نقش فرقه تروريستي مجاهدين خلق در نا آرامي هاي عراق
محسن عباسلو
15.10.2007
پس از لشكركشي ايالات متحده آمريكا و متحدانشان به كشور عراق و سقوط حكومت صدام حسين ديكتاتور در سال2003ميلادي كشور عراق وارد دور ه اي از نا آرامي ها و خشونت ها گرديد كه باتوجه به اوضاع كنوني اين كشور و با در نظر گرفتن نوع سياست بازيگران عرصه سياسي اين كشور ، متأسفانه در آينده اي نزديك نميتوان تصور كرد كه اين كشور جنگ زده روي آرامش و صلح را ببيند.
بازيگران عرصه سياسي كشور عراق را ميتوان به چندين دسته تقسيم نمود :
دسته اول : شامل احزاب ، گروهها و اقوام مختلف عراقي ميباشند. عراق كشوري با تنوع قومي،مذهبي گوناگون ميباشد. در تقسيم بندي مذهبي ، شيعيان داراي اكثريت در عراق ميباشند. بعد از شيعيان ، مسلمانان سني مذهب دومين گروه مذهبي در عراق هستند.
از نقطه نظر قومي : اعراب و سپس كردها ، دو گروه قومي بزرگ در عراق ميباشند. با توجه به اين نمودار قومي ،مذهبي در اين كشور مسلم است كه هر كدام از اين اقوام و جريانات مذهبي به دنبال تحقق بخشيدن به حق و حقوق خويش بوده و خواستار سهم خويش درتقسيم بندي قدرت ميباشند. اگر اين جريانات واقعيات موجود در كشور خويش را ميپذيرفتند و به فكر منافع ملي كشور خويش بوده و به يك عراق متحد مي انديشيدند ، اين خود كمك شاياني در برقراري ثبات و امنيت در اين كشور بحران زده ميبود.
اما با كمال تأسف هيچ كدام از اين دسته هاي قومي ،مذهبي به حق خويش قانع نبوده و هر كدام ادعا هاي خاص خويش را دارند. اعراب سني مذهب صدها سال قدرت حاكم بر اين كشور بوده و حال به راحتي حاضر به پذيرش حقوق اكثريت موجود در عراق نيستند.
شيعيان مدعي اند كه داراي اكثريت در اين كشور بوده و صدها سال به حقوق آنان توجهي نشده ، پس بيشترين سهم را ميخواهند.
اكراد كه پس از اعراب ، بزگترين گروه قومي مستقر در عراق هستند ادعادارند كه تاريخاً مورد ظلم و ستم واقع شده اند پس حال زمان آن است كه حقوق از دست رفته خويش را بازيابند.
هيچ كدام از اين واقعيات را نميتوان انكار كرد اما كاش اين گرهها ي قومي ،مذهبي ميتوانستند به گونه اي با هم كنار آيند و به جاي اين اختلافات و ادعاهاي قومي ، مذهبي به منافع ملي خويش بينديشند و به فكر يك عراق يكپارچه و متحد باشند كه متأسفانه اين امر تا كنون تحقق نيافته و اين خود يكي از دلايل بروز نا آرامي ها و در گيري ها در عراق ميباشد. در اين راستاي اين ناآرامي ها نقش بعثي هاي( اكثراً سني ) شكست خورده بيشتر ميباشد. البته در كشور عراق گروههاي قومي مذهبي، ديگري نيز مثل تركمن ها ،مسيحيان و آسوري ها نيز وجود دارند كه در اقليت ميباشند و نقش قابل ملاحظه اي در تحولات عراق ندارند.
دسته دوم : اين دسته شامل دولت ها ئي ميباشد كه در عراق به دنبال منافع خويش ميگردند.
دولت آمريكا و سپس انگلستان در ديد گاه خويش فاتحان جنگ دوم خليج فارس ميباشند. پس مدعي اند كه بايد در اين كشور حضور داشته باشند و منافع خويش را تحقق بخشند. عملكرد اين دو كشور بخصوص دولت ايالات متحده آمريكا پس از سقوط حكومت صدام حسين ، بر خلاف ادعاهاي پيشين آنان بوده است. آمريكا به بهانه نابودي سلاح هاي كشتار جمعي صدام حسين و برقراري دموكراسي به اين كشور لشكر كشي نمود اما سلاح كشتار جمعي در اين كشور پيدا نشد كه هيچ، دولت برخواسته از رأي اكثريت مردم عراق نيز مطابق خواست دولتمردان آمريكا نبوده و از ديدگاه حاكمان كاخ سفيد اين دولت نميتواند متضمن منافع آمريكا در عراق و منطقه خاور ميانه باشد.
دليل اصلي اين امر هم از ديدگاه دولت آمريكا نزديكي اين دولت و روابط حسنه آن با جمهوري اسلامي ايران ميباشد. پس برنده اصلي اين جنگ در واقع دولت جمهوري اسلامي ايران ميباشد. از اين رو در يك عراق امن ديگر توجيهي براي حضور نيروهاي بيگانه در اين كشور وجود ندارد. بنابراين مسلم است كه نا آرامي هائي كه باعث غير قابل كنترل نبودن اوضاع كنوني نگردند به نفع دولت آمريكا ميباشند.
