خنده برای جنگ!
شهین ترابی/ آلمان/ 2005-01-30/ سايت روشنا
جنگ طلبان ِ اقلیت بر صلح خواهان اکثریت می خندند!
ددمنشان تروریست بر قربانیان تروریسم می خندند!
وطن فروشان بی صفت بر تجـزیه کشورشان می خندند!
سالوسان مزدور بر توده ها می خندند!
… و اما در روز فصل جنگ طلبان ِ ددمنش ِ تروریست ؛ می گـریند.
زمانی که خرمشهر از ارتش بعثی بازپس گرفته شد ؛ توده های ایرانی جشن گرفتند و بر مقاومت ایران زمین سر به تعظیم فرو بردند تا دشمن ِ جنگ طلب ، بی آبروی تاریخ شود ( که شد ) اما در آنزمان مزدورانی که در خانه ی دشمن ِ ایران و ایرانی ؛ اردو زده بودند ؛ از رهائی خرمشهر سخت آشفته و پریشان حال شدند ؛ از آنروز تا شش سال بعد که شهر ایرانی مهران را از ایران جدا کرده و به اربابشان هدیه نمودند ، همواره بر طبل جنگ کوبیدند و شادی کردند و خندیدند.
آتش بس در جنگ ؛ ذغال آتشینی را در گلوی آنها فروبرد و با تبیین استراتژی جرقه و جنگ جنگ دومی را دنبال کردند تا زیر سایه آن و بمثابه کرکس از پس مانده های شکار صیاد ؛ استخوانی به آنها برسد ؛ دست ِ بر قضا ، صیاد ِ خونخوار طعمه صیادی دیگر شد و کرکسهای گرسنه در آرزوی ماندن ، عزادار پدرخواند خویش شدند.
اکنون استراتژی جرقه و جنگ در اشـل ِ بزرگتر و از جانب همان لاشخورها دنبال می شود و هر وقت اژدهائی ایران را به جنگ تهدید می کند ، این کرکسها هستند که خنده کنان بر خفاشان تبریک می گویند!
بی مقدارهائی که بر فتوحات نظامی دیوی مثل صدام دلخوش داشتند ، هم اکنون در آرزوی حمله نظامی امریکا به ایران بسر می برند تا از فرآیند آن ، نشخوار کنند ، پرواضح است که باید در اراجیفی که می بافند خود را مـُـدره / صلح خواه و بشردوست جلوه دهند تا چهره زشت آنها جلوه گر نشود ، از این رو است که با چهره مومیائی شده در پارلمان اروپا ظاهر شده و افاضه می فرمایند که : نه مماشات ، نه جنگ ، فقط اجازه دهید که مقاومت ( فرقه ) ؛ ایران را آزاد کند و سپس همین بلوف را نگارش کرده و بعنوان یک مقاله پرطمطراق در هرالد می آورند تا وانمود کنند که با جنگ مخالفند!! اما با تروریسم ، تحت نام جنبش آزادیبخش موافقند! و خیال دارند که اگر گرگ ادای کبوتر درآورد ؛ دیگران هم خواهند پذیرفت!
وقتی شهرهای ایران با موشکها و هواپیماهای عراقی آتش زده می شد و اما راه باز نمی کرد و به بن بست کشیده می شد ، آنگاه آقای مسعود رجوی بصورت علنی از صدام حسین تقاضا می نمود که بمبارانها قطع شود!! و با دریوزگی از این خواسته خویش بعنوان مردم دوستی یاد میکرد! و خود دستور می داد که ماموریت ناتمام صدام با گسیل تیمهای خمپاره انداز در شعله ور کردن آتش ِ جنگ ادامه یابد!
یادمان هست که صلح را طناب دار رژیم خواندند و سقوط رژیم را در پی صلح حتمی دانستند تا در عین جنگنجوئی ؛ فیگور صلح خواهی بگیرند! و آنوقتی که آتش بس داده شد ؛ جنگ دوم را با استراتژی جرقه و جنگ دنبال کردند و این چنین در تاریخ ِ مزوران و در حافظه مردم ایران بعنوان اپورتونیستهای کثیف ثبت شدند.
اکنون که جنگ را نفی می کنند و آزادسازی ایران بدست مجاهدین را تبلیغ می کنند ، دقیقا همان مسیر و همان تاکتیکهای قبلی را بکار انداخته اند ، همان تاکتیکی که حکم استراتژی بخود گرفته که اساسا جنگ برای مجاهدین به یک نوع سادیسمی تبدیل شده که از آن شاد و مسرور میشوند و از خون های ریخته شده تغذیه می کنند و در حال حاضر برای جنگی بزرگ علیه ایران روزشماری می کنند ؛ اما از سه نکته غافلند ؛ اول اینکه جنگ طلبان از بی مقداری و بی کفایتی آنها مطلع هستند و سخت بر این باورند که این نفرین شده ها در سرزمین ایران هیچ پایگاهی ندارند ؛ ثانیا بخوبی واقفند که اگر مجاهدین توانی داشتند در ذیل عنایتها و حمایتهای صدام حسین کاری از پیش می بردند و ثالثا و از همه مهمتر اینکه خداوند تمامی معادلات جنگ طلبان و خونخواران را بر ضد خودشان درهم می ریزد و آسایش و آرامش را از اژدها و دیــو و دیکتاتور و کرکس و لاشخور ؛ سلب می کند و آنها را رسوای دوعالم خواهد نمود ؛
بلندای زمان و گـستره تاریخ مـوید این ادعا است.