قبرستانی به وسعت اشرف!
ایران دیدبان
دستگاه جهل و جنون رجوی، در حال حاضر برای ادامۀ بقاء، هیچ راهی بهجز تمرکز جهت ابقاء در عراق ندارد.
دستیابی به این هدف را بهمثابه تنها راه حل ممکن، از هر راهی جستوجو و دنبال میکند. و در رأس این راهها، تلاش برای برهم زدن امنیت و ایجاد هر چه بیشتر اغتشاش را پی گرفته است.
ماهیت این تلاش، ارتباط مستقیمی با ماهیت و ذات این گروه دارد، چرا که تنها بستر مناسب برای زیست این گروه، محیطی مانند عراق امروز است که بر اثر اشغالگری و تروریسم به کانون ناامنی و خشونت مبدل گردیده است.
تنها در اجتماع بیقانون است که آنها میتوانند از قـِبـَل ِ حضور اشغالگران، برای خود حاشیه امن ساخته و آتشبیار معرکۀ آدمکشان شوند.
بیجهت نیست که فعالیتهای القاعده و زرقاوی در عراق نیز بر روی کشتار و قلع و قمع شیعیان متمرکز گردیده است.
پیش از این، رژیم صدام، تنها حکومت یاغی جهان که بسیاری از قوانین و قواعد بینالمللی را بهرسمیت نشناخته و آشکارا آنها را زیر پا میگذارد، اقامتگاه مناسبی برای این گروه فراهم آورده بود.
واقعیت سرسخت دیگری که در برابر مجاهدین قرار دارد، این است که بلااستثناء تمامی کشورهای جهان، بهخاطر رعایت قوانین و احترام به صلح و حقوق بشر، حاضر نیستند آنان را بپذیرند و یا حتی به رسمیت بشناسند.
واضح است که اگر روند امور در عراق بر اساس دموکراسی و عدم سرکوب شیعیان و اکراد پیش برود، هر دولتی که در عراق بر سر کار بیاید، عذر مجاهدین را خواهد خواست و این آن چیزی است که باعث شده که از زمان سقوط صدام تاکنون، مجاهدین همواره با روال شکلگیری دولت مستقل عراقی مخالفت ورزیده و بهطرق مختلف و بهصورت پنهان، کارشکنی و خرابکاری را سازمان داده و با بهانهجوییهای مختلف، مانند مخالفت با قانون اساسی این کشور، از طریق اجیر کردن وکلای خارجی، به دخالت آشکار در امور این کشور مبادرت نمایند.
بنابراین واضح است که انگیزۀ مخالفتها و دخالتهای مجاهدین، نه بهخاطر یک بند یا دو بند از قانون اساسی این کشور بوده، بلکه از اساس و بهطور ریشهای، با شکلگیری هرگونه دولت و قانونمند شدن جریان اداره امور عراق مخالف میباشند. (البته این را باید یادآور شد که با دولتی همانند رژیم صدام هیچ مشکلی نخواهند داشت) لذا در جهت بیثباتی و ناآرامی و ایجاد تنش از طریق اختلافات قومی و مذهبی سرمایهگذاری میکنند.
تنها در یک ارزیابی کودکانه است که رهبری عقبماندۀ مجاهدین، ناآرامی در عراق را بهنفع خود و بقای تشکیلاتیاش میبیند، غافل از اینکه تشدید ناآرامی که خواست اصلی القاعده و اسراییل میباشد، تنها تا زمانی به نفع آنها خواهد بود که جناحها و گروههای عراقی، حول یک مسألۀ واحد، مانند قانون اساسی و تشکیل دولت به تبادل نظر (ولو با اختلاف دیدگاه) و تعامل بپردازند و آن زمانی که به هر دلیلی، آتش جنگ و فتنه که خواست اشغالگران و دشمنان مردم عراق و منطقه میباشد شعلهور شود، تروریستها بیش از هر گروه و دسته دیگری در عراق متضرر خواهند شد.
مردم عراق، بهخصوص شیعیان، دارای اکثریت و با ریشههای عراقی میباشند و با درک درست و بهموقع تشخیص میدهند که چه چیزی به نفع آنها و چه چیزی به ضرر آنها است و بیهوده نیست که حتی اشغالگران در مقابل بهرسمیت شناخته شدن اسلام در قانون اساسی عراق، هیچگونه موضعگیری ننموده و به آن تن دادند.