دستگاه منگول تبليغات مجاهدين
ايران ديدبان
لغو پناهندگي اعضاي پرونده دار گروه تروريستي مجاهدين در آلمان، طليعه اجرایی شدن تعهد كشورهاي اروپايي براي محدود نمودن و مقابله با اين گروه است و در حال حاضر مجاهدين با تشبثات غيرحقوقي و فريبكارانه ميكوشند از اين روند جلوگيري به عمل آورند.
از سوی انتخابات عراق عليرغم خواست بسياري از گروههاي شريك و جيره خوار صدام، برگزار شد و نتيجه آن، بلاترديد سرنوشتي بهتر از دوران صدام را رقم خواهد زد. انتخاباتي كه مجاهدين تلاش زيادي براي بر هم زدن و به تعويق انداختن آن و كوشش مضاعفي براي خدشه دار نمودن ليست مورد تاييد آيةالله سيستاني نمودند!
همچنین کلن برگر رييس سازمان صليب سرخ جهانى، بر عزم اين سازمان براي مصاحبه و بازگرداندن ساير اعضاي مجاهدين كه در عراق ميباشند تأكيد نموده است. امري كه منطبق با خواست امریکا است كه مسؤوليت مقابله با اين گروه را بر عهده دارد.
و نیز پرودي ریيس پارلمان اروپا در حاشيه اجلاس داووس اعلام كرد كه پارلمان اروپا رسماً از مذاكرات اين اتحاديه با ايران حمايت ميكند و اجازه نميدهد مخالفين خللي در اين راستا به وجود آورند.
اينها بخشي از رويدادهايي است كه دستگاه منگول تبليغاتي مجاهدين ميكوشد آنها را وارونه نمايش دهد و گزارشات و رخدادهاي جهاني را بر اساس اميال خود تنظيم نموده و به خورد هوادارانش بدهد.
اگر معادله ايران – مجاهدين كه دستگاه تبليغاتي مجاهدين به دنبال اثبات آن است صحيح باشد ( كه نيست ) و بتوان آن را پذيرفت ( كه حتي با اغماض هم نميشود، زيرا كوچكترين بهره اي از واقعيت نبرده است ) و فرض محال را بر اين گذاشت كه يقه درانيهاي مجاهدين واقعي است، بايد نتيجه گرفت كه دولتمردان ايران توانسته اند مجاهدين را له و بي آينده كنند.
چنين نتيجه اي به صورت جبري از همين دستگاه تبليغاتي عقب مانده بيرون مي آيد!
هنگامي كه دستگاه تبليغاتي مجاهدين به دنبال القاء شكست و به بن بست رسيدن مذاكرات اتحاديه اروپا با ايران است، ابتدائاً نگراني رهبري اين گروه از پيشرفت اين مذاكرات را منعكس ميكند، نگراني ای كه به دليل چشم انداز سياه و نااميد كننده وضعيت خود در اين كشورها دارند، و بقاي خود را در شكست آن مذاکرات ميبينند، بنا بر اين با توجه به مواضع آلمان و فرانسه و انگليس بايد گفت كه اين مذاكرات نه تنها به شكست نرسيده، بلكه با موفقيت به پيش رفته است.
در طول يك سال گذشته و به خصوص چند ماه اخير، سرتاسر دستگاه روابط و امنيت و تبليغات فريبكار مجاهدين در پي آن بود كه به نحوي ناآراميهاي عراق را به ايران پيوند دهد و از اين طريق يا امریکا را تحريك به حمله نظامي به ايران كند و يا (حداقل) مانع از برگزاري انتخابات آزاد در اين كشور شود و اشغالگران را به اين نتيجه برساند كه برگزاري انتخابات به نفع ايران خواهد بود، اما اكنون و با برگزاري انتخابات معلوم گرديد نه تنها مجاهدين قدرت تأثيرگذاري بر معادلات سياسي كشور عراق را ندارند، بلكه امریکاييها نيز اراجيف آنها را به پشيزي نميخرند، و این امر به خوبي عيان ميسازد كه مجاهدين و حلقه اي از بعثيهاي واخورده، بيهوده به ادامه ناآرامي در عراق دلخوش داشته اند. به طريق اولي بايد گفت كه ديدگاه استراتژيك مجاهدين نسبت به عراق به طور كامل وارونه تعبير شد، به اين معنا كه دير يا زود مجاهدين بايد خاك اين كشور را ترك كنند و به دنبال زندگي خودشان بروند.
مجاهدين در چند هفته اخير تلاش فراواني نمودند كه از تأثير و برد اخبار مربوط به بازگشت اعضاي اين گروه بكاهند و با سنگ اندازي در روند كار صليب سرخ جهاني، از مصاحبه صلیب با اعضاي اين گروه و پيشرفت كار آن جلوگيري به عمل آورند، چرا كه كوچكترين مفري براي اعضاي دربند اين فرقه به مثابه فرصتي براي گريز از روابط اين فرقه است و منجر به فروپاشي آن خواهد شد. اما آنچه امروز مسلم است همانا عزم قاطع صليب سرخ براي رسيدگي به وضعيت افراد مستقر در عراق كه بدون شك با چراغ سبز امریکا به وجود آمده است ميباشد.
و بالاخره هنگامي كه دستگاه خبرسازي مجاهدين، دعوت سه عضو پارلمان اروپا از مريم رجوي براي شركت در يك جلسه را به عنوان پشتيباني و دعوت پارلمان از اين گروه جا ميزند، طبيعتاً موضعگيري ریيس پارلمان اروپا آن هم در ديدار با وزير خارجه ايران كه از حمايت يك پارچه پارلمان از موضع كشورهاي اروپايي در رابطه با ايران سخن ميگويد را بايد به منزله مقابله قاطع و يكسره با اين گروه قلمداد كرد!
رهبري مجاهدين و دستگاه دروغ پرداز اين گروه، اسير گرداب حوادثي شد كه پس از سقوط صدام به وجود آمد و مدت زمان طولاني نخواهد توانست با وارونه نمايي از اضمحلال و فروپاشي خود ممانعت به عمل آورد و دير يا زود ديواري كه از انكار و فريب بنا نموده است بر سرش فرو خواهد ريخت.
آنچه در اين ميان اهميتي شايان توجه دارد و بايد بر روي آن تأكيد نمود اين است كه وضعيت بحراني و بن بستهاي لاينحل مجاهدين، به طور خاص مربوط به وابستگي به صدام و تكيه بر انواع پشتيبانيها و مساعدتهاي اين ديكتاتور در عراق ميباشد.
بن بست عميق مجاهدين در اروپا نيز ناشي از شناخت و به نتيجه رسيدن دولتمردان و دستگاههاي تصميم گيرنده اين كشورها در مورد ماهيت اين گروه ميباشد. اين شناخت قبل از هر چيز مبين اين واقعيت است كه اين گروه به هيچوجه توان سياسي و تشكيلاتي قابل اعتنايي ندارد و همچنين به پرنسيبهاي سياسي پاي بند نبوده و هيچگونه محبوبيتي در بين ايرانيان ندارد.
اين وضعيت بحراني و بي آينده مجاهدين است و لذا هيچ شانتاژ و فريبكاري و وارونه نمايي نميتواند تغييري در اين واقعيت بدهد و مفري براي ادامه بقاي اين گروه ايجاد نمايد.