این مقاله یک مقاله تحلیلی نیست، بلکه بر اساس گفته و حرفهای شاهدان صحنه می باشد که خود بخشی از این ماجرای هولناک بوده اند وهمین طور اسناد ومدارکی که همگی دال براین است که تنها عاملی که باعث بوجود آمدن این کشتار شد کسی جز خود رجوی وسران فرقه نبوده و نیستند.
در جریان جابجایی از اشرف به لیبرتی سران وشخص خود رجوی مدام در حال سنگ اندازی بودند تا به نحوی بتوانند مانع انجام آن بشوند وعلت هم مشخص بود همانطور که شخص مژگان پارسایی از قول کوبلر بیان کرد ودرحالیکه آقای کوبلر بعدها اعلام کردند که همه چیز بر عکس جلوه داده شده است. این شخص پارسایی بود که می گفت اگر ما جابجا شویم بیش از ۱۵۰۰ نفر از بین ما خواهند رفت به همین دلیل ساده در تلاش به شکست کشاندن این ماجرا بودند واز طرفی نیز همه تلاششان این بود که به هر نحوی شده شخص رجوی را از اشرف خارج کنند و به همین منظور نیاز به خون وخون ریزی داشتند تا بتوانند با در دست داشتن بهانه نداشتن امنیت آن را به درازا بکشند.
درهمین راستا قبل از حرکت گروه سوم از اشرف به لیبرتی در جریان آماده سازیها برای اینکار اعلام کردند که ما به تعدادی کانتینر نیاز داریم و از آنجا که دولت عراق قیمت اجناس ما را که در اشرف می ماند نداده ونمی دهد بنابراین نیاز داریم تا خودمان برای جابجایی اجناسمان کانتینر درست کنیم. درکنار اینکار در ساخت کانتینرها شروع به درست کردن مکانهایی برای جاسازی اجناسی کردند که برای ساختن سنگر ومحلی برای شخص رجوی نیاز داشتند بکنند وبرای جابجایی خود این شخص نیز در محلی بنام باغ ملی که محل کانتینرهای یخچال داربود اقدام به کوچک کردن این کانتینرها از داخل کردند ودرون آنها اتاقکهایی به ابعاد ۱٫۵ تا دومتر به عرض کامیون کردند به طوریکه از بیرون به هیچ عنوان مشخص نبود که این قسمت دست خورده است وتجهیزات خنک کننده را نیز به این دیوارهای جدید منتقل کردند. وقتی کسی وارد این کانتینرها می شد متوجه کم شدن طول کانتینر نمیتوانست بشود مگر اینکه داخل کامیون را متر میکرد تا متوجه شود که بابیرون متفاوت است. این ایام مصادف با آمدن تعدادی از آمریکایی ها به عراق بود که برای سرعت دادن به اینکار یعنی جابجایی این هیأت داشت وارد عراق می شد واینها نیز با همان تاکتیک کج کن ومریز تا آمدن آنها کار را به بهانه های واهی کش دادند از بهانه کردن شخصی بنام حیدر واینکه از وی یک هیولا ساخته بودند که عامل اصلی درنرفتن به محل جدید اوست وگرنه این سازمان حرفی برای انجام اینکار ندارد. درحالیکه در صحنه عمل وقتی نیروها برای تخلیه وچک اجناس می رفتند این فرد با افراد نهایت همکاری را می کرد ومشخص بود که همه حرفهایی که می زنند بهانه ایی بیش نیست وهر کجا هم که این فرد جلوی راه آنها می پیچید درلحظه کاری بود که با وی می کردند واو را به نقطه ایی میرساندند که مانع شود تا بتوانند فیلم وعکس از وی بگیرند و به عنوان مدرک از آن استفاده کنند ویا بهانه حضور خانواده ها پشت درب اشرف به هر نحوی شده اینکار را تا آمدن هیات آمریکایی کش دادند از طرف دیگر نیروها ودولت عراق نیز خواهان سرعت بخشیدن به اینکار بود به همین دلیل همه این کانتینرها در محلی بنام زمین صبحگاه سرجمع شدند ونیروهای عراقی برای سرعت دادن به کار بارگیری آنها با فرستادن کامیونها وجرثقالها به داخل اشرف وعدم چک این کانتینرها تلاش در فرستادن این گروه به لیبرتی قبل از آمدن هیات آمریکایی بودند نتیجه این شد که فرقه توانست با استفاده از این جاسازیها وآمدن هیات آمریکایی وعدم چک از طرف نیروهای عراقی شخص رجوی را درون این کانتینرها که جاسازی شده بودند سوار کرده وبدون اینکه کسی متوجه شود او را به لیبرتی فرستادن که این گروه بزرگترین گروهی بود که از اشرف به لیبرتی رفت وبیشترین حجم کامیون وخودرو واجناس نیز در همین گروه بود که فرستاده شد. در ادامه این نقشه جنایت بار وبعد از فرستادن این گروه دوباره ریل عدم همکاری ونفرستادن افراد به لیبرتی شروع شد جالب ترین نکته اینکه همه نفراتی که در اشرف ولیبرتی بوده اند وبه ان اذعان میکنند این است که هر زمان که این سازمان تحت فشارهای بین المللی بود ونیاز به فرار از زیر این فشارها بود اقدام به شلیک به این مکانها می شد ویا اینکه سر وکله خانواده ها پیدا می شد واین خودش بهانه تازه ایی برای به تاخیر انداختن کارکمیساریا می شد.
ادامه دارد
نوشته: م. ماندگار