در میانه سالهای 2007 تا 2012 هفت تن از دانشمندان هستهای ایران با سمهای مهلک و بمبهای مغناطیسی که توسط موتورسواران به ماشینهای آنها وصل میشد مورد حمله قرار گرفتند و پنج تن از آنها جان خود را از دست دادند. در سال 2012 خبرگزاری NBC از قول دو تن از مقامات آمریکایی گزارش داد این حملات از سوی آژانس اطلاعات خارجی اسرائیل ترتیب داده و توسط اعضای مجاهدین خلق در داخل ایران اجرا شده است.
مارش طولانی گروه مجاهدین خلق برای به دست آوردن اعتبار از سوی آمریکا و اروپا از زمان اشغال عراق توسط آمریکا در سال 2003 آغاز شد که طی آن با سقوط صدام حسین، این گروه نگهبان و محافظ اصلی خود را از دست دادند، اما توانستند با مقامات آمریکایی ـ که خیلی زود به دنبال اسلحهای جدید علیه ایران بودند ـ در تماس مستقیم قرار بگیرند.
آمریکا در اواخر دهه 1990 گروه مجاهدین خلق را به عنوان یک گروه تروریستی مشخص کرد؛ این اقدام، سیگنالی مثبت و مختص به حکومت اصلاحطلب در تهران در آن دوران بود. زمانی که در سال 2002 جورج بوش در سخنرانی که یک مقدمه جدی برای اشغال عراق بود، صدام حسین را به پناه دادن به تروریستها متهم کرد، درواقع اشاره صریح او به همین گروه مجاهدین خلق بود. اما در اولین روزهای اشغال عراق توسط آمریکا، جنجالی در دل کاخ سفید برپا شد بر سر اینکه حالا آمریکا با پنج هزار عضو مجاهدین خلق که در کمپ اشرف به سر میبردند، چه کند؟
کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه آمریکا استدلال میکرد، گروه مجاهدین خلق بهعنوان یک گروه تروریستی مشخص شده و در نتیجه باید با آنها بهعنوان یک گروه تروریست برخورد کرد. اما تندروهای مخالف ایران از جمله وزیر دفاع بعدی، دونالد رامسفلد، و معاون رئیسجمهور دیک چنی، استدلال کردند این گروه باید به عنوان یک اسلحه جدید علیه جمهوری اسلامی مورداستفاده قرار بگیرد – ایران هدف بعدی در نقشه راه محافظهکاران برای خاورمیانه جدید بود. (در آن روزها تکیهکلام محافظهکاران این بود: پسربچهها به عراق میروند، اما مردان واقعی به سوی تهران روانهاند).
در این جنجال دار و دسته رامسفلد بازی را برد؛ هرچند هنوز مجاهدین خلق در لیست گروههای تروریستی قرار داشت، پنتاگون انفرادی و انحصاری، اعضای باقیمانده در کمپ اشرف را به عنوان «اشخاص تحت محافظت» ذیل کنوانسیون ژنو ـ رسماً خلع سلاح شده اما با تضمین قوی امنیت از سوی نیروهای آمریکایی در عراق ـ معرفی کرد.
هیچ شکی نیست که تندروها، گروه مجاهدین را به عنوان یک اسلحه برای مبارزه علیه تهران مدنظر داشتند. در روزهای اول ماه می سال 2003 که جورج بوش پیام معروف خود «عملیات با موفقیت پایان یافت» را خواند، نیویورکتایمز در یک گزارش افشا نمود که تندروهای پنتاگون در پی آن هستند که از گروه مجاهدین خلق محافظت کرده و حتی آن را بهگونهای بازسازی کنند که به عنوان یک گروه اپوزیسیون در آینده علیه ایران، و در کنار گروه اپوزیسیون عراقی تحت حمایت آمریکا و زیر نظر احمد چلبی، مورد استفاده قرار بگیرد.
در حالی که اشغال عراق توسط آمریکا به کابوس تاریک یک جنگ داخلی تمامعیار ختم و بدل شد، دست راستیهای آمریکا مدام ایران را به خاطر ازهمگسیختگی عراق سرزنش کردند. سیاستمداران ارشد آمریکایی در میانه نگرانیها از برنامه هستهای ایران ـ که اولین بار شواهد آن از سوی مجاهدین خلق افشا شد ـ رسماً و آشکارا از بمباران تهران سخن میگفتند ـ متخصصان بیشماری بر این باورند که موساد اطلاعات برنامه هستهای ایران را در اختیار مجاهدین خلق قرار داده است. در سال 2007 نشریات آمریکایی افشا کردند که جورج بوش دستوری محرمانه مبنی بر عملیات مخفی در ایران را امضا کرده است.
در میانه سالهای 2007 تا 2012 هفت تن از دانشمندان هستهای ایران با سمهای مهلک و بمبهای مغناطیسی که توسط موتورسواران به ماشینهای آنها وصل میشد، مورد حمله قرار گرفتند و پنج تن از آنها جان خود را از دست دادند. در سال 2012 خبرگزاری NBC از قول دو تن از مقامات آمریکایی گزارش داد، این حملات از سوی آژانس اطلاعات خارجی اسرائیل ترتیب داده و توسط اعضای مجاهدین خلق در داخل ایران اجرا شده است.
در همین زمان بود که گروه مجاهدین خلق شروع به آن کرد که چهره خود را نزد دنیای غرب بازسازی کند. گروههای مرتبط با مجاهدین خلق شروع به کمک به کمپینهای سیاسی کرده، واشنگتن را با تبلیغات گسترده به نفع خود مواجه کردند و به متنفذان سیاسی غربی باج دادند که برای آنها سخنرانی کرده و یا در نشریات مختلف دست به قلم شوند و برای خروج این گروه از فهرست گروههای تروریستی لابی کنند.
به لیست بلندبالا و شگفتی از سیاستمداران آمریکایی از هر دو حزب پولهای سنگینی پرداخت شد تا به نفع گروه مجاهدین خلق در مراسم مختلف سخنرانی کنند که از جمله آنها رودی جولیانی، جان مککین، نیوت گنگریچ و نمایندگان دموکرات سابق ادوارد رندل و هوادر دین ـ در کنار چندین و چند مقام سابق ارشد در CIA و FBI تخمین زده میشود که جان بولتون که چندین بار در مراسم مربوط به مجاهدین خلق شرکت کرده است، چیزی در حدود بیش از 180 هزار دلار از این طریق دریافت کرده است. بر اساس مستندات مالی، در سال 2017، بولتون برای شرکت در مراسم «ایران را آزاد کنیم» در پاریس معادل 40 هزار دلار دریافت کرده است.
طی سه سال گذشته، چندین تن از مقامات انگلستان نیز در مراسم این گروه در پاریس شرکت کردهاند، که از جمله آنها باب بلکمن و متیو آفورد محافظهکار، و راجر کادسیف و توبی پرکین از حزب کارگر هستند. نماینده محافظهکار و وزیر سابق، ترزا ویلیرز در دو مراسم گذشته در پاریس شرکت کرده است. همچنین دیوید آمس که نماینده محافظهکار و قهرمان حمایت از گروه مجاهدین خلق در مجلس انگلستان است که سفری هم به آمریکا برای سخنرانی در حمایت از این گروه داشته است. (همه این نمایندهها از صحبت در رابطه با ارتباطات خود با گروه مجاهدین سر باز زدهاند).
سایر شرکتکنندگان بریتانیایی دیگر در مراسم امسال پاریس شامل سه مسئول سابق و پنج نماینده مجلس بودند، از جمله مایک هنکوک ـ که به خاطر اتهام به رفتار ناشایست با یکی از رأیدهندگان از حزب لیبرال دموکرات استعفا داد ـ و مایکل تامسون ـ که به اجبار در سال 2015 بر سر مسائل مربوط به مالکیت مجبور به استعفا از SNP شد. جان پیچارد اسقف سابق آکسفورد نیز در این مراسم بود که یک پتیشن با امضای 75 اسقف در حمایت از گروه مجاهدین خلق را به همراه داشت.
در مراسم امسال که با انواع علائم «تغییر رژیم» مشخص شده بود، ویلیرز از اهمیت حقوق زنان سخن گفت، با مریم رجوی که از ورود به انگلستان منع است، «ابراز همراهی» و حمایت خود از «نهضت» رجوی در «آزادسازی ایران از فشار وحشیانه آخوندها» را اعلام کرد. در یک صحنهپردازی به دقت طراحی شده، مریم رجوی اقدام به گلافشانی و نوشتن یادبودی در کتاب سالنامه مجاهدین خلق، به یاد «شهدای» این گروه کرد. رجوی گفت «زمان سقوط رژیم فرا رسیده است. پیروزی قطعی است و ایران آزاد خواهد شد».
یک روز بعد از این کنفرانس، مجاهدین خلق تهران را به بمبگذاری در این مراسم متهم کرد که به دنبال آن چهار تن در فرانسه، آلمان و بلژیک دستگیر شدند؛ ازجمله یک دیپلمات ایرانی. وزیر خارجه ایران محمدجواد ظریف هرگونه دخالت ایران در این اتهام را رد کرد و این اتهام را «دسیسه شیطانی عملیات فریب» خواند.
هرچند گروه مجاهدین خلق با موفقیت توانست در غرب متحدانی پیدا کند، امنیت این گروه در عراق با خروج نیروهای آمریکایی به شدت به خطر افتاد. در بین سالهای 2009 تا 2013 نیروهای عراقی دستکم دو بار پایگاه این گروه را موردحمله قرار دادهاند که طی آن حدود 100 تن از آنها کشته شدهاند. نوری مالکی نخستوزیر وقت عراق ـ که سفیرش در آمریکا این گروه را چیزی جز یک گروه فرقهای نمیدانست ـ اصرار داشت این گروه خاک عراق را ترک کنند.
دنیل بنجامین، که در آن زمان مسئول بخش ضد تروریسم وزارت خارجه آمریکا بود، به من گفت که آمریکا تصمیم دارد گروه مجاهدین را از لیست گروههای تروریستی خارج کند، نه به این خاطر که باور کرده که این گروه دست از خشونت برداشته، بلکه به این خاطر که اگر قرار باشد در عراق بمانند، از کشته شدن همه آنها جلوگیری کند. بعدازآن که گروه مجاهدین از لیست گروههای تروریستی خارج شد، آمریکا توانست آلبانی را متقاعد کند که 2700 تن از اعضای این گروه را در کشور خود بپذیرد – که طی چندین سری پرواز چارتری در بین سالهای 2014 تا 2016 به پایتخت آن منتقل شدند.
این گروه در آلبانی اقدام به خرید زمین کرده و پایگاه جدیدی بنا ساخته است؛ اما انتقال از عراق به امنیت نسبی آلبانی، منجر به تسریع موجی از فرارها و ارتداد در این گروه شده. اعضایی که امکان آن را داشتهاند، از آلبانی به اروپا و یا آمریکا فرار کردهاند، اما حدود 120 تن از فراریان گروه مجاهدین اکنون در پایتخت آلبانی بدون حق کار و یا مهاجرت باقیماندهاند. من با حدود دو جین از این فراریان صحبت کردهام، که نیمی از آنها هنوز در آلبانی هستند و می گویند، فرماندهان مجاهدین به شکل سیستماتیک از اعضا برای سرپوش گذاشتن بر اختلافات و ارتدادها سوءاستفاده میکنند؛ با استفاده از شکنجه، حصر، مصادره اموال و تفکیک خانوادهها برای اعمال کنترل حداکثری. در پاسخ به این اتهامات، یکی از سخنگویان این گروه گفت: از افرادی که به عنوان اعضای سابق شناخته میشوند، بهعنوان ابزارهایی برای تخریب چهره گروه مجاهدین استفاده میشود.
شهادت این اعضای فراری به دنبال گزارشهایی است که از سوی گروههایی نظیر دیدبان حقوق بشر منتشر شده که بیان میکند، اعضای سابق این گروه شاهد «ضرب و شتم، سوءاستفاده کلامی و روانی، اعترافات اجباری، تهدید به اعدام و شکنجه که در دو مورد منجر به مرگ شده» بودهاند.