9 سال از درگیری و کشته شدن 36 نفر از اعضا در درگیری 19 فروردین سال 90 می گذرد. سردمداران مجاهدین خلق کماکان وبه رسم هرساله باشیادی و سرهم بندی سعی دارند واقعیت ها و حقایق شکل گیری این درگیری وقربانی شدن اعضا را پنهان کنند. در نهمین سالگرد این جنایت توسط رجوی لازم دیدم برای اطلاع افکار عمومی وبخصوص خانواده های قربانیان بعنوان کسی که خودش از نزدیک شاهد تمامی قضایا بوده واقعیت های پشت پرده شکل گیری وانجام آن را به اطلاع برسانم.
واقعیت این بود بعد از سقوط صدام و روی کار آمدن دولت جدید عراق منطقا رجوی شیاد می بایست بساط فرقه اش را از خاک عراق جمع و گورش را گم میکرد. اما از آنجایی که وی همیشه در رویای کودکانه واحمقانه کسب قدرت به سر می برد بعد از سرنگونی صدام با زیر پا گذاشتن تمامی شعر وشعارهای ضدامپریالیستی، خود را به آمریکا اویزان کرد و خط موازی را جایگزین مبارزه مسلحانه با آمریکای جهانخوار نمود و دریک دگردیسی ضدانقلابی مجاهدین پرکینه و به کمین نشسته برسرکوچه آمریکایی ها را به بساط عیش ونوش و میهمانی های انچنانی فرماندهان هار ارتش بوش تبدیل کرد. تا شاید از این طریق به گندم ری برسد.
رجوی در تحلیل های کشکی اش به اعضا چنین القاء کرده بود که دامنه عملیات آمریکا فقط به عراق محدود نمی شود و ارتش آمریکا درگام بعد به ایران حمله خواهد کرد. وادامه داد که آمریکا در این شق فقط روی ما بدلیل آشنایی به مناطق مرزی و توان سازماندهی ونظامی حساب باز خواهد کرد و به همین دلیل درنهایت مجددا مارا با سلاح ها وادوات پیشرفته تر مجهز خواهد کرد.
انها به ما قول داده اند تا زمانیکه درعراق هستیم از ما حفاظت خواهند کرد ولی بدنبال خروج ارتش آمریکا از خاک عراق واستقرار ارتش عراق در اشرف تمامی رویاها وتحلیل های رجوی نقش بر اب شد و وی را بشدت غافلگیرساخت زیرا ادامه ماندن درخاک عراق با وجود حاکمیت دولت جدید که از قضا روابط سیاسی خوبی هم با ایران داشت وی را بامشکل مواجه می ساخت.
رجوی برای زمینه سازی بازگشت مجدد ارتش آمریکا به پادگان اشرف دست به ترفند جنایتکارانه ای زد و تحریک ارتش عراق برای ایجاد یک درگیری نظامی را در دستور کار فرماندهانش قرار داد. ارتش عراق براساس وظیفه اش برای حفظ جان نفرات مستقر در اشرف که پناهنده این دولت محسوب میشدند همانند دیگر کشورهای میزبان پناهندگان درصدد ایجاد یک مرکز پلیس برآمد تا ضمن سرکشی درنقاط اصلی اشرف امنیت اعضاء را برقرار نماید. این کار قبل از آن توسط نیروهای ارتش آمریکا انجام میشد وحتی سربازان وماشین های گشت آمریکایی پارا از این فراتر نهاده وتا محوطه آسایشگاها وسالن های غذاخوری هم تردد داشتند ولی فرماندهان رجوی جرئت اعتراض نداشتند.
اما در رابطه با ارتش عراق فرماندهان مجاهدین اعلام کردند اجازه تردد در خیابانهای اشرف را به آنها نخواهند داد واشرف جدا از حاکمیت دولت وارتش عراق است. فرماندهان و مسولین فرقه مجاهدین که بخوبی می دانستند درصورت دایرشدن پست های پلیس درمرکز پادگان اشرف احتمال فرار و مراجعه اعضای ناراضی به آنها بازتر خواهد بود با دروغ درمیان اعضا شایعه کردند ارتش عراق درصدد دستگیری اعضاء وتحویل انها به مقامات ایرانی است. و بدینوسیله اعضاء را باسلاح های سرد مجهز و به انها اماده دباش دادند.
آنها در گام اول یک دیوار انسانی مقابل ارتش عراق ساختند تا مانع حرکت آنها شوند. با وجود هشدارهای مکرر ارتش عراق و اقدام به تیراندازی هوایی اعضای تحریک شده همچنان با ساختن دیوار گوشتی مانع از حرکت آنها میشدند و بسمت انها سنگ پراکنی می کردند. وبدین ترتیب درگیری با اقدام متقابل ارتش عراق آغاز شد. جالب اینجا بود که از جمع 3000 نفر اعضای ساکن اشرف تنها تعداد محدودی با تحریک فرماندهان رجوی وارد درگیری شدند ومابقی بی تفاوت بودند.
درجمع کشته شدگان ویا بهتربگویم قربانیان تعدادی از اعضای ناراضی ومنتقد رجوی هم وجود داشتند که بدین ترتیب مورد تسویه حساب فیزیکی قرار گرفتند. بعداز اینکه مسئولین مجاهدین سمبه را پر زور دیدند واز حمایت نیروهای ارتش آمریکا خبری نشد؛ درنهایت ودر منتهای ذلت اتش بس را پذیرفتند و همین باعث بروز نارضایتی درمیان اعضاء گردید، که اگر قصد اتش بس داشتید چرا اعضاء را به کشتن دادید. درجریان این درگیری تعداد زیادی از جمله خود من مجروح شدیم. فرماندهان فرصت طلب رجوی بجای انتقال سریع اعضاء به پشت صحنه از انها سواستفاده تبلیغاتی می کردند. برای انها نمایش بدن های مجروح و غرق درخون در مقابل دوربین تلویزیون لذت بخش بود. یک پای مجروح که هنوز می لنگم واجساد غرق بخون قربانیان؛ تنها خاطرات به جا مانده من از ان تراژدی وحشتناک است. به امید روزی که بافروپاشی این فرقه جهنمی و تروریستی حقایق پشت پرده ان برای همگان هرچه بیشتر اشکارشود.
بقلم رستم البوغبیش از شاهدان صحنه