سر سخن رسانه ی عمده ی رجوی،” دعوای دو باند بر سر رابطه با اروپا” نام دارد که در بخشی ازان چنین میخوانیم:
” باند روحانی رابطه با اروپا را تنها جواب «مسألهٔ مرگ و حیات» رژیم میداند و عناصر این باند توصیه میکنند که موضوعاتی مانند برنامه موشکی، دخالتهای منطقهیی رژیم و حتی حقوقبشر را از طریق گفتگو با اروپا «مدیریت» کنند…”.
از سخنان رئیس جمهور ایران که بلافاصله بعد از عربده کشی های ضد برجامی ترامپ ایراد شد، ابدا چنین استنباط نشد که رابطه با اروپا برای ایران”مسئله ی مرگ وحیات” معنی میدهد.
اوگفت که ما به اروپائی های امضاء کننده ی تفاهم روشن میکنیم که وظیفه ی آنها احترام گذاشتن به امضاهای مسئولین خود و مخصوصا مصوبه ی شورای امنیت دراین مورد است که اگر این حرف منطقی ما را قبول کرده وزیر بار رفتند، فبها ودرغیر این صورت، ایران مراحل بعدی اقدامات خود را که خارج شدن ترامپ از برجام دستی بازتر برای این اقدامات گذاشته، شروع خواهد کرد!
ازطرف دیگر، ایران گفتگویی با هیچکس درمورد ارتقای توان دفاعی متعارف خود نخواهد داشت واگر مثلا بخواهد دراین مورد با اروپا مذاکره کند، این حق قانونی خود را پیش خواهد کشید واقلا به افکار عمومی جهان نشان خواهد داد که درحق او جفا میکنند و…
باردیگر:
” واقعیت این است که در این فاصله… یک تغییر بسیار بزرگ به نام تغییر دوران و کنار رفتن سیاست مماشات، صورت گرفته که به اروپاییها هم تحمیل شده است. این البته با قیمت سنگینی که مجاهدین و مقاومت ایران با ۱۷ژوئن، با ۱۴سال محاصره ضدانسانی و همهجانبه در اشرف و لیبرتی و آنهمه حملات و آنهمه شهدا و… دادهاند، محقق شده است”.
واقعیت چیز دیگری است و آن عبارت است از شکاف بزرگ درجامعه ی تک قطبی جهانی برعلیه آمریکا که معنی اش این است که این تغییر دوران بنفع ایران و… تمام شده وگذشت آن زمانی که شورای امنیت براحتی میتوانست علیه ایران قطعنامه های تند و کمر شکنی صادر کند.
اروپایی ها هم برعکس نظر سرمقاله نویس رجوی، میتوانند ازمیزان زورگویی های آمریکا – که اینک ترامپ با عریان ترین شکل آنرا به اجرا میگذارد – کاسته و طعم شیرین استقلال نسبی را تجربه کند.
ضمنا بجای نخود هرآش بودن، کمی فکر کنید تا دریابید که حوادث اشرف و…، باندازه ی پرکاهی هم دراین تغییر دوران تاثیر نداشت وحتی موفق نشد لحاف حساس ومعروف ملا نصرالدین راهم تکان دهد.
دوباره:
” اکنون رژیم و تمامی باندهایش به پایان ماجرا رسیدهاند و برای آنها امر دایر است بین زهرخوردن یا لهشدن زیر فشارها. این اساس تغییر است ولی طبعاً در این کادر عنصر اقتصادی هم عمل میکند. برای اروپا تعامل با رژیم با همه جاذبههای اقتصادیاش هیچوقت نمیتواند بر تعامل با آمریکا ارجحیت پیدا کند”.
با قطبی شدن جهان، تاریخ شروع به زایش کرده وچه بسا که مقامات ایران با بکار بردن تیزهوشی، ازبهره وران بزرگ این جهان تک قطبی ترک برداشته باشد.
اینهم درست است که میزان معاملات اروپا درمقابل معاملاتی که با ما میکند، قابل مقایسه نیست اما اگر ترامپ این راه های خود را ادامه دهد، ممکن است این داد و ستدهای کلان، هیچ سودی را نصیب آنها نکند.
اروپا نمیتواند مشکلات انرژیک خود را با این سهل وسادگی که باایران و… حل میکند، با آمریکا حل و فصل بکند و در چنین صورتی، باید چندین برابر پول خرج کند و مانند یونان دچار ورشستگی اقتصادی می گردد.
اتفقا یکی از اهداف ترامپ دراین گربه رقصانی ها، بدست گرفتن کنترل مواد حامل انرژی وسوار شدن برگرده ی چین واروپاست!
یاد آوری این نکته ضروری است که بقول خود ترامپ، این اقدامات آمریکا ازسر ضعف است واو وظیفه ی خود میداند که باهر دله دزدی ممکن، امریکا را به مقام ممتاز جهانی اش برگرداند که ممکن نیست و اصرار برای انجام کاری که ممکن نیست، ممکن است دردرجه ی اول بخود آمریکا لطمه بزند:” برای زیبا کردن ابرو، چشم را کور میکند” و باشد که برمیزان این افول، بیافزاید!!
دراینجا این مثل معروف مطرح میشود که” آقا میبخشد ونوکر نه”!
ترامپ برافول سیادت کشورش اعتراف دارد اما باند رجوی میگوید که این سلطه گر مایه ی امید وطن فروشانی مثل فرقه ی رجوی است، آنرا نفی کرده و خواب های طلایی و فریبنده میبیند!
سعید