سوابق ننگین رهبران مجاهدین، طی دهه های گذشته نشان داده است که حاضرند به هر وطن فروشی وخیانت تن بدهند اما ، قدرت را در ایران بدست بگیرند.
یادم می آید که در نشستی در سالن اجتماعات اشرف ، مسعود رجوی خطاب به حاضرین و با اشاره به نقشه جغرافیائی ایران، گفت :
” هذا بلاد کبیر، بلاد کبیر… این ایران ثروت های بیشماری دارد که حق مردم ( من ! ) است و صاحب این ثروت از هر ثروت دیگری بی نیاز است و… ” !
طمع ثروت و قدرت در مسعود رجوی ، بی نهایت است و این بر کسی پوشیده نیست ! از همان فردای انقلاب ضدسلطنتی در ایران هم ، مسعود رجوی به کمتر از تمامیت قدرت و سلطه بر ایران قانع نبود و خام خیالانه رهبری بر کل ایران را در سر می پروراند و این امر واین نیت شیطانی ، همه ی قضایا را به تعارضی خونین در بعد از 30 خرداد سال 1360 کشاند!
امروز مریم رجوی هم این خواست شیطانی خود و شوهر خود را بروز داده و اینچنین گفته است :
“ هدف ما بدست آوردن قدرت به هر قیمت نیست، هدف ما برقراری آزادی و عدالت و دمکراسی در ایران به هر قیمت است “!
اولا، دم خروس بیرون می زند که به هر قیمت خواهان قدرت در ایران است !
ثانیا، ایران پیش کش ، در مناسبات مینیاتوری سازمان ، آیا آزادی و عدالت و دمکراسی برقرار شد ، تا این وطن فروشان خائن، بتوانند در ایران هم این خواسته ها را محقق کنند؟
10 سال از بهترین سالهای عمرم را در مناسبات مستبدانه مسعود رجوی در عراق و پادگان مخوف اشرف گذراندم ! 10 سال از نزدیک شاهد اجبار و زندان و شکنجه و دیگ ودیگچه و حوض و … بودم ! 10 سال تمامی احساسات و عشق و عاطفه هایم در مناسبات سازمان سرکوب شده است ! الان شنیدن این حرفها از مریم رجوی ، برایم تداعی کننده مسخره ترین ادعاها و رویاها می باشد!
چه کسی در سازمان از زندان های انفرادی رجوی در امان مانده است که این ادعاهای واهی را قبول کند؟
تمامی اعضای سازمان ، با کوچکترین اعتراض به مناسبات رجوی ، به زندان های انفرادی افکنده شدند!
سازمانی که نتواند در بین چند هزارنفر اعضای خود ، دمکراسی و آزادی و عدالت را برقرار کند، کدام عقل سلیمی قبول می کند که این سازمان بتواند در بین مردم 80 میلیونی ایران، این ادعا را عملی کند؟
بیش از 70-60 % اعضای سابق سازمان ، اکنون جزو منتقدین این سازمان می باشند! جالب است که همه هم یک حرف بیشتر نمی زنند و اینکه درسازمان مجاهدین ، آزادی و عدالت و دمکراسی ، هرگز وجود نداشته است ، همه می گویند سازمان مجاهدین از فردای انقلاب ایدئولوژیک درونی ، به یک سکت و فرقه ی سرکوبگر تبدیل شده است ، کتاب های متعدد از خاطرات جداشدگان حاکی از وجود مناسبات بشدت سکتاریسیتی در این فرقه می باشد، براستی چه کسی از اعضای سازمان از سرکوب سیستماتیک رهبران این فرقه درامان مانده است ؟
تا قبل از حمله ی نیروهای ائتلاف به عراق ، مسعود رجوی ابلهانه فکر می کرد که سکاندار و هدایت کننده کل جهان و موجودات است ، انقلاب کذائی مریم را نیز یک انقلاب رهائی بخش و جهانی می نامید! در حرف و در عمل نیز می گفت که تمامی کسانی که به این مقاومت ورهبری آن نپیوستند، خائن هستند و باید در زمان خودش ، محاکمه شده و جواب بدهند که چرا با وجود این ارتش و این مقاومت ، به آن نپیوستند!
آنروز هم در زندان انفرادی ، به من می گفتند که هرگز اینجا را با زندان مقایسه نکرده و اشتباه نکن! اینجا محل برخورد تشکیلاتی با نیروهایئ است که خطا دارند و باید اصلاح شوند! این عمل ما هم یک برخورد تشکیلاتی است و نه زندان !
هر بلائی که شما فکر می کنید ، سر امثال من در زندان هایشان آوردند، اما اسم آن را گذاشتند ، مهر رهبری وعطوفت رهبر!!!
لعنت به چنین رهبرانی که چنگال های تیز و خونین و خائنانه ی خود را همواره به نام آزادی و عدالت و دمکراسی از خلق پنهان کردند…
فرید