مطلبی را از آقای کاظم مصطفوی خواندم. اسم اصلی و حقیقی وی حمید اسدیان است. آقای اسدیان خاطراتی را از بابا (محمد سیدی کاشانی) نقل کرد. خاطرات خوش و شیرینی بود که نشان از منش و کاراکتر سید کاشانی بود. آیا آقای اسدیان فکر نمی کند بابا که اینقدر به حنیف نژاد نزدیک بود و خاطرات خوش از حنیف نژاد داشت چرا یک نمونه آن را وقتی در قید حیات بود در نشست های جمعی مطرح نکرد؟ چرا بابا با آن سابقه طولانی، همواره منزوی و در انزوا بسر می برد؟ چرا بابا تا وقتی زنده بود و در جمع مجاهدین زندگی می کرد از سوی مسئولین ریز و درشت مورد احترام قرار نمی گرفت؟
چرا مسعود رجوی حاضر نشد یک باری هم شده از عملیات بابا حرفی زده و از وی تقدیر کند؟ حالا که فوت کرده مریم قجر و مهدی ابریشم چی در وصف بابا حرف های مفت می زنند به این عمل می گویند مرده خواری، ارتزاق از خون دیگران!!!
آقای اسدیان اگر بابا در قید حیات بود باز هم به وی بهترین بابا دنیا لقب می دادید؟ اگر چنین کاری را می کردید دقیقاٌ مورد شماتت و بازخواست مسعود و مریم قجر قرار می گرفتید. برایت نشست گذاشته و کاری می کردند که بالا بیاورید هر آنچه را که خورده اید. اشتباه نکن بهترین بابا دنیا برای تو مسعود است.
اگر به خاطر داشته باشید در یک نشست جمعی مسعود در دیالوگ با یک مارکسیست فکر کنم فردی به نام سیاوش بود گفته بود، مریم قجر را چی می بینید وقتی آن شخص جوابی نداد خودش گفت آیا به عنوان مادر آرمانی می بینید دقیقاٌ گفت مریم قجر برای همه مجاهدین جایگاه مادر عقیدتی و برای دیگران غیر مجاهد جایگاه آرمانی دارد. لابد مسعود هم برای شما جایگاه بابای کائنات را داشت، البته فراموش نکردم در بحث انقلاب خودت هم یاد کرده بودی که مسعود نسبت به کائنات هم محرم است یعنی فراتر از هر موجود زنده، امروز دریافتیم به یمن افشاگری های خانم های شورای رهبری که از سازمان جدا شدند شناختیم منظور از محرمیت را!!!
آقای اسدیان باید به شما بگویم بابا در میان وحوش آدم سالمی بود. به همین دلیل منزوی بود. چون نمی خواست باج به شغال بدهد! در ضمن چرا تا وقتی بابا زنده بود، جرات نکردید از خاطرات بابا یاد کنید؟ چون بابای ناتنی ات مسعود پایین کشیده می شود و برای تو ملال آور بود، حالا هم دیر نشده همین که تناقضات ات را به این شیوه مطرح می کنید برای دلت مرهمی است و برای دیگران هم مساله ساز.