پرواز به عراق ، حماقت ابدی(1)

پرواز به عراق ، حماقت ابدی(1)
جوانی می گذرد ، خام پخته می شود ، جاهل را می توان آموخت و مست را هشیار کرد اما حماقت تا ابد خواهد ماند.

                          ارسطو فیلسوف و متفکر یونانی
در روز 17 خرداد ماه سال 1365 مسعود رجوی دچار حماقت محض شد ، حماقتی که او را به مزدوری و جاسوسی برای دشمنان ملت ایران وا داشت. در این روز رهبر فرقه تروریستی مجاهدین پس از زد و بند های پشت پرده با سیاستمداران رژیم فاشیستی صدام و با توجه به اخراج از سوی هیئت حاکمه وقت فرانسه به کشور عراق رفت و بدین ترتیب اعضا و افراد تشکیلات تروریستی وی در عراق مستقر شدند. در آن دوران ارتش صدام با تمام قوا به تهاجم وحشیانه و همه جانبه ای علیه میهن ما دست زده بود و در مواجهه با هجوم وحشیانه و مغول وار ارتش بعثی ، جوانان سر افراز و رشید ملت ایران با ایثار خون پاک خویش از میهن و سرزمین پر افتخارمان دفاع جانانه می کردند. در این هنگام رجوی همراهی با متجاوزین ارتش بعثی و سران نیروهای امنیتی صدام و عزیمتش به عراق را با حماقت تمام پرواز تاریخساز نام گذاشت. البته در بررسی ابعاد گوناگون استقرار رجوی و افراد تشکیلات اش در آن مقطع خاص در عراق می توان به ماهیت پلید او و دارو دسته مجاهدین پی برد. از نقطه نظر استراتژیک و ایدئولوژیک ، اجتماعی واقتصادی ، سیاسی و اطلاعاتی پرواز به اصطلاح تاریخساز رجوی بسیاری از نکات ابهام برانگیز در مورد ماهیت و خط مشی ضد مردمی و ضد میهنی فرقه تروریستی مجاهدین را بیش از پیش بر همگان از جمله نیروهای اپوزیسیون در داخل و خارج از کشور و حتی بسیاری از هواداران ناآگاه آن فرقه را روشن و مشخص کرد.
زد و بند خائنانه رجوی با سردمداران رژیم فاشیستی صدام و استقرارش در عراق سوالات بسیاری را حول و حوش انگیزه ، امیال درونی و ذهن زشت رجوی به پیش کشید که در رسوایی و افشای افکار پلید و پلشت رجوی و دیگر سران فرقه در عطش و حرص به دست گرفتن قدرت به هر ترفند ، شانتاژ ، روش و شیوه ماکیاولی و توجیه غیر منطقی و غیر اخلاقی ، در ذهنیت نیروهای سیاسی آن زمان بسیار اثر بخش و روشنگرانه بود. زیرا رجوی با پرواز به اصطلاح تاریخسازش ، ماهیت ضد میهنی تشکیلات خود را نیز در ابعاد گوناگون بر همه نیروها و جریان های سیاسی به وضوح روشن کرد. اینکه به لحاظ استراتژیک تشکیلات رجوی در خدمت ارتش صدام بر علیه میهن و منافع ملی ایرانیان قرار گرفت امری است آشکار و روشن. از منظر بررسی تطبیقی ایدئولوژی تام گرا و معطوف به ترور فرقه مجاهدین و ایدئولوژی دگم و توتالیتر حزب بعث نیز قرابت ها و تشابهات کم نظیری دیده می شد که مایه اتحاد در عمل وخط مشی سیاسی این دو جریان فاشیستی شد. به لحاظ سیاسی اتحاد با رژیم بعثی عراق و امضائ پیمان نامه به وسیله رجوی و طارق عزیز در آن شرایط حمله و تهاجم گسترده ارتش بعثی به میهن عزیز ما ایران ، حاکی از خیانتی آشکار و نابخشودنی بود چرا که رجوی به عمد و آگاهانه با بدترین دشمنان تاریخی ملت بزرگ ایران پیمان دوستی و همکاری متقابل بست. از نظر اجتماعی نیز پرواز به اصطلاح تاریخساز رجوی این واقعیت مشهود را به اثبات رساند که علیرغم هیاهو و تبلیغات پوچ تشکیلات تروریستی رجوی این گروه هیچگونه پایگاه توده ای و وزن اجتماعی مشخصی در داخل کشور ندارد زیرا اگر جز این بود و فرقه رجوی از کمترین پایگاه توده ای برخوردار بود قطعا و حد اقل می بایست برای رسیدن به قدرت از اتحاد با بد نام ترین و منفور ترین رژیم حاکم بر عراق سرباز می زد. پرواز به اصطلاح تاریخساز رجوی به عراق در حقیقت پوچی و ناراستی تبلیغات فریبکارانه فرقه مجاهدین مبنی بر برخورداری از حمایت اقشار گوناگون ایرانی را نشان داد و واهی بودن شعار ها و گنده گویی های آن گروه و رهبری تبهکارش را به درستی به عیان کشید.
