قانون اساسی عراق؛ گروگان تروریستهای خارجی
ثریا سپه پور اولریش/ سایت پیوند/ 17 اکتبر 2005
وقتی جورج بوش بهانههای حمله به عراق را ابراز کرد و به این نتیجه رسید که مأموریتش ترویج دموکراسی به زور اسلحه و حذف تروریسم به جای یافتن سلاحهای کشتارجمعی است نمیبایست به 3800 تروریست در اردوگاه اشرف وضعیت شخص حفاظت شده اعطا میکرد.
حال این تروریستها خواهان آن هستند که نظر خود را در قانون اساسی جدید عراق اعمال کنند!! بالاخره آنها دوستانی در کنگره دارند!
در 7 اکتبر 2005، مجاهدین خلق آگهی یکصفحهای در نیویورک تایمز منتشر کردند و در آن تقاضا نمودند که ماده 3 بند 21 پیشنویس قانون اساسی عراق مورد بازنگری قرار گیرد. جالب است که ادعا میکنند 1 میلیون امضا از شهروندان عراق دارند. چه خوب میشد اگر این همه شهروند برای رأی دادن پای صندوقها میرفتند!
مجاهدین خلق، سازمان تروریستیای که در قتل شهروندان امریکایی شرکت داشت، در اشغال سفارت امریکا پیشگام بود، گروهی که در لیست تروریستهای وزارت خارجه قرار دارد اما بهواسطه پشتیبانی 150 عضو کنگره و گروه لابی قدرتمند «آیپک»، به نحوی قرین رحمت ِ «وضعیت خاص شخصی» شده و از حفاظت تحت کنوانسیون ژنو بهره میبرد، اکنون از نقض حقوق بشر و پناهندگی توسط ماده 3 بند 21 سخن میگوید و خواستار تغییر آن است… بندی که متعلق به قانون اساسی کشور دیگری است!
تصور کنید 3800 عضو حماس خواستار تغییر در قانون اساسی امریکا شوند!!
در گزارشی جدید، سازمان معروف دیدهبان حقوق بشر با چند عضو مجاهدین خلق که توسط این فرقه مورد شکنجه قرار گرفته بودند مصاحبه کرد. این اعضا شیوههای به کار رفته توسط مجاهدین خلق و زمانی که در زندان بدنام ابوغریب ِ صدام حسین صرف کرده بودند را بازگو میکنند ( ). قطعاً این یک شوخی است که این فرقه، که هنر شکنجه را به کمال رسانده، بخواهد قانون اساسی عراق را با این ادعا که نقضکنندۀ حقوق بشر است تغییر دهد.
شاید بزرگترین طعنه و توهین در آگهی تمام صفحه، استناد به این امر باشد که برخی از لردها و اعضای پارلمان اروپا از اصلاح ماده 3 بند 21 پیشنویس قانون اساسی عراق پشتیبانی میکنند. واقعاً شگفتانگیز است که بریتانیاییها در تناقض با قانون بینالمللی، عراق را اشغال میکنند، و مهمتر این که، نگرانی اصلیشان نه خرابیهای حاصل از عمل آنها، نه خشونت و شورش فراگیر، و نه جنگ داخلی قریبالوقوع، بلکه دلجویی از 3800 تروریست است! بریتانیاییها، واقعاً مایلند از آب گلآلود ماهی بگیرند. بالاخره آنها بودند که کودتای 1953 را طراحی کردند.
این اتهام که ایران در عراق دخالت میکند نیز به همین اندازه اهانتآمیز است. برخلاف اتهامات وارده از سوی مجاهدین، به نفع ایران است که شاهد عراقی امن باشد که در آن شیعیان غالب هستند، که شاهد آن باشد که نظامیان امریکایی از عراق خارج شده و از مرزهای ایران دور باشند. نه فقط دولت ایران برای آگهیهای تمام صفحهای اینچنینی برای پیشبردن امیالش در عراق پول نمیدهد، بلکه نیازی هم به انجام این کار ندارد.
تا آنجا که به سرنوشت آیندۀ مجاهدین خلق مربوط میشود، جالب است ببینیم این یکی چطور پایان مییابد. قطعاً یک گوسفند قربانی وجود خواهد داشت. درست مانند جریان «والری ویلسون». وقتی که معلوم شد قضیۀ سلاحهای کشتارجمعی اغراق بوده(؟!)، یکی از عوامل سیا را عاطل و باطل کردند تا مجازات شوهر افشاگرش را بکشد. از آنجا که فرقه تروریستی مجاهدین خلق خواستار دست داشتن در اداره عراق است (به عنوان پاداش اضافی برای سرنگونی رژیم اسلامی)، یک نفر باید بهای بیاحتیاطی، یا حداقل نداشتن برنامهریزی برای پیشبینی چنین چیزی را بپردازد.
در 26 جولای 2005، آدام ارلی، معاون سخنگوی وزارت خارجه، سعی کرد وضعیت اعطا شده به مجاهدین خلق را در یک کنفرانس خبری توجیه کند ( ). متأسفانه نتوانست. چه کسی بها را خواهد پرداخت؟ سربازان امریکایی، عراقیها، یا صاحبمنصبی بخت برگشته که فکر میکرده بوش واقعاً با خدا صحبت کرده؟