لازم است در سالگرد تاسیس فرقه رجوی نکته ای را یادآوری کنم، بنیانگذار سازمان حنیف نژاد گفته بود مبارزه را به عنوان علم باید فرا گرفت و بدان عمل نمود و سپس در فرهنگ سیاسی جامعه وارد کرد وی برای اولین بار ضرورت مبارزه حرفه ای و تمام وقت را در دستور کار و بر روی مبارزات تعطیلات آخر هفته ای خط بطلان کشید.
حنیف نژاد به اصطلاح معتقد بود که، مرزبندی حقیقی نه بین «بی خدا» و «باخدا»، بلکه بین استثمار شونده و استثمار کننده در صحنه عمل اجتماعی و سیاسی ترسیم میشود.
در حقیقت سازمان در مقاطع اولیه به مدت ۶ سال با کار گسترده سیاسی تشکیلاتی مخفی به فعالیت ادامه دادند.
اما پس از ضربه اول شهریور ۵۰ و دستگیری های بعد از آن که ۹۰ درصد از کادرها و صد در صد مرکزیت سازمان توسط ساواک و با همکاری رجوی دستگیر شدند.
اما واقعیت تلخ تر این است از وقتی که سکان سازمان را رجوی تروریست بدست گرفت اصول اولیه کم رنگ شده و تشکیلات به سمت فرقه ای پیش رفت.
اعضای دفتر سیاسی را به اسم انقلاب منحل و سپس قدرت را در خودش متمرکز نمود به اسم رهبری حرف اول را خودش می زد و تمام تصمیم گیری های مهم و ریز و درشت به عهده رجوی بود، اگر یکی مانند علی زرکش که عضو دفتر سیاسی و نفر شماره 2 فرقه بود در نتیجه زیر بار انقلاب درونی رجوی نرفت وی را ابتدا خلع رده و در پایین ترین رده تشکیلاتی سازماندهی کرد در واقع از طرف رجوی ایزوله شده بود به عنوان راننده خودروی سبتیک (لجن کش) در قرارگاه اشرف کار می کرد تا در عملیات مرصاد به طرز مشکوکی کشته شد.
شرایط کنونی مریم قجر، با جانی ترین و جنایتکارترین عناصر آمریکایی یعنی همان استثمار کننده که حنیف نژاد نام برده بود مزدوری کرده و برای پیشبرد اهداف خویش هیچ مرزی نیست که رد نکرده باشند.در حقیقت بنا به مصداق ضرب المثل معروف: خشت اول گر نهد معمار کج / تا ثریا می رود دیوار کج.
محمد رضا گلی