نگاهی به وضعیت دار و دسته ی رجوی
ایراندیدبان
شرایط بینالمللی و منطقهای از یک سو و شرایط تشکیلات مجاهدین از دیگر سو، دست به دست هم داده تا شناخت جامعی از وضعیت فعلی این گروه حاصل شود و امکانی فراهم آمده تا آنان که به تکرار شعارها و مواضع فریبکارانهی این گروه میپردازند، بار دیگر فرصت بازبینی به خود بدهند و با اندیشه، در مورد سرابی به نام مجاهدین تأمل کنند.
1- مجاهدین در عرصهی بینالمللی، محور فعالیتهای خود را بر جلب حمایت امریکا قرار داده و استراتژی خود که هر روز آن را فریاد میکند را بر جلب حمایت رسمی امریکا از خود استوار نموده است. آیا این امر باطل کنندهی اباطیلی نیست که آنها در مورد پایگاه اجتماعی و مردمی خود و بهمنظور فریب نیروها، عوامفریبانه در فعالیتهای تبلیغاتی از آن سخن میگویند؟
2- در عرصهی منطقهای همانگونه که این روزها شاهد هستیم، باند رجوی به دفاع از تجاوزکاریهای اسراییل پرداخته و با تبعیت از رسانههای صهیونیستی، به مردم لبنان و فلسطین حمله مینماید. شکی نیست که هیچ شرایطی بهتر از این نمیتوانست ماهیت این دار و دسته را رو کرده و عمق وابستگی و سرسپردگیشان به دشمنان مردم فلسطین، لبنان و ایران را عیان سازد. حماقتآمیزترین نوع هواداری از این گروه مربوط به کسانی است که میکوشیدند تاکنون مجاهدین را ضدامپریالیست و خلقی تصور کنند! آیا باز هم با این همه خیانت جایی برای این گونه اوهام و خیالات باطل میماند؟
3- در عراق، موضعگیری خصمانهی مجاهدین علیه شیعیان و همدست شدنشان با منفورترین تروریستهای فرقهگرا، سکوت در برابر کشتار ناجوانمردانهی مردم مظلوم عراق، سکوت در برابر اشغالگران و جنایات آنها و از همه مهمتر تجاوز و غصب خاک این کشور با اتکاء به حمایت راستترین جناح امپریالیسم، حقیقتاً تصویر روشنی از ماهیت پلید این دار و دسته را بدون پردهپوشی بهنمایش گذاشته است.
4- مهدی ابریشمچی، اصلیترین مهرهی باند رجوی صراحتاً اذعان میدارد تا زمانی که امریکاییها در عراق باشند، ادعای هر کسی در مورد اخراج مجاهدین بیهوده است و توانایی این کار را ندارد! ابریشمچی با چنین اعترافی مشخص میسازد که نقطهی اتکاء مجاهدین در کجاست! اکنون امری که او قبلاً گفته بود مبنی بر اینکه حتی با شیطان نیز دست خواهند داد تا به اهدافشان برسند محقق شده است.
5- آنچه از همه مهمتر است و مجاهدین تلاش میکنند آن را در میان مواضع ضدخلقی خود در دفاع از اسراییل و حزب بعث پنهان دارند، وضعیت فلاکتبار و شکنندهی درون تشکیلاتی این گروه است. هماکنون مهار3200 نفر نیروی مستقر در اردوگاه اشرف که بیش از دو سوم آنها خواهان جدایی هستند و مجبور به ماندن شدهاند، اصلیترین مسألهی مجاهدین است. آنها از سویی تلاش دارند با نمایشات مسخرهی روحوضی و رقص و آواز، نیروها را سرحال و با انگیزه نشان دهند تا نرخ خود را در برابر پنتاگونیستها بالا ببرند و از سوی دیگر با بحران عمیق مسألهداری و شکاف تشکیلاتی حاصل از به گل نشستن کشتی رؤیایی رجوی دست و پنجه نرم میکنند. آنچه مجاهدین با عنوان مقاومت سازمان یافته از آن یاد میکنند، مجموعهای است سرشار از تضادها، درگیریها، انسانهای روحیه باخته و مسألهدار که عموماً بر اثر فشارهای روانی، در اوج بیمسؤولیتی و بیتفاوتی نسبت به تحولات منطقهای تنها به گذران ساعات شبانهروز مشغول هستند و در حضیض پستترین غرایز انسانی در غلطیدهاند. فشارهای سیستماتیک تشکیلاتی برای جلوگیری از ریزش نیرو آنچنان بالا گرفته است که افراد حتی از خود بیخبر هستند. برای سرپا نگه داشتن این مجموعه، کلیه افراد را از ابتداییترین حقوق خود محروم کردهاند و تحت سانسور شدید خبری، اجازهی هیچگونه ملاقات، مطالعه و بحث و تفکر را به آنها نمیدهند. مجموعهای که مجاهدین بهخوبی میدانند در صورت بر هم خوردن آن و انتقال افراد به هر گوشهی دنیا، دیگر نخواهند توانست آن را برپا کنند و از همین رو است که برای ادامهی استقرار در عراق پافشاری میکنند.
در چنین شرایطی که استراتژی مجاهدین جلب حمایت امریکا است و تاکتیک مرحلهای آن، حمایت کامل از جنایات اسراییل است و بدون هیچ پایگاه اجتماعی، تنها با به بند کشیدن 3000 نیرو در عراق حیات خود را دنبال میکنند و اثبات موجودیتشان را در نمایشات فرمالیستی و بزک کردن چهرهشان برای مصارف ژورنالیستی خلاصه نمودهاند، سؤال این است که چرا اعضاء و هواداران مجاهدین، زیر علم دیگری مثلاً پهلوی نمیروند؟ لااقل با حمایت از وی، نیمی از مسایل حاشیهای با امریکا را حل خواهند کرد.