همانندی دو فرقه!
(تطبیق برخی وجوه مشترک”طالبان” و مجاهدین خلق!)
اشاره: پیش از سقوط رژیم صدام، زمزمه هایی شنیده می شد مبنی بر این که سازمان مجاهدین خلق ایران و” طالبان” توافق نامه ها و قراردهایی لجستیکی راامضا کرده و در زمینه های مورد نظرشان قول همکاری به یکدیگر داده اند. حتی شنیده شد که تعدادی از اعضای مجاهدین توسط نیروهای” طالبان”، آموزش های نظامی خاصی را فرا می گیرند. از این ها فراتر شنیده شد که در زمینه ی قاچاق مواد مخدر نیز مجاهدین و طالبان همکاری های نزدیکی با همدیگر دارند. اما تمام آن چه شنیده شده و مواردی که احتمالاً تا این تاریخ هنوز هم پنهان وپوشیده مانده است، برخلاف اهمیتی که به لحاظ سیاسی و خبری دارند، باز هم در برابر مطالب و مسایلی که به وجوه مشترک فکری بین طالبان و مجاهدین خلق مرتبط می شود چندان مهم نیست. مجاهدین خلق بیشتر و پیش تر از آن که به لحاظ سیاسی و نظامی و لجستیکی با طالبان ( یا” القاعده”) گره خورده باشند، به لحاظ عقیدتی و باور داشت های فکری و فرقه یی دارای هم پیوندی و هم پیمانی هستند. برای آن که از پیوندگاه های مشترک فکری بین این دو فرقه آگاه شوید به مواردی اشاره می کنیم و بدون تحلیل و تأویل خاصی، داوری پیرامون این همگونی های فکری و فرقه یی را به شما وا می گذاریم:
1- می گویند در زمان حاکمیت” طالبان” بر کشور و ملت افغانستان،” ملا محمد عمر” رهبر طالبان، تماشای تلویزیون ( و فیلم و سینما ) را ممنوع و فعل حرام دانسته و حتی در تمام شهر” کابل” یک آنتن تلویزیونی به چشم دیده نمی شد. طالبان نه تنها داشتن تلویزیون و دیگر وسایل صوتی و تصویری را برای ملت افغانستان ممنوع و فعل حرام می دانستند، حتی تماشای آن را نیز مغایر و متضاد با شریعت و مکتب اسلام تلقی می کردند!….
مجاهدین خلق از زمانی که در خاک عراق استقرار یافتند، هرگز به نیروهای خود اجازه ی استفاده از رسانه های خبری را نداده و استفاده از شبکه های تلویزیونی یا رادیویی و مطبوعات برای افراد تشکیلات مجاهدین اکیداً ممنوع بوده و غیر از شبکه ی تلویزیونی خود مجاهدین و نشریات داخلی سازمان خودشان، تحت هیچ شرایطی اجازه ی بهره مندی از دیگر رسانه ها را به افراد نداده و هنوز هم اعضای تشکیلات مجاهدین نسبت به اتفاقات و اخبار جهان یا ایران کاملاً بی اطلاع بوده و چنان چه کسی ( در تشکیلات مجاهدین) قصد استفاده از رسانه های غیرمجاهد را داشته باشند توسط مسئولین سرزنش می شوند و این امر مجازات هایی را در پی خواهد داشت…
2- بنابر فتوای رهبران مذهبی فرقه ی طالبان ( نظیر ملامحمد عمر) چنان چه مردان افغان ریش خود رامی تراشیدند ( یا حتی کوتاه می کردند ) مجازات شده و حد ( شلاق) و تغزیرات شرعی بر آن ها جاری می گردید.
فرقه ی مجاهدین خلق اعضای تشکیلات خود ( خاصه در عراق) را موظف کرده اند که هرگز داری ریش ( محاسن) نباشند و چون نتراشیدن ریش به منزله ی مشابه شدن به پاسداران و حزب اللهی های اسلامی تعبیر می شود از نظر مجاهدین عملی ضد انقلابی تلقی شده و با فرد خاطی ( یعنی کسی که ریش بگذارد!) برخورد می شود!…
3- در زمان حکومت طالبان ، طبق فتوای رهبران مذهبی طالبان ، زنان و دختران افغانستان مجبور به رعایت حجاب کامل بوده و باید علاوه بر پوشش کامل،”برقع” (نقاب) نیز بر صورت می زدند، و هیچ زن یا دختری در افغانستان حق آرایش چهره ی خود را نداشته و در صورت آرایش و بزک نمودن مورد آزار و مجازات حکومت طالبان واقع می شدند. اگر تار مویی از یک دختر یا زن در افغانستان از زیر چادر یا” برقع” بیرون می زد مجازات شلاق درپی داشت.