از بعد اقتصادی و مالی نیز اگر به استقرار رهبری فرقه مجاهدین در عراق نظری ژرف بیفکنیم باید اقرار کرد که پرواز رجوی به عراق تاریخساز بود به این جهت که بنیان های مالی و اقتصادی سازمان و حیات تشکیلاتی آن مدیون کمک های بی دریغ رژیم فاشیستی و ضد بشری صدام بود. ارائه امکانات مالی گسترده و تجهیزات نظامی سبک و سنگین که به وسیله رژیم ضد ایرانی و فاشسیت صدام در اختیار فرقه مجاهدین و رهبری مالیخولیائی و خائن آن قرار گرفت مایه حیات ننگین گروه مذکور تاکنون شده است و اگر تشکیلات رجوی در برخی از کشور های اروپایی خودی نشان می دهد و از امکانات و بنیان های مالی بر خوردار است به طوریکه در هنگام دستگیری خانم مریم عضدانلو در فرانسه تنها از اتاق شخصی او ده میلیون دلار پول به دست می آید ، ناشی از کمک هایی است که رژیم ضد بشری صدام از پول نفت ملت محروم عراق به گروه مزدور رجوی اختصاص داده بود.
این یک واقعیت است که رجوی و دارو دسته اش نقش جاسوسان حرفه ای صدام را بازی کردند آنان از نظر اطلاعاتی و نظامی نیز کاملا در اختیار صدام و افسران اطلاعاتی اش بودند و خارج از کاراکتر و نقشی که سرویس اطلاعاتی عراق برای آنان تعریف کرده بودند هیچ تشخص و اختیار و اراده ای نداشتند. جا دارد به قسمتی از گزارش وزارت امور خارجه امریکا به کنگره در اواخر سال 1999 در رابطه با نحوه روابط رجوی و صدام اشاره کنم. در آن گزارش آمده است : کردهای عراقی به دنبال عملیات توفان صحرا ادعا کردند که مجاهدین در سرکوب کردها به ارتش عراق کمک شایانی کرده اند. ادعایی که از سوی پناهندگانی که به نزدیکی مرز ایران گریخته بودند مورد تایید قرار گرفته است. در بخشی دیگر از این گزارش ذکر شده است :…….. یکی از سرمایه گذاران عمده و اصلی گروه مجاهدین رژیم صدام می باشد که سلاح و پول های نقدی بالغ بر میلیون ها دلار را برای گروه رجوی تامین نموده است. در رابطه با اینکه رجوی رهبرفرقه تروریستی مجاهدین و مزدورانش نقش جاسوسان حرفه ای و عوامل اطلاعاتی سرویس های مخفی صدام را از لحظه ورود به خاک عراق تا سرنگونی رژیم صدام بازی کردند بهتر است به ملاقات رجوی با سپهبد صابرالدوری رئیس وقت مخابرات عراق در سال 1991 (1370شمسی) اشاره کرد که اوج خیانت ، دریوزگی و سرسپردگی رجوی و افرادش را به رخ می کشد. در بخشی از این ملاقات رئیس سرویس مخوف و جنایتکار صدام به رجوی می گوید: رئیس جمهور( صدام ) و من هم به نوبه خود از شما آقای مسعود رجوی از بابت اطلاعات ذیقیمت و ارزشمندی که برای سرویس( مخابرات) ارسال داشتید و به موازات آن فعالیت گسترده بین المللی و سیاسی جهت رسوایی رژیم ایران انجام دادید تشکر می کنم. رجوی