علاوه بر آمريكا ، تحمل و به رسميت شناختن يك دولت با اكثريت شيعه براي كشور هاي سني منطقه نيز غير قابل قبول ميباشد. اين دولت ها ثبات و قدرتمند بودن يك چنين دولتي را تهديدي استراتژيك براي خويش به شمار مي آورند. بنابراين با حمايت از گروههاي شورشي سني در عراق به نا امني ها دامن ميزنند.
در اين راستا وضعيت جمهوري اسلامي ايران سخت تر است. از يك طرف يك عراق باثبات ،با يك دولت قدرتمند كه شيعيان در آن داراي اكثريت بوده و با جمهوري اسلامي نيز داراي روابط حسنه بوده به نفع جمهوري اسلامي ايران ميباشد. اما يك عراق باثبات ،ميتواند تشويقي براي دشمنان حكومت ايران باشد كه به لشكر كشي و جنگ افروزي خويش در منطقه ادامه دهند و جمهوري اسلامي ايران را براي هدف بعدي خويش انتخاب كنند. پس به گل نشستن ماشين جنگي دولت هاي اشغالگر در عراق ، اشغالگران عراق را از ادامه ماجراجوئي هاي خويش در منطقه باز ميدارد. با اين تفاسير هم برقراي امنيت در عراق به نفع حكومت جمهوري اسلامي ايران ميباشد هم نا امني ها.
دسته سوم : شامل سازمانها و گروههائي ميباشد كه در عراق به دنبال اهداف خويش ميباشند. اين گروهها اكثراً داراي ماهيت غير عراقي ميباشند.
وقتي از اين جريانات نام برده ميشود در مرحله اول نام القاعده به ذهن خطور ميكند. اين سازمان تروريستي كه ضربات بزرگي را در افغانستان از آمريكا متحمل شده است اينك عراق را مكان مناسبي براي تصفيه حساب و انتقام گيري ميداند. بيشتر سياسيون نيز اين گروه را منشأ اصلي بروز نامني ها در عراق ميدانند. اما در اين مورد بايد شك كرد. نه از اين جهت كه اين سازمان تروريستي در نا آرامي ها ي عراق دست نداشته باشد. بلكه از اين نقطه نظر كه معمولاً عملكرد اين گروه به نفع منافع و اهداف دراز مدت دولت آمريكا در منطقه خاور ميانه بوده است. فراموش نكنيم كه در نتيجه عملكرد همين سازمان بود كه دولت آمريكا بهانه لشكر كشي به افغانستان و سپس عراق را با هدف تسلط بر منابع انرژي موجود در منطقه را پيدا كرد و از اين بابت جنگ طلبان كاخ سفيد خود را مديون اين گروه ميدانند. هرچند كه اتفاقات بعدي بر وفق مراد آنان نبود.
اما از همه اين موارد كه بگذريم بايد به عملكرد فرقه تروريستي مجاهدين خلق ايران در كشور عراق عنايت ويژه را داشت. اين فرقه تروريستي شناخته شده ترين جريان تروريستي مستقر در عراق ميباشد.
فرقه تروريستي مجاهدين خلق ايران بالاي دو دهه است كه در عراق حضوري فعال دارد. كشور عراق همواره مركز اصلي شكل گيري و فرمانده هي عملياتهاي تروريستي اين فرقه در دو دهه گذشته بوده است.
علاوه بر صدماتي كه بر مردم بيگناه و غير نظامي ايران از جانب اين فرقه تروريستي وارد شده است همواره اين تشكيلات تروريستي در سركوب مردم عراق نيز نقشي فعال داشته است. پر واضح است كه پس از سرنگوني حكومتي كه همواره حامي اصلي فرقه مجاهدين بوده است يعني حكومت صدام حسين ،موجوديت اين فرقه در عراق نيز به خطر افتاده است.
احزاب و گروههائي كه پس از سرنگوني حكومت صدام حسن در عراق بر سر كار آمدند، در گذشته همواره تحت حمايت جمهوري اسلامي ايران بوده اند و بسياري از رهبران اين جريانات نيز مدت هاي زيادي در ايران زنده گي كرده اند. بنابراين اين احزاب و گروهها خود را مديون جمهوري اسلامي ميدانند و بديهي است كه داراي روابطي حسنه با جمهوري اسلامي باشند.
اين همان چيزي است كه براي فرقه مجاهدين خلق گران تمام خواهد شد. و در صورت قدرتمند بودن يك چنين حكومتي و در صورت برقراري ثبات و امنيت در عراق ديگر هيچ جائي براي اين تشكيلات تروريستي وجود ندارد. لازم به ذكر است كه تا به حال نيز پس از سرنگوني پدرخوانده فرقه مجاهدين (صدام حسين) ضربات بسيار سنگيني برپيكره اين فرقه وارد شده است كه نمونه اي از آن جدائي بيش از يك سوم اعضاي اين فرقه از اين تشكيلات تروريستي ميباشد.
