چرا ما مزدور و تروریست شدیم؟

چرا ما مزدور و تروریست شدیم؟
مهدوی، سایت پرونده سیاه، بیست و نهم اوت 2006
عارضه وپدیده ناگوار اعتیاد در جوامع مختلف قشر جوان را تهدید وبه تباهی می کشاند و علی الظاهر از هر فرد مبتلا به این درد سئوال شود انزجار خود را ابراز می کند و آن را چیز خوبی نمی داند وعموما علت افتادن در دام اعتیاد را رفیق نا باب عنوان می کنند ،تاکنون مشاهده نشده کسی از خوبی این پدیده حرفی زده باشد ،نکته عجیب این است که علی رغم اینکه دیدن یک معتاد در کنار خیابان ودر اوج افلاس و بدبختی باز هم برخی عبرت نمی کنند وبه سوی آن می روند.
حکایت ما مجاهدین دقیقا آن روی سکه ای این درد است با این تفاوت که شعاع عمل اعتیاد در کادر نابودی خود است اما عملکرد ما به مانند نقش یک سودا گر مرگ وترویج دهنده است چون مکانیزم های پیچیده برای اثبات یک فرد به معنای رهبری عقیدتی ما را از مسیر مبارزه وپیشتازی جامعه به وادی سوداگری کشاند وما به مرور از محتوا تهی ومبتلا به عارضه اعتیاد در نوع ترور وخونریزی شدیم.
نقطه فساد ما برقراری رابطه با دیکتاتور عراق (صدام) بود آنموقع ما نمی فهمیدیم رهبری فریب کار برای ما چه دانه ای ریخته البته او هم فریب وعده های صدام راخورده بود در واقع ما ندانسته در چاه صدام افتادیم ودیگر راه بازگشتی نمانده بود، در ادامه راه خیانت وقتی می دیدیم ما از یک گروه ناچیز کم کم صاحب صدها تانک وادوات زرهی مفت مجانی شدیم وهر قدر امکانات وپول می خواستیم محدودیتی نبود ما این ها را از صدام می گرفتیم اما از آن طرف رهبری بهای این امکانات را منافع مشترک با صدام تشریح می کرد.
اول ما افتخار می کردیم که منافع مشترک را در دستگاه رابطه دو دولت باشد اما کم کم وارد مزدوری عجیبی شدیم ،ما عملکرد خود را یک کفه ترازو گذاشتیم وامکانات اهدائی وباد آورده از صاحب خانه را کفه دیگر ترازو می دیدیم ما تمام اصول ، حیثیت وآرمان و خلق ومردم خود را معامله کرده ایم فقط این نبود که فکر کنیم خود را به صدام فروخته ایم ،چون ما در ازای دریافت هر دینار امکانات همانقدر مجبور بودیم از هم وطنان خود بکشیم ومنافع ملی خود را ویران کنیم.
اینجا بود که زشتی ورسوایی عملکرد خود را با سوداگری مرگ وترویج وتوزیع اعتیاد یکی وبسا بالاتر دیدیم اما اسم وصفتی که بر پیشانی ما حک شد دنیای با هر جنایتی فرق می کرد چون عمل ما خیانت وتروریزم به ازای منافع حقیرانه بود.
در واقع ما مجاهدین ضرب المثل آب که از سر بگذرد چه یک قطره چه یک اقیانوس را به خود قبولاندیم وفکر کردیم دیگر خیانت ومزدوری راه بازگشتی ندارد در نتیجه برای مشروعیت دادن به آن هر چه غلیظتر بر ادامه آن اصرار کردیم و در نوردیدن سقف های وحشتناک خیانت برایمان قابل قبول شد وما به صورت یک ایدئولوژی به آن نگاه می کنیم.
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا