خاطره ای از پیمان کردامیرعضو جداشده درآلبانی

بواسطه مطلب منتشره ازسوی انجمن نجات کرمانشاه درسایت نجات از رهایی و نجات پیمان کردامیراز تشکیلات سیاه رجوی اطلاع حاصل پیدا کردم و بسیارهم شادمان شدم.

عواطف خانوادگی بر ظلم فرقه ای پیروز گشت.

ضمن تبریک وشادباش به اعضای خانواده کردامیر؛ عضو رهایی یافته از چنگال رجوی که متاسفانه مادرویکی ازخواهرانش نیز در پی فعالیتهای انساندوستانه درراستای رهایی عزیزشان دق مرگ شدند و بی آنکه بتوانند پیمان را درآغوش بکشند و یا دستکم صدایش را ازلابلای سیم تلفن بشنوند  به رحمت خدا رفتند، می خواستم خاطره ای از پیمان را بازگو کنم.

پیمان کردامیراز خطه کرمانشاه در واپسین سالهای دهه 1370 که بتازگی به ارتش رجوی ساخته آزادیبخش درعراق واسارتگاه وقت اشرف وارد شده بود؛ گویا خواننده بود وازیک صدای دلنشین هم برخوردار بود.

روزی دریک جلسه ی ستادی که متشکل ازفرماندهان یگان دررده تشکیلاتی mo بود، حکیمه سعادت نژاد مسئول جلسه و از زنان سرکوبگر تشکیلات فروبرنده رجوی، بحث جنجالی  ودرعین حال تهوع آوری را روی میزآورد مبنی براینکه درسازمان مجاهدین وارتش به صطلاح آزادیبخش، شاعروخواننده ورقاص ونوازنده وغیره وذالک نداریم مگراینکه درکنترل و زیرنظر موزیسین و هنرمندان و شاعران تایید شده ی ما باشند. دراین وانفسا کسی هم که میخواهد بخواند باید سروده شعرهای شعرای مجاهد را بخواند همین وبس……

درمیانه بهت وحیرت حضار در جلسه واینکه صورت مساله چه خواهد بود، حکیمه سعادت نژاد ادامه داد:”بارها گزارش رسیده که پیمان کرد امیر تازپیوسته درخلوت وتنهایی خود خاصه درساعات استراحت ظهروشب به حواشی مقر و پشت خاکریزها میرود وبرای دل خودش میخواند. طوریکه آنچنان میدان را بازدیده که در هر نوبت چند نفررا به همراه میبرد وبرایشان ازغزلها وسروده های حافظ ومولوی و… میخواند که این امرموجب نگرانی فزاینده من وسیستم فرماندهی شده است.”

سرآخرنیزمسئول و فرمانده ی پیمان کردامیر را مورد خطاب قرارداد و گفت:” بیشتر و بیشتر مواظب پیمان باشد و سعی کند که وی را به گروه هنرمعرفی کند تا دریک سیستم کنترل شده وتعریف شده چنانچه صدایی وهنری دارد ؛ عرضه کند واگرهم پیمان نپذیرفت وتن به ضوابط تشکیلات نداد، یکراست به من مراجعه شود تا من حسابی شیر فهمش کنم!”

پوراحمد

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا