پایان قدرت نمایی با بازوی اشغالگران
ایراندیدبان
آن هنگام که اشغالگران خاک عراق را اشغال کردند، رجوی تلاش نمود تا از وضعیت وخیم پیش آمده و از دست دادن صدام، برای خود فرصتی ایجاد کند. رجوی خوش خیالانه در فکر بهره برداری از طرح خاورمیانه بزرگ بود که چیزهایی از آن شنیده بود.
شواهدی از پیش وجود داشت که رجوی تا بن استخوان باور دارد که امریکاییها آمدهاند تا این طرح را پیاده کنند و به منزلهای خود بازگردند. از همین روی بود که در آخرین سخنرانیاش در اشرف، خطاب به نیروها و با اطمینان گفت که به ایران حمله خواهیم کرد و اگر امریکاییها جلوی ما را بگیرند به آنها خواهیم گفت هی مستر ما به خانه خود میرویم!
و دقیقاً به همین دلیل بود که خودش را به نیروهای امریکایی معرفی کرد که منجر به بازداشت وی شد، چرا که باور قطعی داشت که تحت حمایت آنها به سازماندهی نوینی دست خواهد یافت و در مقام مشاور، حملهی نظامی امریکا به ایران را همراهی خواهد کرد.
اما دیری نپایید که این هر دو آرزو، یعنی امکان حملهی نظامی (با امریکا و یا بدون امریکا) به ایران و نیز بازوی نظامی جنگ طلبان شدن، با خلع سلاح، به کابوسی برای رجوی و دار و دستهاش بدل شد.
این تحولات منجر به صدور آخرین پیام رجوی خطاب به نیروهایش گردید و تبیین کنندهی خط جدیدی بود که رجوی به نیروهایش ابلاغ کرد، خطی که با عنوان استراتژی حرکت موازی با سیاستهای امریکا نام گرفت.
بعد از آن گردانندگان اردوگاه اشرف، به تبیین آن پرداخته و نه تنها آن را بهترین راه، بلکه تنها چاره برای خود دیدند.
در طول سه سال گذشته، با وجود آن که چشمانداز نهایی حضور اشغالگران در عراق مثل روز روشن بود و بر حسب تمام قوانین و کنوانسیونهای بینالمللی، سرنوشت مجاهدین با دولت عراق گره میخورد، دار و دستهی رجوی در عراق، با پنهان شدن در پشت نیروهای اشغالگر، به شاخ و شانه کشیدن برای دولت و مردم عراق مبادرت کردند و عملاً جزیی از دستگاه تبلیغاتی جنگ طلبان و صهیونیستها در عراق شدند، گاهی با سفارش صهیونیستها و گاهی رأساً، اما همیشه این مجاهدین بودند که داوطلبانه، کمک کردن به ماشین جنگ روانی و تبلیغاتی و حتی فیزیکی جنگ طلبان را به عنوان استراتژی موازی در دستور کار خود داشتند.
اما از بد بیاری مجاهدین، این بار نیز سومین سرفصل مهم در باز کردن حساب بر روی حمایت خارجی از جانب رجوی به بزرگترین افتضاح خطی و سیاسی آنها بدل گردید.
یک بار رجوی، هنگامی که عملیاتهای تروریستی را آغاز کرد، دخالت بیگانه و طرفداری غرب از ائتلافی که بهوجود آورده بود را عامل پیروزی خود میدانست. بار دیگر وقتی بود که در گزینهی فوق با شکست مواجه شد و یکسره امیدش را به پیروزی در سایهی حمایت صدام بست و یک بار هم وقتی که نجات خویش را در گرو گوش به فرمانی جنگ طلبان دید.
رجوی از همان ابتدا از آنجایی که یک جریان آنارشیست و غیرمردمی را نمایندگی میکرد، حساب عمدهای را بر روی قدرتهای مداخلهگر خارجی باز کرد و بهاصطلاح خودش تعادل قوا را اینگونه به نفع دار و دستهاش میچرخاند، که البته امروز، با توجه به افلاس این گروه، نیازی به توضیح نتایج حاصل از برقراری تعادل قوا نمیباشد.
تحولات روزهای اخیر، پیوستن امریکا به کمپ کشورهای اروپایی برای مذاکره با ایران، اعتراف صریح امریکاییها برای عدم توانایی و امکان حملهی نظامی به ایران و بالاخره در حاشیه قرار گرفتن چهرههای شاخص جنگ طلب در سیاستهای دولت بوش، باتلاقی که امریکا بر اثر جنایاتش در آن گرفتار شده و اعتراض شدید دولتمردان عراقی را در پی داشته است و بهخصوص درخواستهای پیاپی سفیر ایالات متحده در عراق برای مذاکره با ایران و… پیامهای واضح و آشکار برای مجاهدین داشته و دارد. بر این اساس، باند رجوی سیاست جدیدی را در دستور کار گردانندگان اشرف قرار داده است که بر اساس آن تا حد ممکن از اشغالگران فاصله بگیرند و به فکر راههایی برای جلب توجه دولت عراق باشند.
در همین رابطه میتوان به مجالسی که با سوءاستفاده از کشته شدن چند تن از کارگران* شاغل در اردوگاه اشرف برگزار شد اشاره کرد. مجاهدین با نسبت دادن این جنایت به ایران، سعی کردند توجهها را به خود جلب کنند، خود را در معرض خطر نشان داده و با مظلوم نماییهای نامربوط ، احساسات دولت عراق را برای محافظت از خود تحریک کنند. جالب این که موقعیت به شدت متزلزل و لرزان خود را در خلال این مجالس به نمایش گذاشتند.
یکی از اهداف این مجالس انعکاس درخواست مجاهدین از دولت عراق برای کسب پناهندگی بود که از زبان برخی نیروهای عراقی که به استخدام این گروه درآمدهاند بیان شد.
مجاهدین که پیش از این، کنوانسیونهای بینالمللی و حضور اشغالگران را محافظ خود اعلام مینمودند و دولت عراق را ناتوان از برخورد با خود معرفی میکردند، اکنون با مغز به صخرهی واقعیت برخورد کرده و یک بار دیگر استراتژی دخیل بستن به جنگ و جنگ طلبان را با شکست روزافزون مواجه میبینند و از همین رو، از هم اکنون مقدمات التماس کردن از دولت عراق را دستور کار قرار دادهاند.
اخبار دیگری حاکی است که برخی دولتمردان عراق که از ناحیهی رابطین این گروه (با ابزارهای متفاوت) مخاطب این درخواست مجاهدین گرفتهاند، آن را خواستی غیرمنطقی و مخالف با قانون اساسی و ناممکن دانستهاند.
_____________________
* طی روزهای اخیر و پیش از هلاکت زرقاوی، القاعده جنایات بیشماری را در استان دیاله انجام داد. از جمله تروریستهای نقابدار القاعده دو مینیبوس حامل دانشآموزان و دانشجویان را در نزدیكی بعقوبه متوقف كرده و پس از پیاده نمودن سرنشینان، شیعیان را از سنیها جدا كرده و 21 شیعه را كشتند. در این حادثه یك نفر نیز زخمی شد. همچنین تعدادی از اماکن مقدس شیعیان در بعقوبه را با بمبگذاری منفجر کردند و نیز بر سر راه کارگران بیگناه بمبگذاری کردند.