آقای جابرزاده انصاری
مسئول کمیسیون ضد تروریسم شورای مجاهدین
در مرامنامه ی فرقه ی ایدئولوژیک مجاهدین آمده است که " هرکه با ما نیست ؛ برماست " ؛ دستگاه ایدئولوژیکی که دارای چنین تفکری است بی شک دوستان اندک و دشمنانی به پهنه عالم دارد و هرگاه فردی و به هر دلیلی از جمع دوستانش جدا و به بیرون افتد، بالطبع او نیز به حوزه دشمنان وارد شده و باید سرکوب گردد تا اسرار فرقه به بیرون برده نشود و در یک مینیمم خنثی گردد.
ریزش نیرو در فرقه ی مجاهدین از شروع جنگ مسلحانه، آغاز و تا به امروز و از همه سطوح تشکیلات ادامه داشته که البته بسته به شرایط درونی و بیرونی فرقه، شدت و ضعف داشته ولی هیچگاه متوقف نگردیده.
بررسی علل و عواملی که باعث این حجم از ریزش نیرو گردید، موضوع بحث ما نیست و صرفاً به همین بسنده می کنیم که در شکست نیرویی سازمان، اصلاً و ابداً رژیم دخالتی نداشته و همه علت ها به حوزه ی درونی مجاهدین معطوف می گردد، معضلاتی همچون انقلاب ایدئولوژیک ؛ جنگ مسلحانه (شهری و مرزی)، تنیدگی در رژیم صدام، حمله نظامی به خاک ایران و…، اما در بررسی شیوه های مقابله فرقه ها با اعضای ناراضی خود اولاً به ماهیت فرقه ای مجاهدین پی خواهیم برد و ثانیاً و به سهولت متوجه خواهیم شد که روش برخورد کاملاً کلیشه ای است که چون بیش از اندازه هم تکرار شده، کاملاً بی خاصیت گردیده به طوری که عناصر باقیمانده در فرقه نیز از هم اکنون می دانند که در فردای جدایی شان از سازمان باید خود را آماده شنیدن چه اتهاماتی بنمایند!!
چهار تابلو
فرقه مجاهدین در مقابله با جداشده های از سازمان همواره از چهار تابلو پیروی کرده و می کند:
1. سکوت (بایکوت خبری و تکذیب افراد)
2. تطمیع (حل و فصل مسائل صنفی فرد جدا شده برای به سکوت کشاندن او)
3. تهدید (عملیات ایذایی و تروریستی علیه عنصر جدا شده)
4. ترور شخصیت (تهاجم سیستماتیک به شخصیت و هویت فرد جدا شده با تمسک به دروغ پردازی و شانتاژ)
باز در اینجا قصد آنالیز کردن این تابلو ها را نداریم و صرفاً به محور چهارم که همواره زیر پوسته بقیه تابلوها خودنمایی می کند، خواهیم پرداخت.
تجارب مکتوب سالیان گذشته مبین آن است که هرگاه نیرویی از مجاهدین جدا می شده، بلافاصله او را با ترور شخصیت تهدید می کردند تا او را به سکوت بکشانند و یا زمینه ترور فیزیکی او را نیز مهیا نمایند، برای ترور شخصیت ناچاراً به فاکت هایی رو می آورند که بر اثر استمرار چنان نخ نما شده که هیچیک از دوستان خودشان نیز وقعی به این اراجیف نمی گذارند، القابی تکراری از قبیل بریده – عناصر نفوذی رژیم – واداده – مزدور وزارت اطلاعات رژیم – و…
تا قبل از فروپاشی رژیم صدام (ولی نعمت فرقه مجاهدین) صدها نفر از سازمان جدا شدند که هم اکنون در خارج از ایران بسر می برند، پس از سقوط پدر خوانده آقای رجوی، سیل نیروهایی که مرزبندی خود را با رژیم شکسته و وارد ایران شدند، بیش از جدا شده های مستقر در خارج شدند،ولی اصحاب قبیله رجوی در برخوردهای هیستریک خود، سعی می کنند همه آنها را نفوذی رژیم بخوانند تا در یک حداقلی از تأثیر افشاگری های آنان بکاهند، غافل از این که قبول این حجم از نفوذی رژیم در میان فرقه مجاهدین (حدود یک پنجم کل نیروهای مجاهدین) خود به خود رژیم را پیچیده و مجاهدین را آسیب پذیر معرفی می کند! مجاهدین با علم به این موضوع همچنان اصرار دارند که جدا شده ها، عناصر نفوذی رژیم هستند و این بدین خاطر است که کاملاً پذیرفته اند داشتن بلاهت و حماقت، بهتر از این است که توسط جدا شده ها به شکنجه و ترور و نقض حقوق بشر متهم گردند، غافل از این که در حال حاضر درباره آن ها هر دو تعریف صدق میکند!
یک خواسته و چهار سئوال از فرقه مجاهدین
با توجه به این که هرگاه احدی از نیروهای مجاهدین جدا می شوند، بلافاصله از طرف مجاهدین به مسئله داری و نفوذ رژیم متهم می گردد، لذا از سازمان مجاهدین خلق می خواهیم برای یکبار هم که شده قبل از جدایی این افراد مبادرت به معرفی آنان نموده تا لازم به تکرار مکررات نباشد و به این سئوالات نیز پاسخ دهند:
1. آیا این افراد از ابتدا آموزش دیده رژیم برای نفوذ بوده اند و به صورت هدفمند نفوذ داده شده اند؟ یا این که درعین حالی که با مجاهدین بوده اند به استخدام رژیم درآمده اند؟
2. مجاهدین در چه مقطعی از نفوذی بودن آنها مطلع شده است؟
3. چرا هر وقت نیرویی جدا می شود، او را به نفوذی بودن متهم می کنید؟، آیا بهتر نیست به محض شناسایی، او را ابتدا افشا و سپس اخراج کنید؟
4. سازمانی که بیش از یک پنجم آن را نیروهای نفوذی تشکیل می د هند، آیا بهتر نیست به جای " مبارزه مسلحانه" به " خانه داری" مشغول شود؟!!
«جدا شده های بازگشتی – مهرماه 84»
رونوشت:
افکار عمومی
تاریخ
نیروهای اسیر شده در فرقه مجاهدین
صلیب سرخ
دیدبان حقوق بشر
رسانه ها