انشعاب و درخواست جدایی از بدیهی ترین حقوق هریک از اعضاء در درون هر سازمان و یاحزب سیاسی ست و در اساسنامه تمامی جریانات سیاسی پیش بینی شده است که هرگاه یک عضو و یاجریان ادامه فعالیت در سازمان و یا حزبش را مغایر اهداف و طرز تفکرش دید می تواند درخواست جدایی داده و مسیر دیگری را انتخاب نماید.
درعصر معاصر هم ما شاهد صدها نمونه حتی در جریانات انقلابی بوده ایم. ولی این روند درسازمان مجاهدین خلق که از سال 70 وارد یک دگردیسی ضدانقلابی شد ومناسبات فرقه ای را با انحلال دفترسیاسی ومطلق کردن رهبری خاص رجوی منحل شد و این خواست برحق اعضا از طرف مسعود رجوی درنشست های موسوم به طعمه بعنوان نقض بالاترین مرز سرخ تشکیلات ونوعی خیانت اعلام شد.
رجوی دران نشست معروف خطاب به اعضا گفت درب خروج برروی تمامی اعضا بسته است. سیاست ما دراین سرفصل مشت اهنین است. و در ادامه گفت هر فردی که خواهان جدایی از سازمانش می باشد ابتدا باید 5 سال را در زندانهای پادگان اشرف بگذراند و سپس به جرم ورود غیرقانونی به خاک عراق تسلیم مقامات قضایی عراق گردد و برای ایجاد ترس و وحشت در میان اعضا تاکید کرد لابد خودتان می دانید درزندان ابوغریب با زندانیان چگونه برخورد می کنند.
رجوی در قسمت دیگری از صحبت هایش باز به خاطر اینکه ترس بیشتری دردل اعضای خواهان جدایی ایجاد کند ادامه داد اگر هم روزی قرار شد فردی جدا شود او را به هیچ وجه به خارج نمی فرستم تا درانجا برای ما لغز مبارزه بخواند وتبدیل به یک چگوارا شود! او را با کمک قاچاق چی به ایران تحویل می دهیم تا رژیم مالی شود. به من چه مربوط وزارت اطلاعات با اوچه برخوردی می کند لابد اگر فردی با اطلاعات همکاری وبه دوستانش وسازمان خیانت کند جانش حفظ می شود.
براساس همین شیوه از سال 70 که سازمان شکست مفتضحانه ای درعملیات معروف به دروغ جاویدان خورد و راه هرگونه عملیات توسط صدام به روی سازمان بسته شد و اعضا بدلیل بیکاری و تاثیرات مخرب روحی روانی ناشی از شکست درعملیات و کشته شدن بسیاری از اعضا عملا نسبت به ادامه حضور در تشکیلات دچار تردید شده بودند. سرکردگان فرقه مجاهدین سیاست سرکوب و اختناق را بمثابه تنها راه حل حفظ ونگهداری اعضا بکار گرفتند.
برج های بلند! سیم های خاردار چند لایه ای! بکارگیری ارتش وجیش شعبی واستخبارات برای حفاظت بیرون اشرف وگشت های مستمر و دژبانی شبانه روزی و ممنوعیت حق خروج فردی به دیگر یکانها وخاکریزهای بلند وکیوسک های دژبانی درمقابل مقرها درداخل را در دستور کار خود قرار داد تا بزعم خودش مانع از فرار اعضا گردد. رجوی همچنین با ایجاد جنگ روانی تلاش کرد انگیزه های درونی اعضا برای فرار را از بین برده و این اقدام آنها را نوعی خیانت به دوستانشان جلوه دهد به همین دلیل اعلام کرد از نظر من میزان ضربه ای که هرعضو بلحاظ حیثیت واعتبار سیاسی به سازمان می زند معادل این است که رژیم 100 عضوما را اعدام و یا ترور کند.
علیرغم اتخاذ تمامی این شیوه های سرکوب گرایانه و بکارگیری پیچیده ترین شیوه های مغزشویی و قوانین خاص و یکجانبه، دولت عراق بسیاری از اعضا که جانشان از وعده های دروغین و فریبنده رجوی به تنگ امده بود با پذیرش بالاترین ریسک ها و درمواردی دستگیری، تصمیم به فرار گرفتند.
براستی چرا رجوی مخالف جدایی اعضا بود؟ و چه خطری از این بابت او را تهدید می کرد؟ رجوی تحت هیچ شرایطی نمی خواست که شیوه های سرکوب و اختناقی که بخصوص بعد از سال 70 به بعد و بااعلام خروج ممنوع به اجرا گذاشته بود به بیرون تشکیلات درز و افشا شود. منظور رجوی از درز اطلاعات به خارج تشکیلات دقیقا موج زندانی کردن اعضا در سال 74 و خودکشی ها و خودسوزی ها و تسویه حساب های خونین با اعضای منتقد و خواهان جدایی است. سرکرده فرقه مجاهدین بخوبی می داند افشاگری اعضایی که سالیان دربدنه تشکیلات بوده اند می تواند تاثیرات مخربی برای او در افکارعمومی داخل و خارج داشته باشد به همین دلیل درنقطه ای که نتوانست باانواع ترفنده ها مانع از فرار و جدایی اعضا گردد به شیوه نخ نما شده مزدوری و جاسوسی اعضا روی آورد تا با ترور شخصیت انها از قدرت تاثیرگذاری انها بر افکار عمومی و افشای ماهیت وی وفرقه اش قدری بکاهد ولی تمامی این تلاش های مذبوحانه راه بجایی نبرده ونخواهد برد زیرا دوران عوام فریبی ونیرنگ و نفاق بسر امده است.
اکرامی