برقراري ثبات و امنيت در عراق تير خلاصي خواهد بود بر پيكره لرزان اين فرقه. پس رهبران اين فرقه بايد اين صورت مسئله را بر هم بزنند. لازمه اين كار بروز و افزايش نا امني ها و عمليات هاي تروريستي در عراق ميباشد زيرا در يك چنين شرايطي است كه رهبران و فرمانده هان اين فرقه ميتوانند چند صباحي بيشتر به حفظ تشكيلات تروريستي شان ادامه داده و از هم پاشيده گي و نابودي كلي فرقه جلوگيري نمايند. نمونه هائي از اقداماتي كه رهبران اين فرقه در حال حاضر در عراق انجام ميدهند عبارتند از
يك : توزيع انواع سلاحهاي سبك و مواد انفجاري بين شورشيان اكثراً سني عراقي جهت انجام عملياتهاي خرابكارانه ،لازم به ذكر است كه اين شورشيان عراقي داراي روابطي ديرنه با فرقه مجاهدين خلق ميباشند. اين سلاحها شامل اسلحه هاي كلاشينكف ،انواع خمپاره اندازها ،موشك اندازهاي آر پي جي،
انواع مين ها و مواد انفجاري ميباشند. اين ادوات همان ادواتي ميباشند كه فرمانده هان فرقه مجاهدين خلق قبل از سقوط صدام حسين در مخفي گاههاي خويش پنهان نموده و از تحويل آنان به نيروههاي ائتلاف خود داري ورزيده اند و هم اكنون ما بين تروريستهاي متحد فرقه توزيع ميشوند.
دو : هر از چند گاهي از افراد عراقي به بهانه شركت در مراسم مختلف در اردوگاه كار اجباري اشرف دعوت به عمل مي آيد. اين ظاهر قضيه ميباشد. در كنار برگزاري اين مراسم ها انواع كلاسهاي آموزشي انجام عملياتهاي تروريستي به شورشيان همدست فرقه برگزار ميگردد. اين شورشيان همراه با ساير نفرات شركت كننده در اين مراسم ها وارد اردوگاه كار اجباري اشرف شده و در اين دوره هاي آموزشي ، تروريستها شيوه هاي انجام عملياتهاي خرابكارانه را فرا ميگيرند.
لازم به ياد آوري است كه فرمانده هان فرقه مجاهدين متخصص در ساختن و به كار گيري بمب هاي ساعتي ، بمبهاي كنترل از راه دور ،استفاده از انواع خمپاره اندازها وانجام عملياتهاي تروريستي و انتحاري ميباشند.
سه : دامن زدن به اختلافات حزبي ،قومي و مذهبي و تشويق احزاب و گروههاي مختلف عراقي به شورش و سركشي در برابر دولت قانوني و مردمي عراق.
چهار: همكاري امنيتي با نيروهاي آمريكائي و انجام عملياتهاي جاسوسي براي آنان ، هدف نيروهاي آمريكائي از اين همكاري شناسائي و دستگيري نيروهاي به اصطلاح قدس سپاه پاسداران ميباشد كه بنا بر ادعاي آنان در عراق حضور دارند. نفراتي را كه نيروهاي آمريكائي به عنوان نفرات نيروي قدس در عراق دستگير مينمايند همان نفراتي هستند كه آمريكائي ها مشخصات آنان را از مسئولين فرقه مجاهدين ميگيرند.
اين همكاري امنيتي ،فرصت مناسبي را براي خارج شدن فرمانده هان فرقه از اردوگاه كار اجباري اشرف و انجام عملياتهاي تروريستي كه مستقيماً فرمانده هان فرقه انجام ميدهند به وجود مي آورد.
پنج : همكاري متقابل و تنگاتنگ با نيروهاي القاعده كه در عراق حضور دارند.
شش : ديدارهاي متناوب و منظم مسئولين فرقه با مقامات كشور هاي عرب سني منطقه ، در اين ديدارها هماهنگي هاي لجستيكي و مالي مابين مسئولين فرقه و اين مقامات عرب سني جهت سازماندهي ، انجام و تشديد خشونت ها در عراق صورت ميگرد.
اين گوشه اي از جنايات فرقه تروريستي مجاهدين خلق ايران در عراق بود. جناياتي كه هر روز به قيمت ريخته شدن خون دهها انسان بي گناه عراقي صورت ميگرد. اما رهبر و مسئولين ارشد فرقه تداوم و بقاي تشكيلات ضد انساني شان را منوط به درگيري ها و كشتارها در عراق ميدانند. در اين ميان رهبر و فرمانده هان اين فرقه تروريستي به دليل ماهيت مزدور صفتي شان آلت و بازيچه دست ديگران نيز شده اند. هر چند سالها ست كه آلت دست بوده و ميباشند.
محسن عباسلو
15.10.2007