16 سال از غیبت بحث برانگیز و مشکوک مسعود رجوی می گذرد.
آقای مسعود رجوی اگر امروز زنده باشد 72 ساله است، از فروردین 1382 (از 16 سال پیش)، یعنی درست از زمان حمله آمریکا و هم پیمانانش به عراق تاکنون هیچ گونه حضوری در مجامع عمومی نداشته و حتی تصاویر جدیدی نیز از وی منتشر نشده است.
نکته جالب تر اینکه، تمامی مطالب در سایت های سازمان مجاهدین، از تصاویر و نوشته های با عنوان مسعود رجوی تهی شده است، همه اسامی به مریم رجوی تغییر نام یافته اند. آیا این یک اعلام غیررسمی مرگ مسعود رجوی با متدهای فرقه ای نیست؟
مریم قجر عضدانلو (که اکنون 66 سال دارد)، یا اگر درست تر بنامیم، مریم ابریشمچی! همان زنی است که به شدت تلاش دارد خود را مریم رجوی بنامد وقدم، جای پای مسعود بگذارد. ابهام آفرینی مریم و دیگر سران سازمان، از جمله روش هائی است که مرگ مسعود را بیشتر به اوضاع نابسامان کنونی سازمان ربط می دهد، چرا که هرگونه شفاف سازی در مورد هلاکت مسعود رجوی، می تواند نقطه پایانی بر موجودیت متزلزل کنونی سازمان بگذارد.
یکی از احتمالات قوی در مورد رجوی، مرگ او به واسطه ابتلاء به سرطان ریه است، البته، اینکه مسعود رجوی اکنون زنده است یا مرده و یا اگر زنده است کجاست؟ هیچ اهمیتی ندارد، چرا که او و تشکیلاتش دیگر هیج جائی در تاریخ ایران ندارند، اما مسئله مهم در این بین، این است که بسیاری از حوادث تلخی که پس از انقلاب در ایران رخ داد به واسطه اشتباهات، خودخواهی ها و اهداف ضدمردمی رجوی بود.
هلاکت مسعود رجوی و داستان قبر او در اورسورواز نیز حکایت دیگری از مرگ این رهبرفرقه ای است. البته مسعود حیات خفیف و خائنانه محدود خود را مدیون، خائن دیگری به نام کاظم است.
پس از انقلاب اسنادی به دست آمد که نشان می داد کاظم رجوی از سال 1349 با نام مستعار”میرزا” منبع ساواک بوده است. همچنین دکتر شریعتی نیز مطرح کرده بود که نامبرده ساواکی است. به واسطه همین نوکری کاظم به ساواک و همکاری تنگاتنگ مسعود با ساواک درزندان، مسعود از اعدام جست.
بعد از آزادی از زندان و موج مردمی که آغاز شده بود، مسعود سوار موجی شد که نقش کلیدی در براه افتادن آن نداشت، او در ابتدا مشی موافقت با نظام تازه استقرار یافته را در پیش گرفت اما به سرعت وارد پروسه سهم خواهی شد و زمانی که دید نمی تواند اعتماد بنیانگذار انقلاب ایران را جلب کند وارد تقابل با جمهوری اسلامی شد.
بسیاری بر این عقیده اند علت اصلی اینکه موسی خیابانی در ایران ماند و رجوی وی را همراه خود به فرانسه نبرد این است که خیابانی اصلی ترین رقیب رجوی برای کسب جایگاه رهبری سازمان بود و رجوی آگاهانه او را در ایران گذاشت تا به تنهایی بر این سازمان حکومت کند.
رجوی سه بار ازدواج کرد. ازدواج اول او با اشرف ربیعی از اعضای سازمان بود. همسر دوم او فیروزه بنی صدر، دختر ابوالحسن بنی صدر رئیس جمهور مخلوع ایران بود. ازدواج سوم او اما جنجال بسیاری برانگیخت. او مهدی ابریشم چی را وادار کرد همسر خود، مریم قجر عضدانلو را طلاق دهد تا بتواند با او ازدواج کند. همه داستان های به انحراف کشیده شدن سازمان و جدائی کادرهای بالا، نشات گرفته از همین طلاق و ازدواج سوم مسعود شد.
ورود خائنانه مسعود به عراق و هم پیمانی با صدام حسین نیز برگ ننگین دیگری از تاریخ مجاهدین را رقم زد.
اما سقوط صدام برای مسعود به منزله شکسته شدن ظرف استراتژیک مشی مسلحانه محسوب می شد. سه فاکتور همجواری با خاک ایران، وحدت استراتژیک صدام با مجاهدین و حمایت های مالی و نظامی عراق از سازمان مجاهدین، با سقوط حزب بعث عملا مجاهدین را در برابر شرایط پیش رو خلع سلاح کرد. مسعود هم چاره ای جز، مرگ نداشت، همه سیاست های چندین ساله اش نیز با خودش، در زیر خروارها خاک مدفون شد.
امروز پس از گذشت 16 سال از مرگ سیاسی و ایدئولوژیک رهبر فرقه مجاهدین، همه بر این واقعیت معترف می باشند که مریم عضدانلو، شخصیتی نیست که بتواند کشتی به گل نشسته مجاهدین را از منجلاب بدبختی، نجات دهد، اصولا هر کس دیگری هم که فرض کنیم، توان این کار را نخواهد داشت، چرا که مسعود تمامی مرزهای وطن پرستانه و انسان دوستانه را سالیان در نوردیده است، به اعضای صادق سازمان هم رحم نکرده و دوست و دشمن را از دم تیغ حماقت خود، گذرانده است، اگر امروز می بینیم که همگان به نفرت و کین از مسعود یاد می کنند، این نتیجه عملکرد خائنانه خود اوست، قضاوت های امروز در صحنه سیاسی، طوفانی است که روزی مسعود باد آنرا کاشت. سازمان زهواردررفته مجاهدین رجوی هم، امروز در آلبانی در سراشیبی سقوط با سالمندانی به ظاهر وفادار است که سالهاست از همه چیز دست شستند و به امید یک زندگی بورژوایئ، دنبال طلب های سالیان خود از رهبران سازمان در آلبانی به عقربه های ساعت چشم دوختند…
فرید