در هفته های اخیر، ایران روز به روز بیشتر تحت فشارهای سیاسی و اقتصادی امریکا قرار گرفته است و اصطلاح”تغییر رژیم” هر روز بیشتر از سوی مخالفان جمهوری اسلامی به کار رفته است. در حالیکه وزیر امور خارجه ی امریکا می گوید که به دنبال تغییر رفتار حکومت ایران است، مقاماتی از دو حزب جمهوری خواه و دمکرات با حمایت از مجاهدین خلق هدفشان را تغییر رژیم در ایران اعلام می کنند که ظاهرا همان هدف چهل ساله ی مجاهدین خلق است.
تناقض موجود در خط مشی حکومت آمریکا در قبال ایران، نشان گر نکاتی فراتر از خصومت های میان دو کشور است. بر اساس گزارش های مستند نهادهای نظارتی و نشریه های آمریکایی سیاستمداران حامی مجاهدین خلق برای شرکت در مراسم این گروه و سخنرانی در راستای اهداف آن، هزاران دلار دریافت می کنند. برای نمونه جان بولتون مشاور امنیت ملی دانلد ترامپ در سال گذشته بالغ بر 180 هزار دلار برای سخنرانی هایش در حمایت از مجاهدین خلق از این گروه دریافت کرده است.
در برابر این مبالغ هنگفتی که مجاهدین خلق برای جلب حمایت غربی ها هزینه می کنند، پرسشی که مطرح است این است که گام بعدی مجاهدین خلق برای تغییر حکومت ایران چیست؟ از آنجاییکه این گروه خود را آلترناتیو جمهوری اسلامی معرفی می کند و ادعا می کند که دارای پارلمان و رئیس جمهوری است که می تواند به شکلی سازمان دهی شده جایگزین جمهوری اسلامی باشد، انتظار می رود که نقشه ی راهی هم برای این مسیر معرفی کند. جلب حمایت حکومت آمریکا و نه لزوما دولت آمریکا، چه منافعی برای مجاهدین خلق در پی دارد؟
با مروری بر سایت ها و رسانه های مجاهدین خلق، به هیچ رویکرد روشن و مدونی برای اقدامات مجاهدین خلق در جهت سرنگونی حکومت ایران نمی رسیم. آنچه که بیش از همه در رسانه های مجاهدین خلق به چشم می خورد این است که سران این گروه به شدت تابع اتفاقات داخل ایران هستند. برای نمونه پس از اعتصاب خود جوش کامیون داران بلافاصله مریم رجوی فراخوان حمایت از اعتصاب می دهد یا به محض بروز اعتراضات مردمی به وضع معیشتی و گرانی کالای ناشی از تحریم ها، مریم رجوی اعتراض کننده ها را تحسین و تشویق می کند و از” کانون های شورشی” صحبت به میان می آورد. چنان که او ادعا می کند این کانون ها در همه ی شهرهای ایران شکل گرفته اند و آماده ی حمایت از اغتشاشات و شورش های خیابانی هستند، در حالی که” کانون های به اصطلاح مقاومت یا شورشی که مریم رجوی از آن می گوید در هیچ رسانه ی دیگری در سراسر دنیا تحت پوشش خبری قرار نمی گیرند و مسلم است که در هیچ کدام از تحولات اخیر و موج نارضایتی های مردمی نامی از مجاهدین خلق از سوی معترضین برده نشده است.
از سوی دیگر باید از رییس جمهور خود خوانده مجاهدین خلق پرسید که اگر کانون های شورشی چنان که مریم رجوی ادعا می کند قادر هستند که حکومت ایران را سرنگون کنند چرا تشکیلات مجاهدین خلق از همان دهه شصت اقدام به تشکیل آن ها نکرد. اگر چنانچه رسانه های تبلیغاتی مجاهدین خلق مدعی هستند، ظرفیت ایجاد شورش و انقلاب در میان مردم ایران را دارند، چرا چهل سال آوارگی در عراق و اروپا را به جان خریدند.
با اندکی شناخت از وضعیت فعلی و ماهیت ذاتی مجاهدین خلق می توان پاسخ این پرسش ها را به سادگی دریافت.
مجاهدین خلق به گزارش نهادهای دولتی آمریکایی در ایران پایگاه مردمی ندارند و حتی مورد نفرت مردم ایران هستند. کانون های شورشی تنها نوعی بازی با واژه هاست که مجاهدین خلق مهارت زیادی در آن دارند. اصطلاحاتی چون ارتش ملی آزادی بخش یا شورای ملی مقاومت سال هاست که واژه های کلیدی و پرکاربرد در ساز و کار تبلیغاتی مجاهدین هستند.
این به اصطلاح کانون ها شورشی مردمی با عکس ها یا فیلم هایی از افردی که چهره شان معلوم نیست و پلاکاردی با آرم مجاهدین خلق یا عکسی از مسعود و مریم رجوی در دست دارد، تنها در رسانه های مجاهدین خلق به تصویر کشیده می شود. حتی شاید اساساً وجود خارجی هم نداشته باشد و کل تصویر سازی در پایگاه مجاهدین در آلبانی انجام شده باشد که البته قابل اثبات نیست.
اگر چنان که مجاهدین خلق ادعا می کنند، از حمایت مردمی برخوردارند، برای حضور در میان اعتصاب کنندگان بازار یا کامیون داران نباید هراسی داشته باشند واگر چنان که ادعا می کنند ترس از دستگیری و اعدام توسط نیروهای امنیتی دارند، با این همه حمایت مردمی باز هم نباید تا این حد از نشان دادن تصویر روشنی از افرادشان در فضای رسانه ای هراس داشته باشند.
از سوی دیگر، دوگانگی های دولت های غربی در برخورد با مجاهدین خلق حاکی از آن است که این دولت ها نه مایل هستند از ظرفیت های مجاهدین خلق به عنوان دشمن جمهوری اسلامی با سوابق طولانی ترور و خشونت، برای جنگ های نیابتی احتمالی با جمهوری اسلامی چشم پوشی کنند و نه توان نه گفتن به هدایای نقدی هنگفت آن ها را دارند. این سیاست یک بام و دو هوا دست کم برای ابقای حیات تشکیلاتشان حمایت های غربی کارآمد و موثر بوده است. به نظر می رسد که برای مجاهدین خلق همین اندازه از پشتیبانی کفایت می کند چرا که تشکیلات مجاهدین خلق مطلقاً طرحی برای تغییر حکومت ارائه نداده است. نهایتاً با پول های هنگفتی که به جیب سیاستمداران امریکایی می ریزد به دنبال جنگ نیابتی و حمله ی نظامی به ایران است تا در شرایطی همچون آن چه در سوریه رخ داده است، به عنوان یک ابزار از سوی دشمنان ایران دیده شود.
در حقیقت، شورای ملی مقاومت – که مجاهدین خلق سعی دارد در همه محافل خود را با این نام و پوشش نمایان کنند – نمادی است از کانون های شورشی که در گوشه ای پرت و بیابانی بدون نشان دادن چهره ای در رسانه های مجاهدین به تصویر کشیده می شوند.
مزدا پارسی