بیست و نه سال است فرزندم را ندیدم

برای ملاقات، از خانم زهرایی دعوت کردیم به دفتر انجمن مراجعه کند. دعوت ما را پذیرفت و به دفتر انجمن استان مراجعه کرد. خانم زهرایی با مشکلات فراوان چندین بار به عراق برای آزادی فرزندش از دست رجوی سفر کرده است. این فرصتی بود تا حرفهای خانم زهرایی را بشنویم.
ایشان گفتند: بیست و نه سال است پسرم را ندیدم. واقعا عجب ظلمی در حق ما شد. رجوی و سرانش در آن دنیا چه جوابی می خواهند به خدا بدهند؟! ظلمی که رجوی و سرانش به پدران و مادران کردند هیچ کس نکرد. گناه من مادر چیست که چندین سال است فرزندم را ندیدم؟ من همیشه رجوی و سرانش را لعنت و نفرین می کنم. زمانی که در کنار پادگان اشرف می رفتیم به ما بد و بیراه می گفتند. در کنار لیبرتی همین طور! انگار که عناصر رجوی آدم ندیده بودند خیلی ببخشید مثل سگ هار می خواستند به ما حمله کنند. هر چی می گفتیم ما فرزندانمان را می خواهیم. جوابی که به ما می دادند: شما اینجا فرزندی ندارید. از وقاحتی که داشتند تعجب می کردم. من دلم روشن است که فرزندم از فرقه رجوی جدا خواهد شد امیدوارم تا زنده ام فرزندم را ببینم. به امید آن روز.
در پایان خانم منتهی زهرایی پیامی بصورت فیلم به فرزندش دادند.
به امید روزی که تمام اسیران ازفرقه رجوی آزاد شوند.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا