تعدادی از خانواده های اعضای گرفتار در فرقه تروریستی رجوی در دفتر انجمن نجات استان مازندران حضور یافتند تا علاوه بر صحبت با نفرات جدا شده از اخبار و عملکرد فرقه رجوی آگاهی یابند. خانواده ها وقتی در کنار هم دیگر قرار گرفتند فرصت خوبی برای بیان خاطرات گذشته خود یعنی موقعی که برای دیدار با عزیزان خود به اشرف می رفتند حرف زدند. به قولی محفل زدند و هر کدام از کارشکنی مسئولین سازمان در عدم ملاقات حرف زدند و اینکه چگونه فرقه رجوی با مغزشویی افراد را در مقابل خانواده خود قرار می داد و سعی می کرد که این فاصله بیشتر شود ولی چیزی که وجود داشت با تمام حقه بازی ها و شیادی و فریبکاری رجوی نتوانست جلوی فرار اعضای نگون بخت را بگیرد.
بعد از کلی رد و بدل کردن خاطرات ابتدا مسئول انجمن به بیان عملکرد فرقه تررویستی رجوی پرداخت و اینکه رجوی شیاد در آخرین پیام خود باز هم مدعی شروع آمادگی دوران سرنگونی شد و اینکه تازه بعد از این همه سال تازه دوران سرنگونی آغاز شده است. این دوران به این معنی می تواند باشد که معلوم نیست چقدر زمان نیاز دارد و باید خودتان را برای این دوران آغاز کنید و دلتان را برای سرنگونی سرفصل بهمن 97 خوش نکنید. البته شیادی از آنجایی که در قاموس رجوی تنیده شده است حاضر نیست از گفته خود کوتاه بیاید.
مسئول انجمن در ادامه بیان داشت که در مدت اخیر شاهد ریزش نیرو و اعلام جدایی از سازمان بودیم که این مسئله می تواند برای سازمان بسیار دردناک باشد. چون هر چقدر به سرفصل بهمن 97 می رسیم به طبع شاهد ریزش بیشتر نیرو خواهیم بود.
در ادامه به تشریح فعالیت های فرقه رجوی پرداخته شد که اکنون مریم قجر با حضور یافتن در کشور آلبانی می خواهد به کله پزی ادامه دهد تا مانع ریزش نیرو در سازمان بشود. در همین راستا نیز تمام لابی اروپایی خود را بکار گرفته تا بتوانند با حضور یافتن در کشور آلبانی و سر زدن به اشرف سه، انگیزه ای در آنان ایجاد نمایند و هم اینکه آنان را متقاعد کنند که با ماندنشان خبری از سرنگونی خیالی مریم قجر خواهد شد.
بعد از صحبت های مسئول نشست ابتدا آقای محمد علی نیکزاد برادر ناتنی محمد رضا قنبر زاده که هنوز اسیر تشکیلات رجوی در آلبانی می باشد عنوان داشت که برای دیدار برادرش چندین بار به عراق رفته ولی هر بار با کارشکنی مسئولین سازمان مواجه شدم و در نهایت هم خودتان شاهد بودید که چگونه ما را مورد اصابت سنگ و تکه های میله گرد قرار می دادند و در دادن فحش های رکیک هیچ مرزی را باقی نمی گذاشتند. آیا فرقه ای که اینگونه با خانواده های اعضای خود برخورد می کند می تواند مدعی سرنگونی و حقوق بشر باشد؟ چون اولین کسی که ناقض حقوق بشر می باشد خود رجوی و دار و دسته کثیف وی می باشند.
اگر اکنون رجوی باز مدعی سرنگونی می شود دروغی بیش نیست چون ما که در داخل کشور زندگی می کنیم با تمام مشکلاتی که وجود دارد این گونه نیست که مردم خواهان حکومت نباشند در این باره هم باید عنوان کنم که این مشکلات حتی در کشور امریکا هم وجود دارد و اخیراٌ هم در کشور فرانسه شاهد اعتراضات مردم بودیم ولی رجوی شیاد وقتی در ایران این اعتراضات به وقوع می پیوندد سریعاٌ به او مارک سرنگونی زده و فکر می کند می تواند به امیال شیطانی خود برسد.
مسئول نشست در ادامه صحبت های آقای نیکزاد عنوان داشت در مورد شما باید عنوان کنیم که انجمن نجات به خانواده هایی مانند شما افتخار می کند که با توجه به تمام کارشکنی های رجوی در عدم ملاقات هنوز دست از رهایی برادرتان بر نداشته و مصمم هستید.
البته رجوی فرد بیماری است که دچار توهم شده است و هنوز بر طبل توخالی سرنگونی می کوبد و فکر می کند با وق وق کردن خودی نشان دهد.
در ادامه آقای حسن آهنگر برادر عبدالحسین آهنگر عنوان داشت که برادر من اصلاٌ هیچ سنخیتی با آنان نداشت ولی از بس در سیستم مغزشویی رجوی قرار گرفته دیگر از خودش هیچ گونه اختیاری ندارد. من چند بار به اشرف رفتم ولی موفق نشدم که با وی ملاقات داشته باشد و همانگونه که دوستم عنوان داشت به واقع مسئولین فرقه تروریستی رجوی مرزهای وقاحت را طی نمودند. بطور نمونه وقتی دختر برادرم پدرش یعنی عبدالحسین را در ضلع شرق دید با صدا کردن پدرش وی حتی نگاهی به او نکرد و این عمل برادرم نشان می دهد که تا کجا افراد فرقه تروریستی رجوی از احساسات و عواطف تهی شدند که پدر حاضر نیست به دخترش نگاه کند. آیا وقتی گروهی که این گونه به اعضای خود دستور می دهد با خانواده شان برخورد کنند چطور می توان انتظار داشت که رجوی به امیال شیطانی خود برسد؟ مگر دیدار یک پدر با دخترش چه خطری برای تشکیلات به ارمغان می آورد؟ رجوی شیطان، مدعی است که تشکیلاتش آهنین می باشد چطور با یک ملاقات تمام بنیادش به لرزه در می آید؟ اکنون هم وقتی شما مطرح می کنید که رجوی مدعی شده بعد از چهل سال تازه دوران سرنگونی آغاز شده بیشتر به جوک مسخره ای شبیه می باشد. برای برادر خود متاسف هستم که چرا هنوز فریب شعارهای دروغین رجوی را می خورد؟ برای من و همه ما که در دفتر انجمن حضور داریم کاملاٌ روشن است که رجوی به دنبال زندگی حیوانی و شیطانی خود می باشد و در این مسیر حتی حاضر است همه افراد هم کشته شوند. من در انتها می خواهم این پیام را به رجوی برسانم که او کور خوانده است با تمام فریبکاری و شیادی، او نمی تواند مانع از فعالیت ما خانواده ها بشود و بتواند به راحتی سر اعضای گرفتار ما را کلاه بگذارد. ما خانواده ها کابوس همیشگی رجوی هستیم و خواهیم ماند تا روزی که تشکیلاتش بپاشد.
بعد از صحبت خوب و شیرین آقای حسن آهنگر، آقای فرخی برادر بهزاد فرخی که همیشه یکی از خانواده های فعال و پر توان انجمن نجات مازندران هستند عنوان داشت که من هم مانند بقیه دوستان بیش از ده بار به اشرف رفتم ولی هر بار با کارشکنی رجوی و مسئولین آن مواجه شدم. در این سالها وقتی دوستان جدا شده از سازمان حرف می زدند برایم قدری سخت بود تا اینکه خودم به اشرف رفتم. به واقع وقتی به اشرف رفتم و برخورد مسئولین آنجا را دیدم اولین سئوالی که به ذهنم زد این بود که اینان می خواهند با این تفکر در ایران حکومت کنند؟ وقتی به من اجازه نمی دهند با برادرم ملاقات خصوصی داشته باشم چگونه مدعی آزادی خواهی می شوند؟ وقتی رجوی متوجه شد که دیگر نمی تواند از دست خانواده ها خلاصی داشته باشد روی به فحش دادن و زدن سنگ به آنان آورد. چون فکر می کرد که می تواند ایستادگی خانواده ها را دچار خدشه کند ولی هر چقدر که زمان می گذشت این مقاومت و ایستادگی باعث شد که از اشرف فرار نموده و بعد از لیبرتی به کشور آلبانی دیپورت شوند. اگر رجوی مدعی می شود که تازه دوران سرنگونی شروع شده سعی دارد چه کسی را فریب دهد؟! ما که در داخل ایران هستیم متوجه پیام سراسر مسخره وی شدیم ولی برادرم به علت اینکه در سیستم مغزشویی سازمان قرار دارد فکر می کند که رجوی درست می گوید. ولی چیزی که نمود دارد حرفهای بی سروته رجوی و دروغهایی است که سر هم نموده است. در همین جا فرصت را مغتنم می شمارم و به برادرم می گویم که گول فریب های دروغین رجوی را نخورد چون وی کسی نیست که بتواند سرنگونی خیالی آنان را به ارمغان بیاورد.
ادامه دارد