سازمان تروریستی مجاهدین خلق در دو هفته اخیر و همزمان با وقوع برخی از اعتراضات نسبت به یکی از برنامههای صداوسیما در خوزستان مانند همیشه که سعی میکند از هر مسئلهای برای مطرح ساختن خود استفاده کند، شروع به موضعگیری کرده و درصدد است که بهاصطلاح خود را حامی اقوام مختلف ایرانی نشان دهد.
بااینحال برخلاف ادعای این گروه، مروری بر کارنامه آنها در چهار دهه اخیر نشان میدهد مجاهدین نهتنها اعتقادی به رعایت حقوق اقوام ندارند، بلکه آنجایی نیز که منافعشان ایجاب میکرده، در سرکوب اقوام مختلف در زمان استقرار در عراق نقش داشته است.
اولین کارنامه مجاهدین در برخورد با اقوام و گروههای مختلف به عضویت در شورای ملی مقاومت بعد از اعلام جنگ مسلحانه به انقلاب اسلامی در سی خرداد 60 برمیگردد. این سازمان همراه با برخی دیگر از گروههای معاند مانند حزب دموکرات کردستان، اتحادیه کمونیستهای ایران و سازمان چریکهای فدایی خلق و همراه با بنیصدر گروهی تحت عنوان شورای ملی مقاومت تشکیل میدهند که بهظاهر هدف آن براندازی جمهوری اسلامی بوده است، اما جالب اینجاست که در این شورا مسعود رجوی بهقدری یکهتازی میکرده و خود را قدرت مطلق میدانسته که سایر جریانات معاند از او جدا میشوند. بهعنوانمثال مسعود رجوی همان موقع خود را رئیسجمهور ایران میخوانده است.(1)
گروه تروریستی مجاهدین هرچند مدعی حمایت از گروههای قومی بود اما با تحرکاتی که انجام میدهد در این شورا مانع از تصویب طرح پیشنهادی حزب دمکرات کردستان ایران میشود که در مورد خودمختاری ارائه داده بود. مسئلهای که به اعتراض این حزب دمکرات منجر میشود بهطوریکه در نامهای به مجاهدین اعلام میکند شما از حالا بدون تشکیل مجلس مؤسسان رئیسجمهور، نخستوزیر و بهطورکلی نظام آینده سیاسی را مشخص کردهاید و دیگر سهمی برای سایر گروهها نگذاشتهاید.(2)
اما برخورد مجاهدین با اقوام مختلف فقط جنبه انحصارطلبی نداشت بلکه آنجایی که منافع سازمان ایجاب میکرد، نیروهایش را در زمان استقرار در عراق برای سرکوب اقوام در اختیار بعثیها قرار میداد. سازمان مجاهدین در سال 1369 زمانی که آمریکا به عراق حمله کرده بود و نیروهای کرد عراقی به سمت بغداد در حال حرکت بودند، نیروهای خود را در اختیار رژیم بعث قرار داد و با حمله به کردها سعی کرد تا از پیش روی آنها به سمت بغداد جلوگیری کند. در حملهای که مجاهدین به مناطق کردی داشتند از گلولهباران کردن حتی غیرنظامیها نیز ابایی نداشته و آنها را نیز به قتل میرساندند.(3)
البته این خوشخدمتی مجاهدین در سرکوب کردن مخالفان صدام مختص به کردها نبوده بلکه اعضای این سازمان تروریستی در زمان قیام عربهای شیعه عراقی علیه صدام در کنار نیروهای بعثی در سرکوب شیعیان عرب مشارکت فعالی داشتند بهطوریکه از همان زمان قبایل عرب زیادی کینه آنها را به خاطر دست داشتن در این سرکوبها به دل گرفتند مسئلهای که سرانجام خود را بهصورت حمله گروهی تحت عنوان انتفاضه شعبانیه در شهریور1392 به قرارگاه اشراف نشان داد. این گروه هدف خود را انتقام از مجاهدین به دلیل نقش داشتن در کشتار شیعیان عرب عراقی عنوان کرد.(4)
البته خوشخدمتی سازمان مختص به عراقی نمیشد بلکه آنها در زمان اشغال عراق در سال 1382 نیز سعی کردند تا با دادن اطلاعات اقوام و قبایل عراقی به آمریکاییها منافع خود را حفظ کنند. بهعنوانمثال بعد از اشغال عراق، سازمان در ملاقات با آمریکاییها اطلاعات اقوام مختلف منطقهای را که در آن حضور داشت را در اختیار آمریکاییها قرارداد تا آنها از قدرت هرکدام از قبایل و موضعگیریشان در قبال مسائل مختلف آگاه کند.(5)
براین اساس مرور کارنامه سازمان مجاهدین در مورد اقوام مختلف مانند کردها و عربهای شیعه عراقی بهخوبی نشان میدهد که آنها نهتنها به حقوق این افراد اعتقادی نداشتهاند، بلکه از شرکت در سرکوب آنها نیز ابایی نداشته و در مدت استقرار در عراق بارها در عملیات نظامی که علیه این اقوام صورت گرفت مشارکت داشتهاند، ازاینرو این سؤال به وجود میآید سازمانی که کارنامهاش نشان میدهد که هیچگاه اعتقادی به رعایت حقوق اقوام مختلف نداشته و حتی آنها را سرکوب میکرده چگونه میتواند امروز مدعی حقوق آنها بشود، آیا غیرازاین است که باز سران این سازمان تروریستی سعی کردهاند که دوباره از این فرصت نام خود را مطرح کنند تا از این طریق حداقل مانع از فراموشی نام خود در اذهان عمومی بشوند.
منابع:
1-مهدی خانبابا تهرانی،جنبش چپ از درون، تهران،شرکت سهامی انتشار،1380،صفحه 403
2-علی اکبر راستگو،مجاهدین خلق در آیینه تاریخ،تهران،مرکز اسناد انقلاب اسلامی1384،صفحه151
3- علی اکبر راستگو، همان 249-247
4-سیدحجت میراسماعیلی،خداوند اشرف(نگاهی مستند به روند فرقه گرایی سازمان مجاهدین خلق)تهران،انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی،1396،صفحه 879
5-سیدحجت میراسماعیلی
دکتر سیدمحسن موسویزاده