جــادوگـری برای تمام فصول!
شهين ترابي، بيست و نهم اکتبر
فاعل ِ سحر و جادو و طلسم در ادراک طرف مقابل تصرف می کند تا شخص سحرشده ، خود به خود تلقیینات موازی با آن در خود ایجاد کند ، وقتی ساحر عقل ِ کل میشود بالطبع محسور بی نیاز از عقل و تابعی از دستورات او میشود ، از همین رواست که در دنیای جادوگران نباید برای وقایع ، بدنبال دلایل منطقی بود!!
جادوگری در فرقه رجوی ها نیز خارج از این قانون نبوده و نیست ، با این تفاوت که چون جادو کردن نیروها در قبیله مجاهدین بصورت سیستماتیک و ادامه دار است ، لذا آقای رجوی تصمیم گرفت که یکبار و برای همیشه مغز ها را بصورت اساسی شستشو دهد تا لزومی نداشته باشد که برای هر مرحله از جادوگری ، متوسل به کارسازی روی مغزها شود؛ بهمین منظور جعبه جادوئی موسوم به انقلاب ایدئولوژیک ساخت و اعلام داشت که انقلاب ناکرده ای در میان مجاهدین نماند ، در واقع کلید جادوگری خود را همواره از جعبه جادوی ایدئولوژیک برمی داشت و نیروها برای اینکه متهم به عدم درک انقلاب نشوند یا وانمود میکردند که توان عبور از انقلاب را یافته اند و یا بشدت از خود انتقاد می کردند که ظرفیت لازم برای درک آن را ندارند! ، در هر دو صورت راه برای جادوی جادوگر باز می شد.
هیتلر معتقد بود که : حقیقت ؛ همان دروغی است که بارها و بارها تکرار شده است ؛ این نگاه در واقع ترجمان ایدئولوژی مجاهدین هم میباشد ، دقیقا و با همین نگاه است که با دروغگوئی مستمر و جهت دار به شستشوی مغزی اصحاب فرقه می پردازند ، ماشین تبلیغاتی مجاهدین ابتدا روی شخصیت سازی از آقای مسعود رجوی بعنوان یک رهبر بلامنازع / بلااشکال / بی بدیل و عنصری دست نیافتنی ، کوک شد و او را باندازه خدای روی زمین بزرگ نمود! ؛ سپس او بعنوان رهبر عقیدتی و با ادامه روشهای جادوگران ، مبادرت به صدوردستوراتی نمود که برای اجرائی کردن این دستورات موانعی همچون عقل و فکر و اراده و هویت و… باید از قبل برداشته می شد و این مهم در پروسه مغزشوئی و با ابزار انقلاب ایدئولوژیک میسر شده بود ، فرقه مجاهدین با این افسونگری ، سعی دارد افکار خمار شده نیروها را از شک و سئوال پرهیز دهد چون اساسا جوابی برای سئوالات و دلیلی برای خطاهای استراتژیک خود ندارد.
عــلاءالـدیـــن با چراغ جادو
مسعود رجوی با جـعـبه جادو
اگر در افسانه مشهور علاءالدین و چراغ جادو ، اساسا چراغ جادوئی وجود نمی داشت ، آیا علاءالدین ِ بدون چراغ جادو در تاریخ افسانه ها ، ماندگار می شد ؟ ، درواقع افسونگران همواره نیازمند ابزاری برای خمار و جادو جنبل کردن دیگران دارند ؛ که در داستان علاء الدین ؛ چراغ جادو این نقش را بعهده داشت و در قبیله رجوی ها ؛ جعبه جادوئی موسوم به انقلاب ایدئولوژیک این نقش را ایفاء می کند!
با توجه به اینکه این جعبه کاملا دست ساز است و محتویات آن براساس خواست جادوگر ؛ متغیری از زمان و مکان می باشد، فلذا جادوگر هیچ دغدغه ای برای توجیه افکار سکتاریستی ، اپورتونیستی ، و عملکرد تروریستی و جاسوسی خود ندارد!
اکنون فرقه مجاهدین با تمسک به جعبه جادوی ایدئولوژیک خود ، جاسوسی را برای رهائی از انقباض خود لازم دانسته و معتقدند با سرویس دهی اطلاعاتی به همانندهای صدام ، خواهند توانست به انبساط برسند و این حرکتهای ضدایرانی خود را تحت عنوان نو شدن ارائه می کنند تا نیروهای خودشان را به این باور برسانند که وارد فاز جدیدی از مبارزه! شده اند!
… اما وصف ِ حال ِ جادوگری که از فردای سقوط صدام تاکنون جادو شده و در عالم ِ غیب در پی جادوگری است که او را به عالم هستی بازگرداند ، نه غریب است و نه دور از ذهن که در دنیای جاودگران همه وقایع براساس ذهنیات و در تضاد با حقایق است.
شهین ترابی – آلمان
اکتبر 2005