سلام !
برادر من داریوش رستمی نه اهل سیاست بود و نه عضو گروهی! برای کار به ترکیه رفته بود. آن اوایل که به ترکیه رفته بود مستمر با من در تماس بود. و از اوضاع و احوال او با خبر بودم.
در یک مقطعی تماس او با من قطع شد و هر چه به او زنگ می زدم کسی گوشی را بر نمی داشت و در نهایت گوشی خاموش شد. نگرانی من بیشتر شد با خودم می گفتم شاید سر کار باشد و سرش شلوغ است.
چند سال گذشت و من هیچ اطلاعی از برادرم نداشتم تا اینکه خبر به من رسید برادر شما توسط سازمان تروریستی مجاهدین با فریب به عراق منتقل شده است. از این موضوع شوکه شده بودم نمی دانستم چکار کنم از چه کسی سراغ برادرم را بگیرم . چند سالی گذشت حاکم عراق صدام سرنگون شد. خانواده ها با کلی مشکلات جسمی به عراق سفر می کردند و در کنار پادگان اشرف تجمع می کردند. من به لحاظ جسمی وضعیت خوبی نداشتم و نمی توانستم به عراق سفری داشته باشم، ولی خیلی دلم می خواست سفری داشته باشم .
و اما حرف دل من با شما !
من فیلمهای تجمع خانواده ها در کنار پادگان اشرف را می دیدم. می دیدم که چگونه پدران و مادران حنجره های خود را پاره می کردند و فرزندانشان را صدا می زدند و در مقابل می دیدم که چگونه سران شما به خانواده ها بد و بیراه می گفتند. هر کسی فیلم ها را مشاهده می کرد اشکش در می آمد.
خانواده ها از شما چه درخواستی داشتند که این گونه با آنها رفتار کردید؟! شما واقعا از انسانیت بویی برده اید؟ شما دلتان به حال کسی می سوزد؟ فکر نمی کنم. دو هزار نفر از جمله برادر مرا چندین سال است که به اسارت گرفته ای و به آنها اجازه نمی دهی تماسی با خانواده خود بگیرند شما که مدعی آزادی هستید و بخش کمی ازآن آزادی که شما ازآن دم می زنید به اسیران در بند در اشرف 3 بدهید. اسیران یک روزی غل و زنجیر خود را پاره می کنند و خودشان را آزاد خواهند کرد تجربه ثابت کرده .. شما نمی توانید جلوی این کار را بگیرید .. شما بزرگترین ظلم را به پدران و مادران کردید و همین طور به فرزندانشان که در اسارت شما بسر می برند. فقط این را بدان که فرزندان ما صاحب دارند شما صاحب آنها نیستید شما زندان بان آنها هستید .
عزیز ا… رستمی