کنشکران عرصه سیاست، تحلیگران اوضاع سیاسی و مورخان عصر اخیر از دهه چهل تا کنون با مواضع سازمان در مقاطع مختلف آشنا هستند و شعارهای ضد امپریالیستی آنان هنوز درگوششان و گوش زمان طنین انداز است و برای گوی سبقت ربودن از تمامی گروه های چپ به خصوص مارکسیست ها، در هر تحلیل و موضع گیری سازمان، پر رنگ بودن این شعار را به یاد دارند اما از دهه شصت به بعد گویا سازمان دچار یک دگردیسی و امپریالیسم نیز به باور مسعود دچار یک تحول ماهوی شده است و از دشمنی با خلق های جهان دست برداشته و اکنون مدافع همه خلق هاست و تمامی جنگ ها و غارت های او به نفع همه مردم جهان و در راستای دفاع از حقوق بشر است.
و الا دست به دامن شدن یک سازمان ضد امپریالیست و مدافع خلق های استثمار شده در مقابل وزارت امور خارجه امریکا برای تشویق و اصرار بر تحریم های بیشتر بر علیه مردم ایران چه توجیه دیگری دارد!
پر واضح است که سازمان در ورطه سقوط همچون غریقی دست به همه جا می آویزد شاید که دست او به جایی برسد و از گرداب هلاکت رهایی یابد چنان که روزگاری به دشمن متجاوز به این سرزمین یعنی صدام پناهنده شد و با اطلاعات فروشی و آغاز عملیات مختلف در جبهه ها علیه خلق قهرمان ایران جوانان این وطن را از هر دو طرف به خاک و خون کشید تا چند صباحی بقای بیشتر خویش را تضمین کند و یک رژیم توتالیتر و دشمن خلق را به سروری برگزید و برای او سربازی کرد.
وآن گذشت و اینک بن سلمان ها و همه کشورهایی را که در همه تحلیل هایش کشورهای مرتجع منطقه می نامید اکنون مترقی ومدافع حقوق بشر و امریکا را منجی جهان دانسته و با متوسل شدن به او برای اعمال تحریم های گسترده برای در تگنا قرار دادن خلق قهرمان ایران دنبال کلاهی از این شب نمد برای خویش است و خواب حکومت می بیند.
گویا درماشین تئوریزاسیون سازمان می توان همه ناپاکی ها را به پاکی و بالعکس مبدل ساخت زیرا ملاک و معیار قابل قبول همراهی با سازمان و تنها سنگ محک سنجش عیار همه انسان ها، رای و نظر مسعود است و بس!
وبا این باور است که سازمان و اعضا و هواداران او در مقابل وزارت امور خارجه امریکا دخیل می بندند و امن یجیب می خوانند و قبله ی خویش را از کعبه به واشنگتن و ریاض تغییر می دهند.
و برای سلطه خویش بر خلق، با تحت فشار قرار دادن خلق قهرمان ایران به درگاه پرزیدنت ترامپ دست به دعا می گشایند.
فاعتبروا یا اولی الابصار