شروع آشنایی سازمان مجاهدین خلق با رژیم بعث عراق به سال 1348 بر می گردد. در همین سال سازمان مجاهدین خلق با هدف یادگیری فنون نظامی و آموزش اعضای خود و همچنین برای تامین سلاح ، مهمات و تجهیزات با سازمان الفتح و مبارزان فلسطینی ارتباط برقرار کرد ، در سال 1349 تعدادی از اعضای سازمان با شناسنامه جعلی در همان ایام وارد دوبی شدند و قصد داشتند از طریق هوائی به بیروت بروند اما پلیس در 6 مرداد 1349 آنها را دستگیر کرد . سران سازمان بسیار تلاش کردند مجاهدین در بند را تحویل رژیم پهلوی ندهند اما از این تلاش طرفی نبسته سر انجام هنگام جابجائی این اسیران به ایران ، اعضای سازمان تصمیم می گیرند هواپیمای حامل اعضای سازمان را بربایند و در نتیجه اقدام به ربایش نموده و در فرودگاه بغداد فرود می آیند این فرود سر آغاز حضور مجاهدین در عراق شد .
این اتفاق در حالی رخ داد که ایران با عراق در آن زمان بر سر حاکمیت شط العرب یا اروندرود اختلاف شدیدی داشت و در آن ایام به دلیل ترور بختیار در خاک عراق ، مقامات رژیم بعث را به این هواپیما ربایی مشکوک کرد به همین دلیل دست به شکنجه مجاهدین زدند و تناقض گویی اعضای اسیر در بازجویی ها سبب شد عراقی ها مشکوک شوند؛ ضمن این که ساواک هم شایعه پراکنی کرد و عراقی ها فکر می کردند اعضایی که هواپیما را ربودند ممکن است فرستاده ساواک باشند و به بهانه پناهندگی قصد نفوذ دارند. در نهایت سازمان تصمیم می گیرد با وساطت عرفات این مشکل را حل کند که پس از چهل روز این مشکل حل گردید.
بعد از این ماجرا دامنه فعالیت های سازمان در خارج از کشور بیشتر می شود و تشکیلات سازمان دامنه فعالیتش در خاک عراق را بیشتر می کند. در آن ایام بیش از ده نفر با هویت جعلی در عراق بسر می بردند مانند حسین خوشرو، مرتضی خاموشی، محسن فاضل ( راس تشکیلات سازمان در بغداد )، حسین روحانی ( مسئول بخش خارج از کشور سازمان )، تراب حق شناس ( مسئول روابط عمومی و خارج از کشور ) و محمد یقینی که از اعضای زبده سازمان بودند.
یکی از مهمترین اتفاقات در این دوره ماجرای کشته شدن مرتضی هودشتیان از اعضای نابغه سازمان بود. هودشتیان با سوء ظن محسن فاضل مورد بازجویی قرار می گیرد و در نهایت در اثر شکنجه مسئولان سازمان در بغداد کشته می شود. امکاناتی که در اختیار سازمان بود نشان از حمایت حزب بعث از مجاهدین داشت به طوری که قتلی صورت دادند و فردی توسط عوامل سازمان سر به نیست شد و آب هم از آب تکان نخورد.
پس از انقلاب سال 57 رابطه سازمان با عراق و به طور خاص با حزب بعث عمیق تر شد. از سال 57 تا سال 59 سازمان روابط خودش با عراق را مانند گذشته حفظ کرد. بعد از انقلاب سال 57 سازمان وقتی خودش را از عرصه قدرت به کنار دید در فاز سیاسی یعنی از سال 57 تا 59 اقدام به رویارویی با نظام جمهوری اسلامی کرد در عین حال در این فاز سازمان به دنبال جمع آوری سلاح بود. هدف سازمان در نهایت مشی مسلحانه علیه جمهوری نوپا بود. اسناد نشان می دهد سازمان در سال 1358 با عراق ارتباط داشته و از قرار معلوم مسعود رجوی مخفیانه با سران حزب بعث دیدار کرده بود. طبق اسناد موجود 6 ماه قبل از شروع جنگ عراق علیه ایران ، سازمان توسط سفارت عراق در تهران با آنان در ارتباط بود و همکاری ها و هماهنگی ها در عالی ترین سطح و به صورت مخفی بر قرار بوده است.
سازمان مجاهدین در ابتدای شروع جنگ صدام و رژیم بعث را متجاوز میدانستند، اما در تحلیلهای درون گروهی خود از جنگ به عنوان فرصتی یاد میکردند و اعتقاد داشتند بدین وسیله ، دولت نوپای حکومت ایران تحت فشار قرار می گیرد و در نهایت زمینه برای تحقق اهداف آنان فراهم خواهد شد .
مسعود رجوی در نشست های درونی می گفت این ما بودیم بین بنی صدر و رژیم شکاف ایجاد کردیم. 30 خرداد 60 که وارد فاز مسلحانه شدند و رسماً اعلام جنگ مسلحانه کردند. لازم است اشاره کنم رجوی قبل از فرارش به پاریس در سال 1360 دو بار بصورت مخفیانه به پاریس سفر داشته و از طریق مقامات فرانسوی با مقامات عراقی ارتباط گرفتند. طی یک هماهنگی قرار بود که بعثیها از خارج و سازمان هم از داخل شروع کنند.
پس از فرار رجوی به پاریس دیدارهای طارق عزیز معاون نخستوزیر بعث عراق و مسعود رجوی رئیس شورای ملی مقاومت در اسفند 1361 پیوندهای ناگسستنی را ایجاد کرد. این قرار و مدارها راه را برای حضور همهجانبه سازمان در عراق هموار کرد تا جایی که در سالهای آتی سطح این همکاریها به بالاترین درجه خود رسید و فرقه رجوی به عنوان ارتش خصوصی صدام وارد جنگ شد.
با فرار رجوی و بنی صدر دیدگاه آنان درباره جنگ کاملا شفاف شد. بنی صدر وقتی متوجه شد مسعود رجوی با حزب بعث ارتباط تنگاتنگی دارد و ضمن این که رجوی هم اراده کرده بود از خاک عراق در کنار سربازان عراقی با ایرانی ها بجنگد در این هنگام بنی صدر وقتی می بیند رجوی علناً به یار صدام تبدیل می شود اختلاف بنی صدر با رجوی بالا میگیرد و در سال 63 از رجوی جدا می شود و تا جایی که دختر بنی صدر هم از رجوی طلاق می گیرد از این تاریخ به بعد بنی صدر به یکی از منتقدین رجوی تبدیل گردید و رجوی هم با بد دهانی همواره به او پاسخ می داد.
خلاصه رجوی در سال 65 به عراق رفت و در خدمت حزب بعث در آمد و در مقابل از کمک های صدام بهره مند شد. همکاری سازمان مجاهدین با صدام در ابتدای حضور در عراق به شکل جاسوسی بود و بعدها نقش ستون پنجم را ایفا می کردند. هر چه جلوتر آمدیم همکاری ها توسعه یافت و در قالب واحدهای رزمی دست به عملیات می زدند و عملا به ارتش خصوصی صدام تبدیل شدند. به هر ترتیب اسناد و شواهد نشان میدهد که میزبانی صدام از رجوی محصول آشنایی چند روز و هفته نبود بلکه این همکاری و هماهنگی ریشههای تاریخی دارد که منجر به خیانت عریان سازمان علیه ملت خود در طول هشت سال جنگ تحمیلی میشود.
محمد رضا گلی