فرقه ی مجاهدین خلق سال هاست برخلاف تغییر و تحولات بنیادینی که در مواضع سیاسی خود اتخاذ کرده اند، در زمینه ی پاره یی مسایل اعتقادی شان متحجرانه برخورد کرده و برخلاف ادعای دمکراسی و اسلام ناب که خود را پیشتاز آن می دانند هنوز نسبت به زنان و دختران برخوردهای دگماتیستی داشته و زنان و دختران مجاهد ملزم به رعایت کامل حجاب بوده و علاوه بر داشتن حجاب، هیچ دختر یا زنی در تشکیلات مجاهدین حق آرایش و بزک نمودن نداشته و در صورت آرایش کردن مورد برخورد شدید از جانب مجاهدین قرار می گرفت. البته از آن جا که مجاهدین از زنان و دختران استفاده ی ابزاری می نمایند، باوجود ممنوعیت آرایش برای زنان و دختران، در مواقعی که برخی مسئولین زن قصد ملاقات و تماس با مقامات عراقی ( در زمان صدام) و یا فرماندهان امریکایی را داشتند وضعیت به گونه یی دیگر بوده و زنان مزبور با چهره ی آرایش کرده به ملاقات های مورد نظر فرستاده می شدند. در کشورهای اروپایی یا امریکا نیز آرایش برای زنان مجاهد ممنوع بوده ولی هنگام انجام برخی ملاقات ها و یا کارهایی نظیر جمع آوری کمک های مالی از شهروندان غربی آرایش کردن را وسیله ی جذب مخاطب می دانستند!….
4- فرقه ی مرتجع” طالبان” دارای باورهایی ارتجاعی بوده و از جمله ی این اعتقادات این مسئله بود که ؛ اگر زن یا دختری جایی نشسته بود و سپس از جای خود بر می خاست، مردان حق نداشتند تا دقایقی بر جای آن زن یا دختر بنشینند و از نظر طالبان این عمل سبب ایجاد روابط عاطفی بین زمان و مردان نامحرم می گردید. طالبان در صورت مشاهده ی چنین مواردی اول آن را فعلی حرام دانسته و دوم مرتکبین این اعمال را مورد مجازات قرار می دادند.
مجاهدین خلق همانند فرقه ی” طالبان”، نشستن مردان را بر جای زنان یا دختران ممنوع و حرام دانسته ( و البته بالعکس نشستن زنان بر جای مردان نیز ممنوع است) و از نظر مجاهدین این اعمال سبب” اشعه پراکنی” و ایجاد علقه های روحی و عاطفی بین مرد و زن است. مجاهدین خلق در صورت مشاهده ی این قبیل مسایل، افراد خاطی را مورد ملامت و تنبیه تشکیلاتی قرار می دهند. گاهی اوقات در سالن غذاخوری و یا اماکن عمومی، مجاهدین مراقبت می کنند که مبادا وقتی زنی از روی صندلی برمی خیزد مردی بر جای او بنشیند. علاوه بر این مورد، حتی نماز خواندن مردان بر مهری که زنان یا دختران از آن مهر استفاده می کنند،در تشکیلات مجاهدین عملی نا ثواب تلقی می گردد!…
در مجموع اشتراکات بین دو فرقه ی طالبان و مجاهدین خلق اشتراکاتی است که به بافت و ساختار” فرقه وار” این دو تشکیلات مرتبط می شود. فرایند باورهای دگماتیستی و جزم اندیشی های متحجرانه ی حاکم بر چنین فرقه هایی ، به پدیداری و نمود یافتن چنین وجوه مشترکی منجر می شود. اگر چه شاید ( مثلاً) در فرقه ی طالبان نسبت به تراشیدن ریش مردان دچار حساسیت و باورهای ارتجاعی باشند و بالعکس در مجاهدین نسبت به نتراشیدن ریش حساسیت باشد، ولی پی آیند این دو نگرش پی آیندی همگون است و هر دو فرقه را به دامان تحجر و اختناق رهنمون شده است…