در پاسخ به رئیس سازمان اطلاعات عراق می گوید( در حالیکه سیگارش را روشن می کند): از کلمات محبت آمیز رئیس جمهور (صدام) و همچنین از خود شما تشکر می کنم و این بیشتر مرا خجل مند می کند چیزی جز وظیفه خودمان انجام نداده ایم. سرنوشت ما واحد است ، خون های ما در هم آمیخته است. می دانید که اینها تعاریف نیست. بین ما و شما چه دولت عراق و چه حزب بعث و در راس آن و سمبل آن رئیس جمهور (صدام) روابط صرف سیاسی نیست اصلا این طوری قابل تفسیر نیست فکر می کنم که یک برابری کامل است هر چیزی که علیه شماست به طور طبیعی علیه ماست و بالعکس. (اسناد بر گرفته از کتاب برای قضاوت تاریخ –ناشر انجمن ایران اینترلینک- تابستان 1383)
این سند بیانگر بخشی از عدم صداقت و حماقت بزرگ رجوی و دیگر سران فرقه مجاهدین است که زندگی را برای آنان فاقد ارزش کرده است. نکته مهمی که باید به آن اشاره کنم این است که زندگی و رفتار سیاسی بدون صداقت فاقد ارزش است. خشونت محض برای به دست گرفتن قدرت اغواکننده است اما در نهایت آدمی و عناصر و جریان های سیاسی قدرت طلب را به بیراهه و مسیر ضد انسانی و غیر دموکراتیک می کشاند. کما اینکه فرقه مجاهدین با رویکرد قدرت طلبانه و معطوف به ترورهم اینک در شرایط و موقعیتی گیر کرده اند که رهبری و سران فرقه و دیگر نفرات مستقر در قرارگاه اشرف را در یک سر در گمی وحشتناک و غیر قابل تصور قرار داده است.
علت و اساس میرندگی هر عنصر و جریان سیاسی غوطه ور شدن در روش های فاشیستی و پراگماتیستی و عدم برخورداری از پایگاه توده ای فراگیر به دلیل انباشت خصلت های ضد دموکراتیک ،رفتار سیاسی و تشکیلاتی مبتنی بر عدم صداقت ، چشم پوشی از منافع ملی و در نظر گرفتن قدرت محض و رسیدن به آن به هر طریقی است که در نهایت میان عنصر و یا جریان سیاسی سازمان یافته با توده ها شکاف بزرگی به وجود می آورد که سر انجام آن پناه بردن به بیگانگان و مزدوری و جاسوسی برای آنان است.
جای دارد به مسعود رجوی و خانم مریم عضدانلو که تحت تاثیر القائات و تلقینات رجوی کورکورانه و بدون توجه به نقصان شخصیتی شوهرش ، او را همراهی می کند ، بگویم که همه ما مجبور می شویم در نقطه ای به خودمان در آینه نگاه کنیم و به بینیم واقعا کی هستیم و اما زمانی که نوبت شما می رسد با یک عمر زندگی فاقد ارزش مواجه می شوید عاری از شرافت ، صداقت و میهن پرستی و این رقت بار است. آری همسوئی با دشمنان ملت ایران رقت بار و ناامید کننده است و نابخشودنی و این یعنی پایان مسیر و آغاز مرگ تدریجی.
ادامه دارد………
آرش رضایی
مسئول انجمن نجات شاخه آذربایجانغربی16/3/1385
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا