادم وذکرکردم که درصورت عدم پذیرش درخواست راسا به نزد نیروهای امریکایی حافظ اشرف (تیف) خواهم رفت.
متعاقبا با برخوردی که فرشته یگانه ازمسول پرسنلی وقت با من داشت به اعتبار وعده وعید اعزام به خارجه عجالتا با یک تغییرسازماندهی به امداد پزشکی اسارتگاه اشرف تحت مسئولیت زهره بنی جمالی رفتم که همین سیستم نیززیردست فرشته یگانه بوده است.
بنا به درخواست خودم تا آماده شدن مراحل اعزام به خارجه که البته ترفند ودروغی بیش نبود ؛ درهیچ مناسبت جمعی ازجمله نشستهای روزانه وعملیات جاری وغسل هفتگی واساسا درهیچ کاری شرکت نمی کردم وبه اصطلاح آنان دراختیارخود بودم وکاری به کارمن نداشتند. تنها کارمن شرکت درکلاس عربی بود که صرفا مشغول باشم وشک و شبهه و شائبه ای از وضعیت بلاتکلیف من برای سایر اعضا خاصه پرسنل امداد پزشکی ایجاد نشود تا مساله دار شوند.
دراین برهه ازحضورم درفرقه رجوی مسول که نه بل کنترلر من محمود عضدانلو(برادرمریم عضدانلو) ازمسولین روابط امداد پزشکی وازبرادارن مسول آن سیستم بود که درمهمان نوازی ازامریکاییها مرا هم شرکت میداد.
درآن وانفسا شخص فرشته یگانه دجالگرایانه و به نیت سوءاستفاده واخاذی صدایم زد وگفت خوب است که بعد سالیان بیخبری ؛ تماسهایی با خانواده خود داشته باشی ضمن اینکه درخصوص اعزامت به خارجه مبالغی هم ازخانواده ات بعنوان کمک هزینه سفربگیری وبدین صورت کمک کار سازمان باشی.!
با وجودیکه فهیمدم رجویها قصد اخاذی ازخانواده ام دارند و مهرومحبتی درخصوص ارتباط با خانواده درکارنیست با سناریویی که داشتم پیشنهادشان را پذیرفتم وبه اتاق تماس درسیستم داخله رفتم.
طبق برنامه که خودشان مشخص کرده بودند قرارشد به سه مرجح ازخانواده (خانه پدری وبرادران وخواهران) وپسرخاله ام که ساکن سوئد بود ویک دوستم که درایران زندگی میکرد ووضع مالی خوبی هم داشت تماس بگیرم و ضمن احوالپرسی درخواست کمک مالی بکنم ومتعاقبا متن درخواستم را برایشان ایمیل بکنم.
درچند نوبت پیاپی تماسهای تلفنی را البته زیرنظرشماری کنترلرازفرقه رجوی خودم گرفتم ولیکن متن ایمیل ها را که بیخبرازآن بودم گماشته های خبره خرمرد رند رجویها برای مخاطبانم ارسال می کردند.
پسرخاله ام که خود پیشترازاین دردهه شصت مارکسیست بود وحالا درسوئد به زندگی عادی مشغول بود با شم هوشیارانه اش انجام هرکمکی را مشروط به مابعد اعزامم به کشورسوئد دانست و زیر بار درخواستهای مکرر و مزورانه رجویها نرفت و داغ سنگینی را روی دل رجویها گذاشت طوریکه گماشته های رجوی راسا ضمن برقراری چندین تماس به ایشان هتاکی شدید داشتند وتهمت وافترا بستند که ازعوامل اطلاعات درسوئد میباشند.!!
اعضای خانواده ودوست مقیم ایران که سابقه هواداری از رجویها را در دو سال فاز سیاسی داشت و مابعد روی آوردن رجویها به تروریسم کوردهه شصت بدنبال زندگی عادی خود رفته بود؛هریک انجام هرکمکی را مشروط به جدایی وبازگشتم به ایران دانستند ودرقبال ترفند وتوطئه های رجوی هشیارانه عمل کردند که دراین خصوص رجویها سوختند وبورشدند وکاری ازپیش نبردند.
متعاقبا یک متنی را منصوب به دوستم تایپ کردند وبه دروغ گفتند که دوستم ازوضعیت اسفبار ایران برایم نوشته وگوشزد کرده که مطلق فکربازگشت به ایران درسر نپرورانم زیرا که ایران زندان بزرگی است که میلیونها نفر درآن زندانی هستند و در فقر و فلاکت زندگی میکنند و در صورت اعتراض به وضع موجود در چهار راههای شهر بواسطه جرثقیل حلق آویزمیشوند واین عمل به دفعات در روز تکرار میشود وخوشا به حال تو که در صفوف مجاهدین خلق به مبارزه مشغول هستید!
با وجود تمام دوز و دغل و فریبکاری رجویها با تصمیم قاطعی که گرفته بودم مدتی بعد ضمن خروج ازصفوف مافیایی رجوی به کمپ امریکاییها رفتم وازآنجا داوطلبانه به ایران بازگشتم ودرصحبت رودررو با اعضای خانواده ودوست وپسرخاله ام مواردی ازدروغگویی رجویها درارتباط با آنان برایم روشن شد که خود بسیارمتعجب وحیرت زده شدم وبیش ازپیش به ماهییت ضدانقلابی وضدمردمی ومافیایی رجویها پی بردم.
دوستم برای روشن شدن حقایق مرا بالای سرکامپیوترخودش برد وایمیل هایی که برایم ارسال کرده بود را بازکرد طوریکه به عینه دیدم دقیقا 180 درجه عکس به من منتقل شده بود و دوستم تماما در پیامهایش از من میخواست که به ایران و نزد خانواده ام برگردم و با چشم خودم تغییراتی که درایران صورت گرفته است را از نزدیک ببینم و باورکنم.
در دیداری که با پسرخاله ام که ازسوئد به ایران رفت وآمد میکرد داشتم تعریف میکرد که مابعد اولین تماسم با ایشان ؛ گماشته های رجوی مدام با ایشان تماس میگرفتند و بدنبال اخاذی بودند وازقول من دروغ می بستند که بشدت محتاج وجوهی نقد برای اعزام به خارجه هستم و بطرز وحشتناکی گرفتارم. ایشان درادامه میگفتند رجویها به چندتا تماس تلقنی ازعراق بسنده نکردند وگماشته های آنان با ردیابی محل کارو زندگیم دریوتوبوری سوئد بطورحضوری مزاحمت ایجاد میکردند تا جایی که بمنظور دک کردن آنان از پلیس محلی کمک گرفتم.
پوراحمد