اکبرچاووشی روز جمعه ۲۲دی ماه براثرسکته قلبی درآلبانی درگذشت. سایت رسوا ودروغ پرداز رجوی درمورد او چنین نوشت: مجاهد خلق اکبرچاووشی پس از ۴دهه مجاهدت ومبارزه بی امان در راه آزادی پرکشید. او زمانی دانشجوی رشته زیست شناسی دانشکده علوم دانشگاه تهران وهمزمان دانشجوی آموزش و پرورش دانشکده ابوریحان بیرونی تهران بود.!؟؟
اما براستی واقعیت چی بود؟ و با اکبرچاووشی درطی این سالیان چگونه برخورد شد؟ واصولا سرکردگان فرقه رجوی تحت تاثیر ایدئولوژی فاسد، استثماری وطبقاتی با اکبردرطی این سالیان چه کردند؟!! آشنایی من با اکبر به سال ۷۰ برمی گشت درآن مقطع من مسئول اداره کارگران فرقه درپادگان اشرف موسوم به نیرویی بودم. درآن شرایط با بحث طلاق های اجباری نیروها وضعیت خوبی نداشتند. خیلی ها هنوز نتوانسته بودند واقعیت متلاشی شدن کانون گرم خانواده ونهادینه شدن مناسبات فرقه ای درسازمان را هضم کنند. اکبرچاووشی یکی از این اعضا بود که بشدت به همسر وخانواده اش وابسته بود به همین دلیل تحت شدیدترین برخوردهای روحی و روانی وایدئولوژیکی قرار گرفت بطوریکه تقریبا کنترل روحی و روانی خود را از دست داده بود. درزمینه تشکیلاتی درآن سالها نیروهایی که به راحتی حاضربه پذیرش انقلاب من درآوردی و تحمیلی مریم نبودند به آشپزخانه، بیگاری وخلع رده محکوم میشدند. اکبرچاووشی را به قسمت آشپزخانه کارگران عراقی تبعید کرده بودند. درقسمت آماد ترابری یکان های نانوایی، انبارغذایی، انبارخشکبار توسط کارگران عراقی اداره میشد آنها دریک محل بنام بنگالستان دربیرون پادگان اشرف بصورت پانسیونی زندگی می کردند. اکبرچاووشی که بدنبال بحث طلاق وضعیت تشکیلاتی مناسبی نداشت بعنوان آشپز کارگران عراقی به این پانسیون تبعید اجباری شده بود. او به کمک یک کارگر دستیارعراقی می بایست غذای بیش از۵۰ کارگرعراقی را آماده کند. وی همانند یک برده تمام وقتش را درآشپزخانه وپخت وپز می گذراند وحتی درنشست های تشکیلاتی هم دیگرحاضرنمی شد. شرایط نامناسب ظاهری وکاراکتر عادی اوبقدری توذوق میزد که کارگران عراقی بارها از من سوال می کردند اکبرهم یک مجاهد است ویا آشپز معمولی است که استخدام شده است؟ آنچه دربرخوردهای اکبر درنگاه اول بچشم می خورد ضدیت با اصل بحث انقلاب مریم و طلاق بود بطوریکه آن را به تمسخر می گرفت. وی دیگرهیچ انگیزه ای برای مبارزه نداشت ودرقالب طنز استراتژی مبارزه مسلحانه وبحث سرنگونی رژیم ایران توسط رجوی را به تمسخر می گرفت وعلنا می گفت می خواهیم با کفگیروملاقه رژیم را سرنگون کنیم!! وی سالیان با همین رویکرد درتشکیلات رجوی حضور داشت وبقول مسئولین زن فرقه واز جمله زهره اخیانی مسئول وقت معاونت سررشته داری اکبر شاخص ضدیت با انقلاب مریم وترویج بریدگی درتشکیلات است. تمامی اعضایی که درطی سالیان اکبر را از نزدیک دیده اند بخوبی بیاد دارند که اکبرتحت تاثیربرخوردهای تحقیرآمیز تشکیلات کاراکتروشخصیت اصلی خود را از دست داده بود و ایدئولوژی فاسد رجوی بقدری او را درخود مچاله کرده بود که بسختی دربرخورد اول می توانستیم او را یک شخصیت تحصیل کرده دانشگاهی تصور کنیم. اکبرطی سالیان بهای مبارزه با انقلاب من درآوردی رجوی را پرداخت وعلنا با روش های خاص خودش با آن مقابله کرد. سرکردگان فرقه ضد انسانی رجوی چه بیهوده تلاش می کنند ۴ دهه بیگاری وتحقیر واسارت را مجاهدت ومبارزه بی امان القا نمایند. آنچه درمورد اکبر بعد از چهاردهه قابل تقدیراست به تمسخرگرفتن ایدئولوژی پوسیده رجوی وایستادگی تمام عیار درقبال آن است. یادش گرامی
علی اکرامی