می شد جلوی کشتار را گرفت ولی رجوی نخواست

در مطلب قبلی توضیح دادم که عامل اصلی کشتار در شش و هفت مرداد سال 88 رجوی بوده است. اکنون قصد دارم به ابعاد دیگری از آن کشتار بپردازم تا برای همه روشن شود که می شد جلوی این کشتار را گرفت فقط رجوی مانع کار بود و نمی خواست قبول کند که خط و استراتژی وی در عراق شکست خورده است.
حوالی ساعت سه بعد از ظهر بود که ما یک ساعت به طرف نیروهای عراق سنگ پرتاب می کردیم و بعد از آن نیروهای عراقی به سمت ما حمله ور شدند. ما زنجیره انسانی درست کردیم و عده ای دیگر هم جلوی خودروهای ارتش عراق دراز کشیدند که هم زمان تعدادی از نیروهای ما با پرتاب سنگ به نیروهای ارتش عراق ، تعدادی را زخمی کردند که در این موقع نیروهای عراقی با چوب به ما حمله ور شدند و در آن روز تعدادی از نفراتمان زخمی شدند. شب مسئولین سازمان برای ما نشست گذاشته و پیام رجوی را برای ما خواندند.
وی پیام داد که باید فردا یعنی 7 مرداد را بر سر عراقی ها خراب کنیم.
صبح روز بعد به ما دستور داده شد که به سمت شمال یعنی قبرستان اشرف برویم و جلوی نیروهای عراقی را بگیریم. وقتی به قبرستان رسیدیم با فلاخن و تیرکمان به سمت نیروهای عراقی سنگ پرتاب می کردیم که در این موقع نیروهای عراقی اقدام به تیراندازی کردند.
یادم هست در روز پنج شنبه کادر بیمارستان خالص و بعقوبه با آمبولانس به اشرف مراجعه کردند تا تعدادی از مجروحین را به بیمارستان ببرند ولی به دستور رجوی از این کار جلوگیری شد تا بتواند آمار کشته ها را بالاتر ببرد.
در واقع آمار کشته ها چهار نفر بودند ولی به خاطر لجاجت رجوی و دیر فرستادن زخمی ها به بیمارستان بعقوبه و خالص باعث کشته شدن تعداد دیگری شد. بطور مثال امکان زنده ماندن بهروز ثابت و صبا هفت برادران و منصور حاجیان و … وجود داشت ولی با دستور مسئولین فرقه رجوی اجازه فرستادن شان به بیمارستان بیرون ندادند تا در خون خود غرق شوند و مریم قجر در فرانسه نان سیاسی آنرا بخورد.
البته برای همه روشن بود که نمی توان در مقابل ارتش عراق ایستادگی کرد ولی به خاطر رجوی که تشنه خون بود این مقاومت سراپا کشکی باعث کشته شدن تعداد زیادی از اعضای نگون بخت شد.
اما چرا رجوی نیاز به این کار داشت ؟ مگر نمی دانست که نمی تواند جلوی ارتش عراق را بگیرد؟ آیا اگر رجوی از موضع خودش عقب نشینی می کرد نشانه شکست خط و استراتژی وی در عراق نبود ؟ همه این سئوالات درست است! رجوی چون بعد از سرنگونی صدام دریافته بود که از ابتدا هم توان سرنگونی نداشت و ارباب خودش را از دست داده بود نیاز داشت که هر جور شده نیروهایش را با ماندن در عراق انگیزه بدهد و خروج از اشرف را مرز سرخ نامید و در مناسبات هم این گونه جا انداخته بود که خروج از اشرف مرز سرخ است و اینکه اشرف کانون آزادی خواهان جهان است و اراجیفی از این مدل …
دولت عراق مصمم بود که هر جور شده نیروهای سازمان را از اشرف خارج کند که در این کار هم موفق شد و در هماهنگی با دولت وقت آمریکا و وزیر خارجه وقت یعنی خانم کلینتون معامله ای انجام داد تا در مقابل خروج از لیست سیاه آمریکا از اشرف خارج شود که در نهایت در اوج خفت و خواری از اشرف خارج شد و به لیبرتی رفت تا دیگر نامی از اشرف و مهد آزادی خواهان جهان!!! باقی نماند و بطور کامل بتواند در خدمت سازمانهای اطلاعاتی غربی و اسرائیلی قرار بگیرد چون از ابتدا رجوی در کار خیانت و جاسوسی خوب آموزش دیده بود.
بطور خلاصه ما با تمام هارت و پورت رجوی ها از اشرف خارج شدیم و به لیبرتی رفتیم. این مرحله یعنی شکست تمام عیار استراتژی رجوی بود و دیگر برای ما مرز سرخی به نام اشرف وجود نداشت و همه منتظر خروج از عراق بودیم تا اینکه از آنجا نیز اخراج شده و اکنون در کشور آلبانی به دنبال سرنگونی خود می گردند و می توان نتیجه گرفت که تمام این کشته ها در مدتی که سازمان سلاحی نداشته کار بیهوده ای بوده است و می شد جلوی این کشتار را گرفت ولی به خاطر اینکه رجوی نیاز به خون داشت دست به این کار جنایت کارانه زد.
رجوی ها در طول سالیان گذشته همیشه برای بقا و مطرح شدن به خون نیاز داشتند تا بتوانند از خون کشته های خود ارتزاق کنند و به همین خاطر است که عامل کشتار شش و هفت مرداد سال 88 را رجوی اعلام می کنیم.
مجید محمدی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا