تجمع خانوادگی
ایران دیدبان
جیمز گراف که چند روز پیش از این مطلبی حاوی دیدگاههای جانبدارانه از مواضع مجاهدین را در مجله تایم به دست چاپ سپرد، به عنوان یک خبرنگار غربی که در این مورد خاص کوشیده است به قضایا ازپشت عینک مجاهدین نگاه کند،نتوانسته است بی خاصیت بودن و فرمالیستی بودن تجمعات هر از چندگاه مجاهدین که در کشورهای اروپایی و با هزینه های گزاف برگزار می شود را کتمان کند و از این رو از آن – و بخصوص تجمع اخیر در بورژه – با عنوان تجمع خانوادگی یاد کرده است.
این واقعیت که حامیان اروپایی و آمریکایی مجاهدین را مشتی سیاستمدار ورشکسته و بازنشسته ی فاقد قدرت اثرگذاری تشکیل می دهند که به قول گراف مورد اعتماد دولتهای حاکم نیستند ،هر باروبیش از پیش، در تجمعات این گروه نمایان تر می شود و عقیمی و ابتری این گروه را بارز می سازد.
اشخاص گردآمده پیرامون مجاهدین که معمولاً دستگاه تبلیغاتی آنان می کوشد با عناوین و القاب دهان پرکن آنها را مهم و اثرگذار معرفی نماید، افرادی هستند با دیدگاهی کاملاً غیررئالیستی که به دلیل برداشتهای عجیب ، غیرواقعی و منحصر به فرد – که ریشه دراشکالات شخصیتی آنان دارد – نیاز به توجه و درآمد که مجاهدین هر دوی این نیازها را تأمین می کنند ،خود را راضی به این خفت نمایند که از یک گروه پرت افتاده و فریبکار حمایت کنند.
از این حیث آنها کاملاً شبیه مجاهدین هستند و سزوار هم خانوادگی با مجاهدین که شاخص ترین ویژگی آنان انزوا، وارونه نگری و البته دجالیت است.
بیهوده نیست که در میان نمایندگان 250 میلیون اروپایی ، فقط 6 تن هستند که از بستگان فارسی زبان خود پشتیبانی می کنند!
نکته شایان یادآوری این که هر چه مجاهدین تلاش کنند از طریق این گونه مراسم و مجالس خانوادگی آنها را به عنوان پشتیبان و حامی به هواداران و اعضای تحت سانسور و بی روحیه خود قالب کنند ،به میزان چنین تلاشی بی اعتباری و انزوای دار و دسته خود را به بیرون از خود منتقل کرده و در مقابل دیدگان ناظران قرار می دهند.
سیاستمداران و مسئولین اروپا و آمریکا اگر ندانند که در ایران چه می گذرد ( که می دانند ) و اگر بر ماهیت دار و دسته رجوی وقوف نداشته باشند ( که دارند)، لااقل چهره های بازنشسته و ورشکسته هم وطن خود را خوب می شناسند و از این بابت نیز دستگاه منگول تبلیغاتی مجاهدین برسرشاخ نشسته است و بن می برد!
اما مناسبات خانوادگی ،مجاهدین ، ماهیتی فراتر از پیوندهای قبیله ای و غریزی پیداکرده است. حامیان خارجی رجوی ، درست همانند سایر اعضای خانواده که در جزیره اشرف در مقابل پدرخوانده به زانو نشسته و بر دستهای او بوسه زدند ،با ادبیاتی کاملاً غیردمکراتیک و برخواسته از مناسبات مافیایی باند رجوی به مجیزگویی مشمئز کننده از پدرخوانده می پردازند.
از این حیث نیز باند عقب مانده و به گل نشسته رجوی که می کوشد تجمعات خانوادگی اش را با شعار فریبکارانه دمکراسی خواهی تزئین می کند ، عملاً آن را به فرصتی برای فرونشاندن غرایز غیرانسانی و تحکیم مناسبات ایدئولوژیک – مافیایی اش تبدیل می کند.امری که هیچ انسان آزاده و آزادی وقعی به آن نمی نهد و رمز انزوا و بی اعتباری روز افزون دار و دسته رجوی را باید در آن جستجو کرد.